هشت کتاب سهراب سپهری (خرید و دانلود با تخفیف)
تصویر جلد کتاب هشت کتاب

کتاب هشت کتاب

نویسنده:سهراب سپهری
امتیاز:
۴.۴از ۱۱۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب هشت کتاب

هشت کتاب مجموعه‌ای از اشعار سهراب سپهری است که توسط انتشارات ذهن آویز در سال ۱۳۹۱ منتشر شد. این کتاب شامل هشت دفتر به نام‌های «مرگ رنگ»، «زندگی خواب‌ها»، «آوار آفتاب»، «مشق اندوه»، «صدای پای آب»، «مسافر»، «حجم سبز» و «ما هیچ ما نگاه» است. این اشعار همگی در بازه‌ی زمانی دهه‌ی ۳۰ تا اواسط دهه‌ی ۵۰ سروده شده‌اند. این کتاب را برای خرید و دانلود در طاقچه ارائه شده است.

درباره هشت کتاب سهراب سپهری

کمتر کسی را می‌توان یافت که حداقل یکی از اشعار سهراب سپهری را نشنیده باشد. نام سهراب با فرهنگ و ادبیات ما درهم آمیخته شده است. سهراب سپهری نگاهی متفاوت به زندگی و حتی مرگ داشت، و این نگاه در اشعارش به خوبی پیداست. با خواندن کتاب‌های این شاعر گران‌قدر، فلسفه‌ای عمیق را با زبانی لطیف و زیبا درک خواهیم کرد.

هشت کتاب سپهری مجموعه‌ای است که هر آنچه از سهراب و شعرهایش بخواهید را یک جا در اختیارتان قرار می‌دهد. از اولین دفترش که در سال ۱۳۳۰ منتشر شد، تا آخرین‌شان که تنها چند سال پیش از وداع دنیا با این شاعر بزرگ سروده شد. تعداد زیادی از این اشعار پیش از اینکه در قالب کتاب به چاپ برسند، در نشریه‌ها و مجلات زمان خود منتشر شده بودند. اما با چاپ اشعار او در قالب مجموعه‌ای به نام هشت کتاب، نظم مشخصی پیدا کردند. با خواندن این مجموعه می‌توانید خط فکری سپهری را از دهه‌ی سی تا اواسط پنجاه دنبال کنید و با نگاه متفاوت او در هر دوره و زمان آشنا شوید.

چرا باید هشت کتاب سهراب سپهری را بخوانیم؟

زندگی در عصر و قرنی که شاعری مانند سهراب سپهری را به خود دیده یکی از موهبت‌های هستی است. برای اینکه بدانیم با چه شاعری هم‌عصر بوده‌ایم و نگاه سپهری به دنیا چه بود، خالی از لطف نیست که با قلم و نگاهش آشنا شویم. سپهری شاعری است که نمی‌توان به‌راحتی از کنار کتاب‌هایش گذشت و سحر نشد.

خرید و دانلود هشت کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

همه‌ی افرادی که اندک علاقه‌ای به دنیای شعر و شاعری دارند. حتی آن‌ها که تا به حال شعری نخوانده و اصلاً دوست‌دار دنیای منظوم نیستند. بعید نیست با ورود به دنیای کتاب‌های سپهری نگاه‌شان عوض شود و یکی از علاقه‌مندان به شعر شوند. این کتاب مناسب افرادی است که می‌خواهند مجموعه‌ای کامل از هرآن‌چه سهراب سپهری در طول حیاتش سروده بود داشته باشند.

درباره سهراب سپهری

سهراب سپهری متولد ۱۴ مهر ۱۳۰۷ است. او در شهر قم متولد شد و خانواد‎ه‌اش پس از مدت کوتاهی به خوانسار و سپس کاشان نقل مکان کردند. تا زمان اخذ مدرک دیپلم در کاشان ماند و برای ادامه‌ی تحصیلات راهی تهران و دانشگاه هنرهای زیبا شد. او هم‌زمان با تحصیل، در شرکت نفت استخدام و مشغول به کار شد، اما این شغل زیاد دوام نیاورد و سپهری پس از هشت ماه راه خود را از کارمندان شرکت نفت جدا کرد.

شاید اکثر ما سهراب سپهری را فقط با اشعار و نقاشی‌هایش بشناسیم، اما او یک مترجم هم بود و اشعاری به زبان ژاپنی ترجمه کرده است. این قسمت از زندگی سپهری به دلیل سفرهای فراوان او به کشورهای مختلف دنیا از جمله شرق دور شکل گرفته است، که روی ذهن و فکر او تأثیر بسیار زیادی گذاشت.

سپهری در سال ۱۳۳۰ نخستین مجموعه از اشعار نیمایی خود را به نام «مرگ رنگ» منتشر کرد و در سال ۱۳۳۲ از دانشکده‌ی هنرهای زیبا فارغ‌التحصیل شد و نشان درجه‌ی اول علمی را دریافت کرد. او سرانجام در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ دار فانی را وداع گفت و رنگی کنار این شب بی‌مرز مرد.

نظرات و نقدها درباره اشعار سهراب سپهری

شاعری که بسیاری از معانی را از نو ساخته و نگاهی تازه به جهان و هر آن‌چه در آن است داشته، مسلماً با تفسیرها، تمجیدها و نقدهای فراوانی مواجه خواهد شد. از سپهری بسیار گفته و شنیده شده است. نه‌تنها مصاحبه و مقاله، بلکه کتاب‌هایی هم در تفسیر و توضیح اشعار و حالات او به نگارش درآمده است.

در کتاب «پیامی در راه» که نظری به شعر و نقاشی سهراب سپهری است، می‌توانید نظریات و نقدهای جالبی را مشاهده کنید. داریوش آشوری یکی از پدیدآورندگان کتاب می‌نویسد: «طبیعت‌ستایی سپهری به‌ظاهر چیزی از طبیعت‌ستایی رمانتیسم اروپایی...در خود دارد اما ریشه‌هایش از دورن‌مایه‌ای عمیق‌تر آب می‌خورد و آن عرفان شرق است.»

در جایی دیگر می‌خوانیم: «شعر سهراب سپهری به درخت می‌ماند. اصلاً خود درخت است. همچنان که منِ شعری او پر از دار و درخت است. آنان که به تنوع زیر سایه‌ی این درخت می‌نشینند و از سر تفنن به شاخ و برگ و تنه‌اش نگاه می‌کنند، نمی‌توانند دیده‌ی تخیل خود را بگشایند و به ریشه‌ی آن بنگرند تا قدرت و شکوه و باروری و معنایش را دریابند.»

معصومی همدانی، یکی دیگر از نویسندگان کتاب معنقد است: «برای سپهری شعر آن‌جا آغاز می‌شود که رنج پایان می‌گیرد... مسأله‌ی اجتماعی بودن شعر سپهری در یک مسأله‌ی بسیار مهم‌تر حل می‌شود، و آن این است که سپهری از لحاظ فکری بیشتر دلبسته‌ی اندیشه‌های عرفانی شرق دور است.»

شعری از کتاب هشت کتاب

زندگی چیزی بود، مثل یک بارش عید، یک چنار پر سار.

زندگی در آن وقت، صفی از نور و عروسک بود،

یک بغل آزادی بود.

زندگی در آن وقت، حوض موسیقی بود.

طفل، پاورچین پاورچین، دور شد کم‌کم در کوچۀ

سنجاقک‌ها.

بار خود را بستم، رفتم از شهر خیالات سبک بیرون

دلم از غربت سنجاقک پر.

من به مهمانی دنیا رفتم:

من به دشت اندوه،

من به باغ عرفان،

من به ایوان چراغانی دانش رفتم.

رفتم از پله مذهب بالا.

تا ته کوچه شک،

تا هوای خنک استغنا،

تا شب خیس محبت رفتم.

من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق.

رفتم، رفتم تا زن،

تا چراغ لذت،

تا سکوت خواهش،

تا صدای پر تنهایی.

چیزها دیدم در روی زمین:

کودکی دیدم، ماه را بو می‌کرد.

:-)
۱۳۹۶/۰۹/۲۲

مادری دارم بهتر از برگ درخت دوستانی بهتر از آب روان وخدایی که در این نزدیکیست لای این شببو ها پای آن کاج بلند روی آگاهی آب روی قانون گیاه من مسلمانم لب لبم یک گل سرخ مهرم نور جانمازم چشمه دشت سجاده ی من من وضو با تپش پنجره ها

- بیشتر
معراج
۱۳۹۷/۰۲/۳۱

کتابی که تنها مونسم در ایام زندگی خوابگاهی بود. به نظرم امتیاز سهراب از دیگر شاعران گرامی عرصه شعر نو، این است که با نگاهی دقیق و سماعی عمیق، قلم را به گونه ای بر بوم سپید کاغذ روان میسازد

- بیشتر
m.gh.t
۱۳۹۷/۰۵/۱۵

تو مرا یاد کنی یا نکنی باورت گر بشود یا نشود حرفی نیست اما نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤ شعرای سهراب خیلی حالمو خوب میکنه.

maedeh
۱۳۹۹/۰۲/۲۳

پر از حس خوب🤩 به سراغ من اگر می‌آیید، نرم و آهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من. ✍🏻سهراب سپهری

مهربان زهرا
۱۳۹۶/۰۶/۲۸

من قطاری دیدم, روشنایی می برد. من قطاری دیدم, فقه می برد و.چه سنگین می رفت. من قطاری دیدم,که سیاست می برد و چه خالی می رفت. من قطاری دیدم, تخم نیلوفر و آواز قناری می برد. ... چرخ یک گاری در حسرت واماندن

- بیشتر
mahsa
۱۳۹۶/۰۱/۱۴

اشعار سهراب عالیه واقعا👌

Rasta (:
۱۳۹۹/۰۷/۲۲

عالیه من واقعا از خوندنش لذت بردم شعر هاش فوق العادس🌱🌱🌹🌹 به ما یاد آوری میکنه که انسان میتونه با بهانه های کوچک زندگی فوق العاده ای داشته باشه . از چه دلتنگ شدی دلخوشی ها کم نیست دیده ها نابیناست. ✨

R Ka
۱۳۹۶/۱۲/۲۴

بسیار لطیف و خواندنی است. چنان روح لطیفی موهبتی بود برای بشریت و طبیعت خداوندی. روحت شاد سهراب جانِ سپهری.🙏

حسین رضا
۱۳۹۷/۰۲/۱۵

پریشب کاشان مزار سهراب بودم با یاد همه ایامی که با هشت کتابش گذروندم

roya
۱۳۹۶/۱۲/۱۰

در یک کلام فوق العاده

باید کتاب را بست. باید بلند شد
علیرضا
و نخوانیم کتابی که در آن باد نمی‌آید و کتابی که در آن پوست شبنم تر نیست و کتابی که در آن یاخته‌ها بی‌بعدند. و نخواهیم مگس از سر انگشت طبیعت بپرد. و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون. و بدانیم اگر کرم نبود، زندگی چیزی کم داشت. و اگر خنج نبود، لطمه می‌خورد به ‌قانون درخت. و اگر مرگ نبود، دست ما در پی چیزی می‌گشت. و بدانیم اگر نور نبود، منطق زندۀ پرواز دگرگون                         می‌شد.
امیررضا
و عشق صدای فاصله‌هاست. صدای فاصله‌هایی که ــ غرق ابهامند.
ریزوریوس
من قطاری دیدم، فقه می‌برد و چه سنگین می‌رفت. من قطاری دیدم، که سیاست می‌برد (و چه خالی می‌رفت. )
SaraKu
دنگ...، دنگ...، ساعت گیج زمان در شب عمر می‌زند پی‌درپی زنگ
|هیـچِ‌مطلقـ|
به تو می‌رسم،                               تنها می‌شوم. کنار تو تنهاتر شده‌ام.
ریزوریوس
زندگی یعنی: یک سار پرید. از چه دلتنگ شدی؟ دلخوشی‌ها کم نیست: مثلا این خورشید، کودک پس‌فردا، کفتر آن هفته. یک نفر دیشب مرد و هنوز، نان گندم خوب است. و هنوز، آب می‌ریزد پایین، اسب‌ها می‌نوشند.
Hossein
آدمی‌زاد ـ این حجم غمناک ـ
علیرضا
دیر گاهی است در این تنهایی رنگ خاموشی در طرح لب است. بانگی از دور مرا می‌خواند، لیک پاهایم در قیر شب است.
علیرضا
انگشتانم برنده‌ترین خار را می‌نوازد.
علیرضا
جهان آلودۀ خواب است و من در وهم خود بیدار:
ᵇˡᵃᶜᵏ
جاده تهی است. تو باز نخواهی گشت، و چشمم به راه                               تو نیست.
علیرضا
تهی بود و نسیمی. سیاهی بود و ستاره‌ای هستی بود و زمزمه‌ای. لب بود و نیایشی. «من» بود و «تو» یی: نماز و محرابی.
علیرضا
گریه‌ام بی‌ثمر است. و اگر می‌خندم خنده‌ام بیهوده است.
aylin
دشت‌هایی چه فراخ! کوه‌هایی چه بلند! در گلستانه چه بوی علفی می‌آمد! من در این آبادی، پی چیزی می‌گشتم: پی خوابی شاید، پی نوری، ریگی، لبخندی.
علیرضا
دست جادویی شب در به روی من و غم می‌بندد. می‌کنم هرچه تلاش، او به من می‌خندد.
ᵇˡᵃᶜᵏ
اندوه مرا بچین، که رسیده است. دیری است، که خویش را رنجانده‌ایم، و روزن آشتی                               بسته است.
melik
ترا از تو ربوده‌اند، و این تنهایی ژرف است.
علیرضا
پرنده در خواب بال و پرش تنها مانده است.
علیرضا
و تو تنهاترین «من» بودی. و تو نزدیک‌ترین «من» بودی. و تو رساترین «من» بودی
ᵇˡᵃᶜᵏ

حجم

۱۵۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۱۵۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
۳۶,۰۰۰
۲۰%
تومان