کتاب خنده در برف
معرفی کتاب خنده در برف
کتاب خنده در برف، دفتر اشعار عباس صفاری و مجموعه شعرهای او در سالهای ۱۳۸۶ - ۱۳۸۳ است که در انتشارات مروارید به چاپ رسیده است.
کتاب خنده در برف پنجاه و هشت قطعه شعر دارد و با بهره بردن از استعارهای زیبا از کتاب مقدس، درونمایه اشعار را رقم زده است. صفاری کتاب را با جملهای از کتاب مقدس آغاز میکند که درباره خشم پروردگار و تغییر زبان بابلیان است.
او با وام گرفتن از این استعاره نگاهی به دنیای امروز ما انداخته است. دنیایی که سرشار از سوتفاهم است و ناتوانی انسانها در برقراری یک گفتگو را به خوبی نشان میدهد. خود شاعر درباره اثرش اینطور گفته است: در عصر اطلاعات، ما با کمبود یا فقدان دیالوگ مواجه نیستیم؛ مشکلات امروزی بشر بیش تر ناشی از برداشت های متناقضی است که از گفت وگوهای ساده و حتی دوستانه ارائه میدهد.
کتاب خنده در برف را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خنده در برف، کتابی عالی برای تمام دوستداران شعر نو و شعر معاصر ایرانی است.
درباره عباس صفاری
عباس صفاری، شاعر و مترجم ایرانی، در سال ۱۳۳۰ در یزد متولد شد و ۷ بهمن ۱۳۹۹ در سن ۶۹ سالگی و بر اثر ابتلا به ویروس کرونا در لانگ بیچ، کالیفرنیا از دنیا رفت.
او برای تحصیل ابتدا به انگلستان و در ۱۹۷۹ (میلادی) به کالیفرنیا رفت و در رشته هنرهای تجسمی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، لانگ بیچ تحصیل کرد. صفاری کارش را با ساختن ترانههایی برای فرهاد مهراد، گیتی پاشایی، سلی، نلی و دیگر خوانندگان پاپ آغاز کرد. پرآوازهترین آنها ترانه اسیر شب بود که با صدای فرهاد مهراد اجرا شد.
بخشی از کتاب خنده در برف
تصمیم گرفته در آخر این خط
رو به بینالنهرین
و با دهان باز بمیرد
تا روح سنگنوشتهای باستانی
با الفبای مهجور و کشف ناشدهاش
در او حلول کند
هرچه سربستهتر بهتر
به زبانی تکلم خواهد کرد
که هیچکس حرفش را نفهمد
و لازم نباشد تنابندهای در برابر او
خود را به نفهمی بزند
حتا فرشتگان گوش به زنگ خدا
دیگر پی نبرند که زبان سرخ
به حمد و ثنا گشوده است
یا به کفر و ناسزا
عاطل و باطل
دور از هرچه سوءتفاهم
در برزخ خود خواهد نشست
بیدغدغهٔ جملات موش جویده شما
که زیرنویسهای مضحک طوماری
روز به روز گُنگتر
و بیمعنیترشان میکند
حیف که سرنوشت کلمات پوک شده
دست خودشان نیست
و نمیتوانند مثل ورشکستگان
خودکشی کنند.
***
لازم نیست آلوده کند
سکوت سحرگاهی را
این ساعت دیجیتال
که اَدای خروس درمیآورَد
با قوقولیقوی ضبط شدهاش
امشب
وز وز پشهای هم میتواند
پایان دهد به این تعقیب
و بیدارم کند از خواب
گذشت آن زمان که بیگُدار
به خواب میزدم هر شب
این روزها محض احتیاط
*
هر خوابی را طوری کوک میکنم
که هر وقت اراده کردم
مثل کو کوی ساعت دیواری
کوکوکنان از قلب تاریکی
بیرون بزنم
فعلن اما
خیال بیدار شدن
و از چاله به چاه افتادن ندارم
کفشهای سُربیام را
با صندلهای بالدار پِرسیوس
تازه عوض کردهام
و تازه گریختهام
از دست قربانیان لَت و پار تصادفی شاخ به شاخ
که دستهای خونآلودشان
به یک سانتی شانهام رسیده بود
خندههای زخمیشان را
هنوز میشنوم
که دور و دورتر میشود
و من هر لحظه نزدیکتر
به اخبار روزنامهای
که بر میز صبحانه
انتظارم را میکشد.
***
همه از دَم
بیبو و خاصیتاند
پرتقالهایی که من پوست میکنم
اما
بر میز صبحانه
یا محو تماشای سریالی قدیمی
هر بار که انگشتهای خوشتراش تو
پوست میکند از پرتقال
خانه سراسر
بوی پرتقال میگیرد
و پرتقالی میشود
ترانهای که من
زیر دوش میخوانم.
حجم
۷۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۷۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه