تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب دومین بار
معرفی کتاب دومین بار
معرفی کتاب دومین بار
کتاب الکترونیکی «دومینبار» (رمان) نوشتهٔ فرانک تیلیه با ترجمهٔ سارا سدیدی و نشر نی، اثری در ژانر جنایی ـ معمایی است که به ماجرای ناپدید شدن دختری نوجوان و پیامدهای روانی و اجتماعی آن برای خانواده و جامعه میپردازد. این رمان با محوریت شخصیت «کالب تراسکمن» و با ارجاعات فراوان به آثار هنری و ادبی، لایههایی از خشونت، هویت و حافظه را در بستر یک معمای پیچیده روایت میکند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب دومین بار
«دومینبار» در بستری از فضای سرد و رازآلود کوهستانهای فرانسه، داستانی جنایی را روایت میکند که در آن مرز میان گذشته و حال، واقعیت و توهم، بهشدت درهمتنیده است. این رمان در دورهای معاصر میگذرد و با روایتی چندلایه، همزمان به جستوجوی یک دختر گمشده و فروپاشی تدریجی خانواده و دوستان او میپردازد. فرانک تیلیه، نویسندهٔ فرانسوی، با بهرهگیری از عناصر کلاسیک رمان معمایی و ارجاعات بینامتنی به ادبیات و هنر، اثری خلق کرده که هم به معمای جنایی وفادار است و هم دغدغههای روانشناختی و اجتماعی را در دل خود جای داده است. فضای داستان، با بارش پرندگان مرده و رخدادهای غیرمنتظره، حس تعلیق و بیثباتی را به خواننده منتقل میکند. در کنار روایت اصلی، اشاره به پروندههای حلنشده، خاطرات پاکشده و نامههای رمزآلود، کتاب را به اثری تبدیل کرده که همزمان هم قصهای پلیسی است و هم کاوشی در حافظه و هویت.
خلاصه کتاب دومین بار
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با ناپدید شدن ژولی، دختر نوجوان یک پلیس به نام گابریل موسکاتو، آغاز میشود. جستوجوهای بینتیجه، خانواده و شهر کوچک ساگاس را در شوک و اضطراب فرو میبرد. سیودو روز پس از حادثه، گابریل که درگیر بیخوابی و وسواس جستوجوست، شبی در هتلی محقر به خواب میرود و صبح روز بعد، خود را در آیندهای دوازده سال بعد مییابد؛ حافظهاش از این سالها پاک شده و همهچیز برایش غریبه است. همزمان، جسد زنی ناشناس در ساحل رودخانه پیدا میشود که نشانههایی از خشونت و تجاوز دارد و احتمال میرود همان ژولی باشد. گابریل در تلاش برای بازیابی گذشته و کشف حقیقت، با دوستان و همکاران قدیمیاش روبهرو میشود و درمییابد که زندگیاش، خانواده و روابطش دستخوش تغییرات عمیق شدهاند. در این مسیر، او با معماهایی تازه، نامههای رمزآلود و سرنخهایی مواجه میشود که به گذشته و هویت واقعی آدمربا یا قاتل اشاره دارند. روایت، میان زمانها و خاطرات جابهجا میشود و خواننده را در تعلیق میان واقعیت و توهم، گناه و رستگاری، نگه میدارد. پایان داستان همچنان در هالهای از ابهام باقی میماند و معمای اصلی تا صفحات پایانی باز میماند.
چرا باید کتاب دومین بار را خواند؟
این رمان با تلفیق عناصر جنایی، روانشناختی و معمایی، تجربهای متفاوت از یک داستان پلیسی ارائه میدهد. روایت چندلایه و بازی با زمان و حافظه، مخاطب را به چالش میکشد و او را درگیر پرسشهایی درباره هویت، حقیقت و نقش خاطرات در زندگی میکند. فضای سرد و پرتعلیق، شخصیتپردازیهای دقیق و ارجاعات ادبی، اثری را شکل دادهاند که فراتر از یک معمای جنایی صرف است و به لایههای عمیقتری از روان انسان و جامعه میپردازد.
خواندن کتاب دومین بار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای جنایی، معمایی و روانشناختی مناسب است؛ بهویژه کسانی که به داستانهایی با محوریت حافظه، هویت و روابط خانوادگی علاقه دارند. همچنین برای مخاطبانی که به دنبال روایتی پیچیده و چندلایه هستند و از آثار نویسندگان فرانسوی یا ادبیات پلیسی مدرن لذت میبرند، گزینهای جذاب خواهد بود.
بخشی از کتاب دومین بار
«رها از هیاهوی شهر، هتل صخره، در سه کیلومتری شرق ساگاس پناه گرفته بود، در نقطهای که درهٔ آرو باریک میشد و به شکل قیفی صخرهای درمیآمد. پشت این مجتمع چهلوشش اتاقه، صخرهای آهکی بود با ارتفاع صدوده متر که به خاطر پوشش گیاهی تُنُکی که پوشانده بودش، و قلههای سفید و خاکستری کوههای آلپ در منطقهٔ ساووئا که از دیدرس خورشید پنهانش میکرد، حتی در اوج تابستان سهچهارمش در سایه قرار میگرفت. آنجا، به خاطر سوز سرمایی که از قلههای برفی پایین میآمد همیشه سرد بود، مخصوصاً اوایل ماه آوریل سال ۲۰۰۸ که بهار هنوز نرسیده بود. ساعت به ۲۳ و ۳۰ دقیقه نزدیک میشد که سروکلهٔ ستوان گابریل موسکاتو در پذیرش هتل پیدا شد. یکی از آنجاهای رنگورورفتهای بود که دیوارهایش را موکت بلوطیرنگ زبری میپوشاند. صف مجسمههای ریزی که در طول دیوارها ردیف شده بودند، مسافرخانههای قدیمی نهچندان خوشنام را به یاد میآوردند. ستوانْ صاحب این هتل دوستاره را میشناخت: روموئالد تانشون. او دو سالِ پیدرپی پیشنهاد کار تابستانی به دخترش داده بود و او را به کارآموزی پذیرفته بود. دو مرد با هم دست دادند. چند وقتی میشد که صاحب هتل، گابریل موسکاتو را ندیده بود. ستوان با ابهت و قدبلند ژاندارمری ــ حدوداً یک متر و نود سانتیمتر ــ در کاپشنی بلند و آبی و یقهای که تا گوشهایش بالا میآمد، فرورفته بود و انگار یکباره ده سال پیرتر شده بود. چند وقت میشد که چشم رویهم نگذاشته بود؟»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۷۴ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۷۴ صفحه