کتاب راهنمای بازدید از موزه کمونیسم
معرفی کتاب راهنمای بازدید از موزه کمونیسم
کتاب راهنمای بازدید از موزه کمونیسم نوشته اسلاونا دراکولیچ است که با ترجمه بابک واحدی منتشر شده است. این کتاب قصههایی از زبان یک موش، یک طوطی، یک خرس،یک گربه، یک موش کور، یک خوک، یک سگ و یک زاغ است.
درباره کتاب راهنمای بازدید از موزه کمونیسم
در این کتاب وقایعی از دوران کمونیسم در کشورهای بلوک شرق (چکسلواکی، رومانی، مجارستان، آلبانی و …) روایت میشود. پیش از این دو کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم با ترجمه رویا رضوانی و کافه اروپا با ترجمه نازنین دیهیمی از این نویسنده کروات منتشر شده که با استقبال زیادی روبهرو شده است. در این کتاب طوطی دست آموز ژنرال تیتو از سالهای حکومت او میگوید. یک زاغ مرگ اسرارآمیز نخست وزیر آلبانی را روایت میکند و موش کوری در زیر دیوار برلین مشاهداتش را بر زبان میآورد. همچنین حیوانات دیگر هرکدام داستان خودشان را روایت میکنند.
این کتاب شامل هشت قسمت با عنوانهای گردشی در موزه کمونیسم، یک کمونیست خوشسلیقه، خرس و شاهدخت روستایی، گربهدار ورشو، افسانه دیوار برلین به روایت یک موش کور، از گولاک تا گولاش: مقدمهای بر کتاب آشپزی به سبک مجار اثر خانم خوکه، مصاحبه با پیرترین سگ بخارست و ماجرای عجیب زاغ دیوانه است.
خواندن کتاب راهنمای بازدید از موزه کمونیسم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به تاریخ کمونیست پیشنهاد میکنیم.
درباره کتاب اسلاونا دراکولیچ
اسلاونا دراکولیچ متولد ۴ ژوئیه ۱۹۴۹ در رییکا کرواسی است. در دانشگاه زاگرب در رشته ادبیات تطبیقی و جامعهشناسی درس خواند. از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۲ با دوهفته نامه استارت و هفته نامه باناس هر دو چاپ زاگرب همکاری کرد. در اوایل دهه ۹۰ به دلیل مسائل سیاسی کرواسی را ترک کرد و راهی سوئد شد. آثار و مقالات او در بسیاری از نشریات اروپایی و بینالمللی مانند لا استامپا، فرانکفورتر آلگماینه زایتونگ، نیشن، یوروزین چاپ شدهاست. او در حال حاضر در استکهلم و زاگرب زندگی میکند.
آثار اسلاونا دراکولیچ:
رمان
- هولوگرامهای هراس (۱۹۹۲)
- پوست شیشهای (۱۹۹۳)
- طعم مرد (۱۹۹۷)
- اس، یک رمان دربارهٔ بالکان (انگار آنجا نیستم) (۱۹۹۹)
- تختخواب فریدا (۲۰۰۸)
غیر داستانی
- کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم (۱۹۹۱)
- کافه اروپا (۱۹۹۶)
- آزارشان به مورچه هم نمیرسد (۲۰۰۴)
بخشی از کتاب راهنمای بازدید از موزه کمونیسم
راستش یکجورهایی بدم هم نمیآید که اینجا موزهٔ اشیای زشت است. بازدیدکنندههایی مثل تو، تا به اینجا برسند، سر راهشان به قدر کافی ساختمانهای زیبا دیدهاند و زیبایی دیگر توجهشان را جلب نمیکند. محرابهای زرین، سردرهایی به سبک باروک، فرشتهها، مجسمههایی از حضرت مریم، نقاشیهای چشمنواز کلیسایی... راستش خود من هم در گشتوگذارهایم در محله این چیزها را دیدهام. اینجا و در این موزه، مثل دوران کمونیسم، زشتی حکمفرماست. گاهی میشنوم که خارجیها فکرشان را بلندبلند به زبان میآورند: «چرا کمونیسم به زیبایی هیچ اهمیتی نمیداد؟» کافی است سری به حومهٔ جنوبی پراگ بزنی. آنجا مجتمعهای مسکونی خاکستری و دلهرهآوری میبینی که در ردیفهای بیانتها امتداد یافتهاند. آنها پانلاکی نام دارند، چون در دههٔ هفتاد با مصالح پیشساخته بنا شدهاند. این را هم بگویم که آن مصالح برای ما موشها فوقالعادهاند؛ خیلی راحت میشود توی آنها لانه ساخت! با این حال، این ساختمانها میلیونها آدم (و موش) را در خود جای داده بود، آن به قول معروف پرولتاریا را، آدمهایی که از روستاهای خود به شهرها کوچ میکردند تا در کارخانهها مشغول به کار شوند. میلنا و شوهرش، مارک، هنوز در چنین ساختمانی زندگی میکنند، در یک آپارتمان ۶۳ متری دوخوابه. در دههٔ شصت که این آپارتمان را تحویل گرفتند، خیلی خوشحال بودند: پس از سالها انتظار در یک سوئیت اجارهای، که به جای بخاری برقی یا سیستم گرمایش مرکزی با زغالسنگ گرم میشد، میتوانستند به آپارتمان تازهشان اسبابکشی کنند.
تقریبآ هرچیزی که در دورهٔ کمونیسم در جایی ساخته شده زشت است، از آپارتمان گرفته تا لباس، از مبلمان تا آفتابهلگن. البته در این کشور اینطور نبوده است. در اینجا نظام کمونیستی در اصل با نیروی دهقانان فقیر و برای آنها بنا شده بود. آخر آنها از کجا باید درکی از زیبایی پیدا میکردند؟ در هر بُعدی، از جمله در هنر، اولویت اول کارایی بود نه ظاهر زیبا. رئالیسم سوسیالیستی هم البته از همینجا نشأت میگیرد. هر انحرافی از آن قاعده، مثل نقاشی آبستره، سرانجامی جز مجازات نداشت و ممنوع بود، ازجمله در اتحاد جماهیر شوروی پس از دههٔ سی. در مجموع میشود گفت هنر ــ مثلا نقاشی ــ یک نقش سیاسیایدئولوژیکآموزشی داشت، مثل نقش دیوارنگارههای قرون وسطایی که پیدایش جهان (و دین) را برای تودهها شرح میداد. زشتی در نهاد این نظام تنیده شده بود. این را از یانا استروگالوا یاد گرفتهام که در مدرسهٔ ابتدایی ما هنر درس میداد و خودش هم خیلی زیبا بود. بعضی نمونههای این زشتی را اینجا میبینی، مثل مبلمان این «اتاق نشیمن معمول» (شوروی) که حالا در آن هستیم. زیرش نوشته: «سبک زندگی.» انگار فقر هم برای خودش یک «سبک» است!
سبک چیزی است که آدم انتخابش میکند. حتی موشها هم این را میفهمند...
حالا نگاهی به کلاس درس سمت راستت بینداز. چه میبینی؟ یک تختهسیاه، چند نیمکت و یک گنجه، همان که در آن خانهای درست کردهام. چیز چندانی دستگیرت نمیشود، جز یک مورد شاید جزئی. دقت کردهای که کتابهای درسی و نوشتهٔ روی تختهسیاه به حروف سیریلیک هستند؟ نه؟ الفبای چک از حروف لاتین تشکیل شده است. اینجا بهوضوح نمادی است از یک کلاس درس در شوروی. حتمآ متوجه شدهای که اکثر چیزهایی که تا اینجا دیدهای متعلق به اتحاد جماهیر شوروی هستند، نه چکسلواکی (اسم این کشور پیش از آنکه در سال ۱۹۹۳ تقسیم شود). اگر به جزئیات توجه کنی، خیلی زود به این نتیجه میرسی که در این موزه اتحاد جماهیر شوروی بیش از آنچه باید به نمایش درآمده.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
نظرات کاربران
قبلا از دراکولیچ، دوتا کتاب دیگه خوانده بودم. هردو درباره تجربه زندگی در حکومت های کمونیستی. تجربه هایی که اصلا غریبه به نظر نمیامدند. این کتاب اما، داستانی تر، جذاب تر و البته تکان دهنده تر هست
لطفا بی نهایت بشه
کتاب های دیگه ای که راجب تاریخ کمونیسم خونده بودم بیشتر فقط راجب شوروی بود، ولی توی این کتاب راجب تمامی کشور های بلوک شرق و دیکتاتور هاشون چیز های جالب و واقعی ای نوشته بود، به نظر من خوندن
نویسنده در کلیه کشورهای اقماری سابق دوری زد و خاطرات جالبی از اوضاع اجتماعی و حتی دوران پسا کمونیسم بیان نمود. آثار این نویسنده در باب جوامع و نظام های کمونیستی و بالاخص جوامع بالکان درخور تحسین است.
من ازاین کتاب برداشت میکنم که بایددرموردنظراتمون نهایت دقت روانجام بدیم وبیایم وازدیدگاه. های دیگرافرادمثل شخصیت های کتاب که ازدیدحیوانات حرف زدفکرونظربدیم تابه تکامل نظریمون برسیم حتی درمورددموکراسی که چندین سال بعدنقدمون نکنن مثل کمونیست ویک جمله قشنگ هم درموردمرگ
تقریبا تمام کتاب های خانم دراکولیچ را خوانده ام. این یکی از همه ضعیف تر بود. کتاب کافه اروپا، کمونیسم رفت ما ماندیم و خندیدیم، و بالکان اکسپرس به ترتیب بهترین ها بودند. نحوه نگارش موزه کمونیسم بسیار دور از