دانلود و خرید کتاب جین ایر شارلوت برونته ترجمه فاطمه همدانی
تصویر جلد کتاب جین ایر

کتاب جین ایر

انتشارات:انتشارات نظری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب جین ایر

کتاب جین ایر، یکی از محبوب‌ترین رمان‌های عاشقانه کلاسیک نوشته شارلوت برونته است. داستان عشقی پرشور و حرارت و ماجرایی پر فراز و نشیب از زندگی جین که بعد از دیدن اربابش آقای راچستر، رنگ و بوی دیگری به خود می‌گیرد.

از کتاب جین ایر تا به حال بارها اقتباس‌های سینمایی و تلویزیونی صورت گرفته است. این کتاب تقریبا به تمام زبان‌های دنیا ترجمه شده است و به یکی از بی نظیرترین عاشقانه‌های کلاسیک بدل شده است. انتشارات نظری این اثر را با ترجمه فاطمه همدانی منتشر کرده است.

درباره کتاب جین ایر

«کسی در خانه بود، خانمی بزرگ و قوی با قد بلند و صورتش را ندیدم. خودش را در آینه نگاه می‌کرد که صورتش را دیدم! ترسناک به‌نظر عصبی، دیوانه و وحشتناک بود.»

جین ایر جوان، زیبا و فقیر، برای آقای راچستر کار می‌کند. او در خانه‌ای بزرگ، معلم دختر کوچکی به‌نام «آدل» است. کم‌کم جین به اربابش، آقای راچستر دل می‌بازد و می‌خواهد با او ازدواج کند، اما آیا اربابش هم او را دوست دارد؟ آیا جین واقعا او را دوست داشت؟

راچستر ثروتمند و جین فقیر است اما مهم‌تر از این، رازی وحشتناک است که کسی به جز آقای راچستر از آن خبر ندارد. رازی که می‌تواند خوشبختی جین را تحت تاثیر قرار دهد.

کتاب جین ایر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

جین ایر را به تمام علاقه‌مندان به داستان‌های عاشقانه و مطالعه آثار کلاسیک جهان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره‌ شارلوت برونته

شارلوت برونته در سال ۱۸۱۶ در روستایی واقع در شمال انگلستان به دنیا آمد. پدرش کشیشی اهل ایرلند و مادرشان اهل کورنوال بود. شارلوت در کودکی مادرش را از دست داد و به همراه دو خواهرش، امیلی، آن و برادرشان، زندگی می‌کردند. آن‌ها ارتباط بسیار زیادی با دنیای بیرون از کلیسا و مدرسه نداشتند. به همین دلیل در اوقات بیکاری‌شان، به ساختن قصه‌هایی عجیب غریب در مورد مردم بیرون می‌پرداختند. 

دو خواهر دیگر شارلوت یعنی امیلی برونته و آن برونته نیز نویسنده هستند و کتاب‌هایشان، بلندی‌های بادگیر و مستاجران عمارت وایلدفل به آثار محبوبی در سراسر دنیا بدل شده‌اند. 

شارلوت ابتدا کتابش جین ایر را که برخی معتقدند متاثر از تجربیات خودش است، با نام مستعار منتشر کرد. اما این کتاب بسیار مورد توجه عموم قرار گرفت و حتی زمانی که مردم متوجه شدند نویسنده‌ی کتاب یک زن است، بسیار تعجب کردند.

شارلوت برونته در سال ۱۸۵۵ چشم از دنیا فروبست. 

بخشی از کتاب جین ایر

وحشت‌زده بودم و می‌دانستم جان قصد دارد اذیتم کند. رفتم نزدیک در ایستادم سپس جان کتاب سنگینی برداشت و مستقیم به سمتم انداخت.

- فریاد زدم تو پسر ظالمی هستی. همیشه می‌خواهی مرا اذیت کنی. نگاه کن! (به سرم دست زدم خونی شده بود.)

جان عصبانی شد. به کنار اتاق دوید و مجددا به من آسیب زد.

زخمی و ترسیده بودم، بنابراین به او ضربه‌ای زدم، خانم رید صدا را شنید با عجله به اتاق آمد. او خیلی عصبانی بود و توجه به سر خونی من نکرد.

گفت: جین ایر! تو دختر بدی هستی! چرا پسرخاله بیچاره‌تو زدی؟ او را راهی کنید! او را به اتاق قرمز ببرید و در را قفل کنید.

اتاق قرمز سرد و تاریک بود خیلی ترسیده بودم. هیچ‌کس شب به اتاق قرمز نمی‌رفت.

با گریه کمک خواستم اما هیچ‌کس نیامد. صدا می‌زدم لطفا به من کمک کنید. ترکم نکنید. ساعت‌ها گریه کردم اما هیچ‌کس در را باز نکرد.

بعد دیگر هیچ‌چیز یادم نیامد.

سرانجام وقتی بیدار شدم در رختخواب بودم، سرم شکسته بود. دکتر بالای سرم بود. پرسیدم:

- چه اتفاقی افتاده؟

- جین تو مریض هستی، جین به من بگو آیا شما در کنار خاله و دخترخاله و پسرخاله‌ات ناراحت هستی؟

- بله من خیلی ناراحت هستم.

- به من نگاه کن آیا دوست داری به مدرسه بری؟

اوه بله، بهش فکر می‌کنم.

دکتر دوباره نگاهم کرد و اتاق را ترک کرد.

مدت زیادی با خانم رید صحبت کرد و تصمیم گرفتند مرا به مدرسه بفرستند.

طولی نکشید و خانه خاله‌ام را برای رفتن به مدرسه ترک کردم ناراحت نبودم شاید آن‌جا دوستانی پیدا کنم. بعد از یک سفر طولانی. شب هنگام به مدرسه لوود رسیدم. تاریک بود و هوا سرد و طوفانی و بارانی بود. مدرسه شبیه خانه خانم رید خیلی بزرگ بود اما گرم و راحت نبود. معلمی مرا به اتاق بزرگی برد که پر از دختر بود. حدود هشتاد نفر آن‌جا بود. کوچکترین دختر ۹ سال و بزرگترین آنها حدود ۲۰ سال داشت. لباس‌های یک‌دست قهوه‌ای تیره و خاکستری پوشیده بودند. وقت شام بود. فقط آب آشامیدنی و تکه‌ای نان کوچک برای خوردن بود و تشنه بودم و مقداری آب نوشیدم. احساس خستگی می‌کردم. میلی به غذا نداشتم و هیجان‌زده هم بودم. بعد از شام همه دختران زیرزمین به رختخواب رفتند. معلم مرا به اتاق خیلی بزرگی برد. همه دخترها در این اتاق خوابیده بودند. دوتا از دخترها مجبور بودند در یک تخت بخوابند.

صبح زود بیدار شدم. بیرون هنوز تاریک و اتاق خیلی سرد بود. دخترها با آب سرد صورتشان شسته بودند و لباس‌های قهوه‌ایشان را پوشیدند. سپس هرکدام از پله‌ها پایین رفتند و صبح زود کلاس شروع شد.

goli1363
۱۴۰۰/۰۳/۱۴

کتاب قشنگ و آموزنده بود ولی بسیار غلط املایی داشت

حجم

۷۵۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

حجم

۷۵۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

قیمت:
۶,۰۰۰
۳,۰۰۰
۵۰%
تومان