دانلود کتاب صوتی بادبادک باز + نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب صوتی بادبادک باز اثر خالد حسینی

دانلود و خرید کتاب صوتی بادبادک باز

معرفی کتاب صوتی بادبادک باز

کتاب صوتی بادبادک باز (The Kite Runner) که در ۲۹ مِی سال ۲۰۰۳ انتشار یافته یکی از رمان‌های مشهور و نخستین اثر منتشرشده از خالد حسینی نویسنده‌ی افغان است. این رمان به زبان انگلیسی است که افراد زیادی آن را به فارسی ترجمه کرده‌اند. داستان از زبان یک نویسنده‌ی اهل پشتون ساکن کالیفرنیا به نام «امیر» روایت می‌شود که راهی نجات بچه‌ای در افغانستان است.

نسخه صوتی این کتاب با ترجمه‌ی پریسا سلیمان‌زاده و زیبا گنجی با گویندگی رضا عمرانی در انتشارات ماه‌آوا منتشر و برای خرید و دانلود در طاقچه ارائه شده است.

درباره کتاب صوتی بادبادک باز

در سال ۱۹۹۹، خالد حسینی از طریق یک گزارش خبری متوجه شد که طالبان، به پرواز درآوردن «بادبادک» را در افغانستان ممنوع کرده است. موضوعی که به نظر حسینی بسیار محدودیتی ظالمانه بود. پس از شنیدن این خبر او انگیزه گرفت تا یک داستان کوتاه ۲۵ صفحه‌ای درباره دو پسربچه‌ای که در کابل بادبادک هوا می‌کنند بنویسد. نسخه‌های آن را برای اسکوایر و نیویورکر فرستاد اما آن‌ها مطالب‌اش را رد کردند. در سال ۲۰۰۱ با رجوع به دست‌نوشته‌هایش دوباره داستان را به صورتی دیگر روایت کرد، به گونه‌ای که گویا این بار تلخ‌تر روایت شده است.

این اثر همانند کارهای بعدی حسینی، به روابط خانوادگی و همچنین رابطه فرزندان با پدر و مادر می‌پردازد. طرح‌هایی که او ابتدا در ذهنش تصویر می‌کرد و با پیش‌روی در داستان می‌توانست اجزایش را مشخص‌تر کند. به طوری که به گفته‌ی او تصمیم نداشت در ابتدا امیر و حسن را برادر یکدیگر تصویر کند.

شنیدن این کتاب صوتی با صدای رضا عمرانی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

شنیدن کتاب صوتی بادبادک باز را می‌توان به کسانی پیشنهاد کرد که به دنبال فهمیدن فضاهای مختلف زیستی در ادبیات معاصر می‌گردند. فضاهایی از جنس مردمی که در کشورهای جهان سوم گرفتار بعضی از ظلم و ستم‌هایی هستند که می‌بایست برایش تلاش کنند. علاوه بر این، این اثر یکی از مشهورترین کتاب‌های منتشرشده درباره ادبیات کشورهای آسیای شرقی است و برای آشنایی با فرهنگ و جامعه افغانستان می‌توان به آن رجوع کرد.

خلاصه کتاب صوتی بادبادک باز

«امیر» و «حسن» دو دوست هستند که در یک خانه زندگی می‌کنند، با این تفاوت که امیر پسر یکی از بزرگ‌ترین تاجرهای پشتون کابل و ارباب‌زاده‌ای است که مالک اموال و ثروت فراوانی است و حسن نوکرزاده‌ای از قوم هزاره است که پسر خدمتکار این ارباب است. این دو دوست روزگار زیادی را با بادبادک خود در شهر آرام کابل سپری کرده و تجربه‌های فراوانی پشت سر می‌گذارند. حسن برای امیر بادبادک‌باز موفقی است که می‌داند بادبادک بدون آنکه تماشایش کنند کجا فرود می‌آید. هر دوی این پسربچه‌ها بدون مادر هستند، مادر امیر هنگام زایمان فوت کرده و مادر حسن آن‌ها را ترک کرده است. پدر امیر سعی می‌کند به این دو پسر به یک چشم نگاه کند اما از آن‌جا که همواره اختلاف طبقاتی آن‌ها روابطشان را با هم تهدید می‌کند، روزی به دلیل اختلافی که بینشان پیش می‌آید، از هم جدا می‌شوند.

امیر همواره این حس را دارد که نمی‌تواند گذشته‌اش را رها کند و در هر مرحله از زندگی‌اش همواره به آن دوران باز می‌گردد. بعد از شروع جنگ و آمدن گروه تروریستی موسوم به طالبان امیر و پدرش به آمریکا مهاجرت می‌کنند. افغانستانی که حالا دیگر اثری از دوران خوب و به‌یادماندنی امیر ندارد. طالبان حسن و همسرش را به دلیل تعصبات قومیتی در افغانستان به قتل می‌رسانند، اما تنها پسر حسن که «سهراب» نام دارد زنده می‌ماند و نزد طالبان اسیر می‌شود. امیری که بعد از رفتن به آمریکا مسیر زندگی متفاوتی را پشت سر می‌گذارد، درگیر عشق شده و ازدواج می‌کند، حالا به گذشته‌اش رجوع می‌کند و به دنبال پاسخ پرسش‌هایش می‌گردد و جبران آن چیزی که در گذشته از دست داده است. امیر برای نجات پسربچه‌ی بهترین دوست کودکی‌اش حالا راهی افغانستان شده و بار دیگر به دیار مادری قدم می‌گذارد. افغانستانی که به دلیل هجوم گروه‌های مختلف تروریستی و جنگ ارتش خلق شوروی دچار آسیب‌های فراوانی شده و حالا مانند ویرانه شده است.

جوایز و اقتباس‌ها از رمان

کتاب بادبادک باز پس از انتشار به عنوان یکی از پرفروش‌ترین و محبوب‌ترین رمان‌ها شناخته شد. بیش از دو سال در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز قرار گرفت و بیش از هفت میلیون نسخه از آن در ایالات متحده فروخته شد. پس از انتشار این اثر اقتباس‌هایی از آن صورت گرفت که از جمله‌ی آن فیلمی به همین نام در سال ۲۰۰۷ به کارگردانی «مارک فارستر» کارگردان سوئیسی، برند‌ه‌ی جوایز بسیاری شده و نامزد جایزه‌ی اسکار، جایزه‌ی فیلم بفتا (BAFTA) و جوایز برگزیده‌ی منتقدان در سال ۲۰۰۸ شد و همچنین چندین اجرای نمایشی و یک رمان گرافیکی از روی آن اقتباس شد.

درباره خالد حسینی

خالد حسینی همچون شخصیت «امیر» که او را به تصویر کشید، خود نیز در افغانستان به دنیا آمد و در دوران جوانی کشورش را ترک کرد و تا سال ۲۰۰۳ به آن برنگشت. از این جهت شاید بتوان دید که این رمان بسیار به شخصیت و زندگی خود نویسنده شباهت داشته است. او در جایی می‌گوید: «هنگامی که می‌گویم برخی از اجزای آن من هستم، مردم ناراضی به نظر می‌رسند. شباهت‌های زندگی من بسیار واضح است اما من چند چیز را مبهم گذاشتم تا کلوپ‌های کتاب‌خوانی را دیوانه کنم». خالد حسینی حتی برخی از صحنه‌هایی را که از گذشته به یاد دارد در داستان به تصویر می‌کشد، مانند صحنه‌ای که یک نفر با کامیون حامل سوخت، قصد فرار از افغانستان داشت و در نهایت جان باخت.

خالد حسینی متولد ۴ مارس ۱۹۶۵ نویسنده‌ی افغانی-آمریکایی و همچنین منتخب خوشنام پناهندگان سازمان ملل و پزشک سابق است. وی که از پدری دیپلمات در کابل به دنیا آمد، مدتی را در ایران و فرانسه زندگی کرد. هنگامی که ۱۵ سال داشت خانواده‌اش درخواست پناهندگی به آمریکا دادند و بعداً شهروند آنجا شد. او تا سال ۲۰۰۳ به افغانستان بر نگشت. هنگامی که ۳۸ساله بود تجربه‌ای شبیه به داستان کتاب صوتی بادبادک باز را داشت و اعتراف کرد که به دلیل خروجش از کشور همواره احساس گناه داشته است. پیش از انتشار رمان بادبادک‌باز، خالد حسینی چندین سال در بیمارستان کایزر (Kaiser) در مونتین ویو (Mountain view) کالیفرنیا به عنوان پزشک داخلی مشغول به کار بوده است.

بادبادک نماد چیست؟

شاید بتوان گفت که بادبادک نمادی از رهایی و تلاش برای آزادی‌ای باشد که مردمان افغانستان در انتظار آن‌اند. آزادی‌ای که روزی از آن بهره داشتند اما به دلیل شرایطی که برایشان به وجود آمده دیگربار به دنبال آن می‌گردند. چنین رهایی‌ای حق تمامی افرادی است که بر روی زمین زندگی می‌کنند و خالد حسینی با به پرواز درآوردن آن در آسمان افغانستان نمادی برای تمامی سرزمین‌ها ساخت که در هیچ کجا ظلم و ستم و زور نتواند حکمران باشد و از پی آن کودکان و خانواده‌ها را از هم جدا کند. پرواز بادبادک فرار از واقعیت وحشتناکی بود که این دو پسر در آن زندگی می‌کردند.

شخصیت‌های رمان صوتی بادبادک باز

امیر شخصیت اصلی و روایتگر در کتاب صوتی بادبادک باز است. خالد حسینی گفته است که «این شخصیت یک بزدل دوست‌داشتنی است که نتوانسته به دوستش کمک کند» و از این جهت تا پایان کتاب همواره خواننده با این شخصیت همدلی می‌کند. امیر در سال ۱۹۶۳ در خانواده‌ای پشتون به دنیا آمد. مادرش به هنگام تولد از دنیا رفت. در سن ۱۸ سالگی او و پدرش به دلیل هجوم نظامی شوروی به افغانستان، به آمریکا مهاجرت می‌کنند و او در آنجا مسیر زندگی‌اش را ادامه می‌دهد.

حسن نزدیک‌ترین دوست دوران کودکی امیر است که از نظر شخصیت بسیار صاف و صادق است. پسری ساده و دوست‌داشتنی که خواننده می‌تواند دوستش داشته باشد و او را هم‌بازی مناسبی برای امیر قلمداد کند. بعد از اتفاقاتی که برای او می‌افتد بین امیر و او جدایی به وجود می‌آید.

بابا، پدر امیر و یک تاجر ثروت‌مند که به فکر کمک به یتیم‌ها و دیگران است. بابا شخصیتی دارد که نظرات مذهبی افراطی روحانی‌های مدرسه‌ی امیر را تأیید نمی‌کند. بعد از مهاجرت به آمریکا به دلیل موقعیت اجتماعی پایینی که دارد مجبور به کار در پمپ بنزین می‌شود و در سال ۱۹۸۷ بعد از ازواج امیر به علت سرطان می‌میرد.

علی، خدمتکار بابا، از قوم هزاره و پدر حسن است. در کودکی پس از کشته شدن پدر و مادرش به دست یک راننده‌ی مست توسط پدر بابا به فرزندی گرفته می‌شود. مبتلا به فلج اطفال بوده و نمی‌توانسته از پای راستش استفاده کند.

بهترین ترجمه کتاب بادبادک باز

از این کتاب ترجمه‌های بسیاری در زبان فارسی انجام شده است. از جمله‌ی این ترجمه‌ها می‌توان به ترجمه‌ی بسیار خوب زیبا گنجی و پریسا سلیمان‌زاده از انتشارات مروارید اشاره کرد. زیبا گنجی دانش‌آموخته رشته‌ی مترجمی زبان انگلیسی است.

همچنین انتشارات نیلوفر این رمان را با ترجمه‌ی مهدی غبرائی فارغ‌التحصیل رشته‌ی علوم سیاسی دانشگاه تهران به چاپ رسانده است. مهدی غبرائی مترجم بسیاری از آثار خوب در انتشارات مختلفی از جمله چشمه، افق، مرکز، ثالث و... است. انتشارات راه معاصر این کتاب را با ترجمه‌ی حمیدرضا بلوچ منتشر کرده است. ترجمه‌های دیگری از مترجمان و ناشرانی مانند آرا جواهری از انتشارات پارمیس، محمدرضا کمالی از انتشارات آلوس، رضا زارع از انتشارات الینا و آراستگان، سمیرا احمدی از انتشارات زرین کلک و... نیز وجود دارند که به دلیل شهرت این کتاب دست به ترجمه‌ی آن زده‌اند.

درباره رضا عمرانی، گوینده

کتاب صوتی بادبادک باز با ترجمه‌ی پریسا سلیمان‌زاده و زیبا گنجی در انتشارات ماه‌آوا و گویندگی رضا عمرانی منتشر شده است. رضا عمرانی گوینده، صداپیشه، بازیگر، نویسنده و کارگردان تئاتر است و از هنرمندان مشهور ایرانی در رادیو، تئاتر، سینما و تلوزیون به حساب می‌آید. او در حال حاضر به عنوان مشاور هنری و مدیر تولید در انتشارات صوتی ماه‌آوا فعالیت می‌کند. این انتشارات یکی از موفق‌ترین انتشارات در زمینه‌ی تولید محصولات صوتی است. کتاب‌هایی از جمله کوری، عین عاشقی، زنده به گور و... از جمله آثاری با صدای این گوینده است. از آنجایی که این اثر به سبک داستانی رئال نوشته شده است و روایتگر توصیفی از تاریخ افغانستان در زمان ورود طالبان و فضایی که کودکان تحت تأثیر آن زیست کرده‌اند، این کتاب می‌تواند برای ردۀ سنین نوجوانان و جوانان مناسب باشد. این کتاب می‌تواند دیدی اجتماعی را به کسانی ارائه کند که بتوانند با دورانی از محیط زیست افغان‌ها آشنا شوند.

بخشی از کتاب صوتی بادبادک‌باز

در سن دوازده‌سالگی به آدمی تبديل شدم که حالا هستم، در روزی دلگير و سرد در زمستان ۱۹۷۵. آن لحظه را خوب به خاطر می‌آورم که پشت ديواری سست و گلی کز کرده بودم و دزدکی به کوچه کنار مسيل يخ بسته نگاه می‌کردم. از آن روز زمان زيادی می‌گذرد، اما حالا متوجه شده‌ام اين که می‌گويند گذشته فراموش می‌شود، چندان درست نيست. چون گذشته راه خود را با چنگ و دندان باز می‌کند. حالا که به گذشته بر می‌گردم، می‌بينم بيست و شش سال آزگار است که دارم دزدکی به آن کوچه متروک نگاه می‌کنم.

روزی در تابستان سال گذشته، دوستم رحيم‌خان از پاکستان تلفن کرد. از من خواست به ديدنش بروم. همان‌طور که در آشپزخانه گوشی به دست ايستاده بودم، متوجه شدم اين فقط رحيم‌خان نيست که از پشت تلفن با من حرف می‌زند، بلکه گذشته پر از گناه من هم هست که هنوز تقاص‌اش را پس نداده بودم. گوشی را که گذاشتم، برای قدم زدن به کنار درياچه اسپرکلز در ضلع شمالی پارک گلدن گيت رفتم. آب درياچه که ده ـ دوازده زورق ظريف روی آن شناور بودند و با نسيمی خنک به اين سو و آن سو می‌لغزيدند، در آفتاب بعدازظهر می‌درخشيد. نگاهی به بالا انداختم و يک جفت بادبادک قرمز ديدم که با دنباله‌های آبی در آسمان اوج می‌گرفتند. برفراز درخت‌های ضلع غربی پارک، بالای آسياب‌های بادی می‌رقصيدند و کنار هم در هوا شناور بودند، شبيه يک جفت چشم از فراز آسمان به سان‌فرانسيسکو، که حالا شهر من بود، نگاه می‌کردند. و ناگهان صدای حسن در سرم پيچيد: «تو جون بخواه.» حسن، همان بادبادک‌بازِ لب‌شکری.

معرفی نویسنده
عکس خالد حسینی
خالد حسینی
افغان | تولد ۱۹۶۵

خالد حسینی نویسنده افغانستانی‌الاصل و پزشک ساکن آمریکاست. او متولد ۴ مارس ۱۹۶۵ در شهر کابل افغانستان است، رمان‌هایش به زبان انگلیسی در آمریکا منتشر و در بیش از ۶۰ کشور دنیا و به زبان‌های مختلفی از جمله فارسی ترجمه شده است.

نظرات کاربران

hamed318
۱۴۰۰/۰۹/۰۲

سه کتاب خالد حسینی رو که در کار هم بگذاریم، کتاب هزار خورشید تابان از نظر من از همه رمان تر بود. البته پژواک کوهستان، و بادبادک باز هم خوب ساخته و پرداخته شده اند. اما اگر خواستید یکی را

- بیشتر
سهیل لوک زاده
۱۴۰۱/۰۱/۲۲

کتاب فوق العاده بود. من که کلی لذت بردم. حتما بخوانید

مریم
۱۴۰۱/۰۵/۱۳

انتخابهایی که زندگی خودمون و بقیه رو زیرورو میکنه! نمیدونم چرا خوندن این کتاب رو تا الان به تاخیر انداخته بودم. خوب شد که بیشتر طولش ندادم. صحنه پردازی فوق العاده خالد حسینی طوریه که حتی وقتی درگیر خوندن کتاب

- بیشتر
کاربر ۲۰۰۱۶۳۲
۱۴۰۱/۰۲/۲۳

کتاب فوق العاده ای بود، گویندگی عالی و متن کتاب بگونه ای بود که خواننده رو لحظه به لحظه با خودش همراه میکرد👌👌

p.shahrpour
۱۴۰۰/۱۱/۰۳

سلام به نظرم ارزش حداقل یه بار گوش کردن رو داره از همه چیز مهم تر اینک یه تاریخ روشن از گذشته افغانستان دستتون میاد و اینکاین همه شباهت فرهنگیشون به ما شاید مثل من نظرتونو راجب افغانستانیها عوض کنه

کتاب گوش‌کن
۱۴۰۰/۰۸/۲۲

ممنون که بالاخره یک گوینده‌ی با تجربه این کتاب را خواند

مهدی رضوان
۱۴۰۱/۰۷/۲۴

کتاب بادبادک باز داستان بسیار زیبایی دارد و راوی آنقدر خوب میخواند که شنونده را وادار به گوش دادن میکند. در یک کلام عالی

کاربر 3674763
۱۴۰۰/۰۸/۰۸

به نظر من داستان کتاب جالبه و توصیه می کنم حتما بخونید چون من که خوندم و لذت بردم

bahane
۱۴۰۲/۰۸/۲۷

من عاشق شنیدن داستان هستم،این کتاب و گویندگی راوی برام جالب بود ک هر ثانیش من تجسم میکردم و عین واقعیت رو انگار میدیدم با چشم،جناب عمرانی خیلی با حس این داستان رو روایت کردن و انقدر با احساس و

- بیشتر
کاربر 7254282
۱۴۰۲/۰۸/۰۷

خوب بود لطفا صوتی هزار خورشید تابان هم بذارید

زمان

۱۴ ساعت و ۵۵ دقیقه

حجم

۸۲۶٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۱۴ ساعت و ۵۵ دقیقه

حجم

۸۲۶٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۱۲۴,۸۰۰
تومان