دانلود و خرید کتاب عاشقانه های خیابان محمد چرمشیر
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب عاشقانه های خیابان اثر محمد چرمشیر

کتاب عاشقانه های خیابان

معرفی کتاب عاشقانه های خیابان

عاشقانه های خیابان اثر مشترک محمد چرمشیر، بهمن عباس‌پور و شهرام گیل‌آبادی یک نمایشنامه از گونه تئاتر تعاملی است. تئاتر تعاملی شکلی نو از نمایش است که در آن بازیگران به میان تماشاگران می‌آیند و با آنها ارتباط نزدیک دارند. این نوع نمایش شکلی تازه از بازی‌های نمایشی خانگی قرن چهاردهم است. در نمایش تعاملی هر کدام از شركت‌كنندگان هم بازیگر و هم تماشاگر است. به هر كسی نقشی داده می‌شود (در بعضی از گروه‌ها شركت‌كنندگان شخصیت‌های خود را بازی می‌كنند)، شخصیتی كه مناسب پیرنگ نمایشنامه باشد. آن گاه بازیگران سخنان و اعمال خود را فی‌البداهه كار می‌كنند تا به هدف‌های شخصیت خود، برسند

تئاتِـر تعاملـی، بـا زمینـه و تأكیـد بـر فضـا و خلـق موقعیـت در هـر مـكان، مواجهـه‌ای را میان گـروه و تماشـاگر بـه وجـود مـی‌آورد. مواجهـه‌ای كـه فضـای درونـی، فضـای جلـدی، فضـای هوایـی و فضـای ذهنـی تولیـد می‌كنـد. ایـن فضاهـای طراحی شـده توسـط كارگـردان، بـرای رسـیدن بـه بیـان هنـری و اسـتحكام هرچـه بیشـتر بیـن صحنـه و تماشـاگران اسـت.

 درباره عاشقانه های خیابان

 داستان حول محور سه زن دستفروش خیابانی می‌چرخد که هر سه عاشق یک جوان خواننده عاشق‌پیشه شده‌اند. که در حوالی ایستگاه حقانی ساز می‌زند و می‌خواند. هر سه این زن ها فکر می‌کنند تنها زن زندگی این جوان‌اند.  سه زن با سه شخصیت که در یک نقطه زندگی دچار سرنوشتی شبیه به هم شده‌اند که نوعی معضل اجتماعی است زن‌هایی که به گفته خودشان از آخرین نقطه پایین نقشه برخاسته‌اند و مردهایی از نقطه بالای نقشه...

 این نمایش با بازی سیما تیرانداز، رضا یزدانی الهام پاوه‌نژاد و ژاله صامتی در خرداد ۱۳۹۸ به روی صحنه رفت و مورد استقبال مخاطبان و منتقدین قرار گرفت.

 خواندن کتاب عاشقانه های خیابان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به نمایشنامه به ویزه با موضوعات اجتماعی مخاطبان این کتاب‌اند.

 بخشی از کتاب عاشقانه های خیابان

صحنه ی اول

[تماشــاگران در تاریکــی وارد صحنــه می‌شــوند و در انبوهــی در هم برهــم از صــدای مــردم، دیالوگ هــای عاشــقانه ی فیلم هــای ســینمایی، موســیقی و... روی زمیـن و کـف صحنـه می نشـینند. بازیگـران میـان تماشـاگران در حرکت انــد و شــماره فال‌هایــی را می‌پرســند کــه جلــوی درب ورودی سـالن نمایـش بـه تماشـاگران داده شـده اسـت. در دو طـرف صحنـه، دو آینه بــه شــکل قرینــه در برابــر هــم قــرار گرفته‌انــد. آینه‌هــا به گونــه‌ای طراحــی شــده اســت کــه بــه شــکل کرکــره‌ای بــوده و قابلیــت عبــور از بیــن آینــه بــرای بازیگــران وجــود دارد. فضــای اصلــی بــازی بازیگــران، مســتطیل باریــک و کشــیده‌ای اســت کــه در برابــر هــر دو آینــه شــکل گرفتـه اسـت؛ ولـی هـر از چنـد گاهـی بازیگـران بـه فراخـور صحنـه از ایـن مسـتطیل خـارج شـده و بـه میـان تماشـاگران می‌رونـد. بـه آرامـی، در گوشــه‌ای از صحنــه، نــوری نقطــه‌ای روی یــک مــرد بــاز می‌شــود.

صدایــی از بیــرون صحنــه شــنیده می‌شــود.

- : اسم؟

- : شناسنامه‌ای یا غیر شناسنامه‌ای؟

- : فرق داره؟

- : زمین تا آسمون

- : شناسنامه‌ایی.

- : خندیدی؟

- : نه.

- : خندیدی.

- : آخه چرا باید بخندم؟

- : خب، به اسم من!

- : مگه اسمت خنده داره؟

- : حتماً خنده‌داره که خندیدی.

- : من نخندیدم.

- : ببیـن، مـن عـادت دارم. معـذب نشـو! همـه می‌خنـدن. از وقتـی آن قـده‌بــودم، دیــدم می‌خنــدن تــا حــالا. بعضی‌هــا کــه حتــی می‌پرســن: واقعــا ضرغــام!... ایــن رو بیشــتر دخترهــا می پرســن.

- : برای همین رفتی سراغ اسم غیر شناسنامه‌ای؟

- : شما بودی نمی‌رفتی وقتی بهت می‌خندن؟

- : حالا چی هست اون اسم غیر شناسنامه‌ای؟

- : کدومش...؟ چندتاست.

- : چرا چندتا؟

- : چــه می‌دونــم شور به شــور. تازه به تــازه. مثــل کفــش کــه چندتــا داری. مثــل پیرهــن، مثــل شــلوار و زیر شــلواری.

- : خدای نکرده این جوری قرار نیست سر ملت کلاه بذاری که؟

- : نـه، همـه می‌دونـن. اولـش بـه همـه می‌گـم کـه هرکـی مـن رو چـی صــدا می‌کنــه. منطقــه‌ای دیگــه. زیــر ولی عصــر تــا راه آهــن، ضرغــوم! از اونجــا پایین‌تــر فقــط ضغــی! میــدون ولی عصــر تــا ونــک، فــری! از اونجــا تـا تجریـش فـرزاد!

- : حالا چرا ضرغام؟

- : بابا دیگه. مرد خونه. اون که می‌گه همه می‌گن باشه.

- : نپرسیدی ازش چرا؟

- : از بابام؟ اون فقط می‌زد.

- : حالام می‌زنه؟

- : دیگه نیست که بزنه.

- : چیزی‌ام برات گذاشته؟

- : اسم ضرغام رو و یه عالمه پول.

- : داری باهاش حال می‌کنی؟

- : با کدومش؟

- : ضرغام رو که پیچوندی.

- : نمی پیچـه! باهـات هسـت. جـک و جـو و آلفـرد هـم کـه صـدات کنـن بـاز ضرغامـی.

ِ - : جاش ضرغام پولداری.

- : نــه دیگــه. نــه ضرغــام رو نگــه داشــتم، نــه پــول رو. اومــدم ایــن ور میــدون کــه یکــی دیگــه باشــم.

- : زن داری؟

- : یه جورایی

- : چه جورایی؟

- : سفید دیگه...

- : زن و بچه‌ام دیگه رنگی شدن؟

- : یعنی با هم زندگی می‌کنیم.

- : نگرفتم!

- : گرفتن نمی‌خواد باید حالیت شه یه جورایی.

- : می دونــی... مــن همیــن یــه جــورات رو دلــم می‌خــواد بفهمــم!...توضیــح مــی‌دی...؟



نظرات کاربران

ms_Ysmn
۱۴۰۰/۰۱/۲۲

دیالوگ های جالب و به شدت خودمونی ای داشت اما بنظرم این نمایش نامه از اوناست که حتما باید تاترش رو دید و به تنهایی یکم گنگه

Atefa
۱۴۰۰/۰۳/۰۳

این کتاب ک فقط 14 صفحه دارد به نظرم خوب نیست

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان