کتاب پس از تو
معرفی کتاب پس از تو
جوجو مویز کتاب پس از تو را در ادامه رمان من پیش از تو نوشت. با اینحال میتوان آن را کتابی مستقل دانست. این اثر داستان زندگی لوئیسا کلارک است که بعد از مرگ ویل با پولهایی که از او برایش به جا مانده است به لندن میآید و سعی میکند زندگی را از سر بگیرد اما اتفاقات بسیاری بر سر راهش قرار دارد.
این کتاب هم مانند دیگر آثار جوجو مویز به سرعت در فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز قدم گذاشت.
درباره کتاب پس از تو
پس از تو، داستان زندگی لوئیسا کلارک است. در حقیقت این داستان در ادامه داستان دیگر او، من پیش از تو نوشته شده است و زندگی لوئیسا را بعد از مرگ ویل نشان میدهد. لوئیسا به لندن آمده است. در باری در یک فرودگاه کار میکند و با پولهایی که او برایش به جا گذاشته است زندگی میکند. اما یک روز اتفاق وحشتناکی برایش رخ میدهد. از روی پشتبام خانهاش به پایین پرت میشود اما همین اتفاق است که زندگی او را از این رو به آن رو میکند و او را در مسیر جدیدی قرار میدهد...
نویسنده درباره نوشته شدن کتاب پس از تو، اینطور گفته است: «من قصد نداشتم که ادامهای بر ماجراهای داستان «من پیش از تو» بنویسم، اما کار بر روی فیلمنامهی این اثر و خواندن حجم انبوهی از توئیتها و ایمیلهای به اشتراک گذاشته شده، مرا متوجه این موضوع کرد که این مسئله تبدیل به سؤال روزانهی اغلب مخاطبان گردیده که لو (لوئیز - شخصیت رمان اول)، پس از آن ماجراها با زندگی خودش چه کرد!؟ البته در این مدت شخصیتهای اصلی داستان نیز به هیچ عنوان مرا ترک نکردند.»
کتاب پس از تو را به چه کسانی پیشنهاد میکنم
اگر داستان من پیش از تو را خواندهاید، حتما کتاب پس از تو را هم بخوانید و دوباره با شخصیتها و ماجراهایی که برایشان پیش میآید، زندگی کنید.
درباره جوجو مویز
پائولین سارا جو مویز، که در دنیا به نام هنری جوجو مویز شناخته میشود، ۴ اوت سال ۱۹۶۹ در لندن به دنیا آمد. او یکی از نویسندگانی است که دو بار جایزه سال رمان عاشقانه را از انجمن نویسندگان رمانهای عاشقانه دریافت کرده است. اولینبار این جایزه برای رمان میوه خارجی در سال ۲۰۰۴ و هفتسال بعد در سال ۲۰۱۱ برای کتاب آخرین نامه از معشوق.
او سالها در سمتهای مختلف برای روزنامه ایندیپندنت کار کرده است اما تجربههای شغلیاش طیف گستردهای از کارها را دربر میگیرد؛ کنترلچی تاکسی ، تایپیست خط بریل برای نابینایان، متصدی بار بودن، نویسندگی بروشورهای کلوپ ۱۸-۳۰که کلوپی مسافرتی برای افراد ۱۸ تا ۳۰ ساله است. همین موضوع سبب شده است تا شناخت خوبی از آدمها و احساسات آنها به دست بیاورد و بتواند تجربههای متنوعی را در کارهایش بگنجاند.
جوجو مویز در سال ۲۰۱۲ و با نوشتن رمان من پیش از تو معروف شد و مورد توجه قرار گرفت. این ماجرا باعث شد تا آثار دیگرش هم دیده شوند و به فهرست کتابهای پرفروش راه پیدا کنند. او تا به حال سیزده کتاب منتشر کرده است و از میان آنها میتوان به کتابهای من پیش از تو، پس از تو، باز هم من، یک به علاوه یک، دختری که رهایش کردی، ماه عسل در پاریس و میوه خارجی اشاره کرد.
بخشی از کتاب پس از تو
تردید دارم اما پایم را لبه پشت بام میگذارم. دستهایم را به دو طرف باز میکنم. مثل بندبازهای مست تکان میخورم. یک پا جلوی پای دیگر روی لبه سیمانی حرکت میکنم. باد لابهلای موها و بدنم میپیچد. وقتی تازه به این آپارتمان آمده بودم، هر وقت روحیهام به هم میریخت به پشت بام میآمدم و دور کاملی روی این لبه سیمانی میزدم. وقتی دورم کامل میشد، در تاریکی شب میخندیدم.
«میبینی؟ من اینجام. هنوز زندهام. این لبه ایستادم. دارم کاری که گفتی رو انجام میدم!»
عادت پنهانیام است. اینجا میایستم. من، خط افق آسمان، آسایش تاریکی، بیوزنی مطلق و اینکه میدانم کسی من را نمیشناسد، لذت بخش است. سرم را بالا میگیرم. نسیم بین موهایم میوزد، صدای خندههایی از زیر پاهایم به گوش میرسد، بطریای میشکند، ترافیک شهری سنگین را میبینم. هزاران چراغِ قرمز ماشینها، مثل خون در رگهای شهر حرکت میکنند. تنها ساعتهای خاموشی شهر، بین سه تا پنج صبح است. آن موقع دیگر همه مستها توی تختشان خوابیدهاند، آشپزها روپوش سفیدشان را درآورده و کافهها تعطیل کردهاند. فقط صدای تانکرها، باز شدن نانوایی یهودیها و تلپ و تلوپ ون روزنامه، سکوت آن ساعتها را میشکند. تک تک جزئیات شهر را میدانم چون دیگر نمیتوانم بخوابم.
جایی در شهر صدای سریال تلوزیونی میآید، زن و شوهری دعوا میکنند، آمبولانس بیمارها و آدمهای آسیب دیده را که از ادامه یک روز مزخرف دیگر خسته شدهاند به بیمارستان میرساند.
این بالا فقط هوا، تاریکی و پرواز پکن است که یک عالمه مسافر مثل آن آقای ویسکی خور را به جای دیگری میبرد.
رو به تاریکی میگویم: «هیجده ماه. هیجده ماه تموم. کی قراره آروم بگیرم؟»
اینجاست. حسش میکنم. آن خشم غیر منتظره درونم میجوشد. دو قدم دیگر برمیدارم و نگاهی به پاهایم میاندازم: «این زندگی نیست. هیچی نیست.»
دو قدم دیگر مانده است. امشب تا آن کنج جلو میروم.
«تو به من زندگی کوفتی رو نبخشیدی، مگه نه؟ نه! تو فقط زندگی قبلیم رو ازم گرفتی. هزار تیکهاش کردی. با این چیزی که مونده چی کار کنم؟ کی قراره...»
دستهایم را باز میکنم و خنکی شب را میچشم. میفهمم دوباره گریه میکنم.
زمزمه میکنم: «لعنت خدا به تو ویل. لعنت بهت که تنهام گذاشتی.»
غم و اندوه با وزنی ناگهانی دور گلویم محکم میشود. میخواهم در این غم غرق بشوم که صدایی از بین سایهها میگوید: «فکر کنم اونجا وایستادن فکر خوبی نباشه.»
تا نیمه میچرخم و صورتی رنگ پریده با چشمهای تیره گشاد را میبینم. شوکه شده پایم از روی لبه پشت بام لیز میخورد. وزن بدنم به سمت اشتباهی کشیده میشود. قلبم هُری میریزد و لحظهای بعد بدنم هم دنبالش میرود. بعد، مثل یک کابوس حقیقی، در هوای تاریک شب معلق میشوم. پاهایم بالای سرم کشیده میشود و صدای جیغ دلخراشی که احتمالاً متعلق به خودم است، میشنوم.
حجم
۳۴۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۸۶ صفحه
حجم
۳۴۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۸۶ صفحه
نظرات کاربران
خیلی شاید جالب به نظر بیاد حرف من ولی به نظرم حتی از جلد یکش بهتر بود ترجمه شم خوب بود
بدون شک ب جذابیت جلد اول نبود ولی اینبار هم ب همراه لوئیزا کلارک اتفاق های مختلفو پشت سر میگذارید و درگیر احساسات متفاوتی میشید... ترجمه کامل و خوبی بود...
من واقعا فکر نمیکردم رمان من پیش از تو ادامه داشته باشه ولی خوشحال شدم که پس از تو هم رو نوشتن و واقعا برام جذاب بود❤
دوسش داشتم
کتاب جوری بود که احساس میکردی داری یه فیلم فوق العاده میبینی من هم جلد یک رو دوست داشتم هم دو رو هر دو فوق العاده بودن و واقعا خوندن این کتابو پیشنهاد میکنم خیلی متن روان و گیرایی داره
از پیش از توهم جذاب تر بود زندگی جریان داره و باید زندگی کنیم حتی اگه عزیزترین افراد زندگیمون رو از دست بدیم...
به جذابیت من پیش از تو نیست...من کتاب اول رو خیلی بیشتر دوست داشتم.. اما میتونه یه امید دوباره برای لوییزا باشه.. یه پایان قابل پیشبینی... مثل همه عاشقانهها
خیلی قشنگ بود.
کتاب جذابی بود و خرده فرهنگ های مردم انگلستان را به تصویر کشیده بود.البته موضوع کتاب این نیست برای خودم دانستن این مسائل از میان کلام و نوشته های جوجو مویز مهم بود
عالی بود من که خیلی لذت بردم زندگی با همه سختیهاش خیلی زیباست و یک موهبت از طرف خداست این کتاب هم ادامه ماجراهای لوییزا هست که در کتاب من پیش از توباهاش آشنا شدیم لوییزا بالاخره عشق و دوست