کتاب بادبادک زرد
معرفی کتاب بادبادک زرد
کتاب بادبادک زرد نوشته پل موژر و ترجمه مهتا مقصودی است. کتاب بادبادک زرد را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب بادبادک زرد
سال تحصیلی شروع شده و ال میخواهد این سال را خیلی عالی شروع کند. او در کلاس جدیدش در ردیف آخر مینشیند و دوستهای تازه زیادی پیدا میکند. همه چیز قرار است به بهترین شکل پیش برود؛ اما وقتی پدر ال به دنبال او میآید، خبر خیلی بدی برایش دارد. خواهر کوچک ال به اسم اکو دچار بیماری خیلی سختی شده و جانش در خطر است. ال خیلی بهم میریزد و خودش را میبازد. او امیدش را از دست میدهد اما بعد از گذشت مدت کوتاهی با اکتاویوس دوست میشود. او تنها کسی است که ال را درک میکند. دوستی این دو باعث میشود ال کمکم با شرایط تازه کنار بیاید و به دریافتهای تازهای از زندگی برسد.
بادبادک زرد داستانی درباره زندگی برای بچهها است که به آنها میآموزد امید داشتن در زندگی همیشه همه مشکلات را به بهترین شکل ممکن حل میکند.
خواندن کتاب بادبادک زرد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کودکان بالای ۱۲ سال مخاطبان اصلی این داستان جذاباند.
درباره پل موژر
پل موژر رمان نوشتن را از سال ۲۰۱۱ آغاز کرد، ولی در تمام طول زندگیاش به سبکهای مختلف نویسندگی کرده است. او در محلی بسیار نزدیک به زادگاهش مرکز شهر فینیکس آریزونا زندگی میکند و یک جادهٔ شدیداً انحرافی باعث شد که سر از آنجا دربیاورد.
او ازدواج کرده و دو دختر دارد. عاشق این است که با رادیو به مسابقات بیسبال گوش بدهد، غذاهای گیاهی بخورد، قهوه بنوشد، بیوقفه حرف بزند و سوار قطار شود. در واقع همهٔ مسیرهایی را که در کتاب اولش، قطاری که سوارش هستم، آمده با قطار رفته است.
در این وبلاگ با او در ارتباط باشید:
www.novelistpaulmosier.wordpress.com
بخشی از کتاب بادبادک زرد
«این صندلی خالیه.» صدای یکی از دخترها است. لبخند میزند و صندلی کناریاش را نشان میدهد. صندلی مخصوص نشان تبلیغاتی. ابروهایم را در هم میکشم. نمیدانم لبخندش از سر مهربانی است یا خوب میداند که این بدترین صندلی کلاس است و از روی بدجنسی لبخند میزند.
مینشینم روی صندلی که به میز چوبی وصل شده و بدون آنکه توجه کسی را به خودم جلب کنم تا میتوانم در صندلی فرو میروم.
آقامعلم، پشت به کلاس، روی تختهسیاه، که احتمالاً همسنوسال این ساختمان است، مینویسد. صدای تقتق و جیرجیر گچ توی کلاس میپیچد.
بعد برمیگردد طرف بچهها و لبخند میزند. اسمی را که روی تخته نوشته میبینم و دهانم از تعجب باز میماند. صدای پچپچ آهستهٔ کلاس را از پشت سرم میشنوم.
«صبح بهخیر بچهها، به کلاس هفتم انگلیسی خوش اومدین. من آقای دوفاس هستم. این اسم یه هدیهٔ تأسفبار از طرف اجدادمه که توی مردابهای اروپا غذا پیدا میکردن تا زنده بمونن. بهطورکلی آهنگ اسمم باعث...»
مکث میکند، ابروهایش را میبرد بالا و مستقیم به من نگاه میکند. «خندهٔ دستهجمعی میشه. برای همین هم ترجیح میدم که من رو آقای دی صدا کنین.»
پشتم را صاف میکنم و مینشینم. شک ندارم که امسال قرار است بهترین سال تحصیلم باشد... چه روی بدترین صندلی باشم، چه روی یک صندلی دیگر... کلاس مورد علاقهام کلاس هفتم انگلیسی آقای دی خواهد بود.
بقیهٔ کلاس انگلیسی هم کموبیش عالی است. درسمان را با شعری از امیلی دیکنسون۱۰، که شاید محبوبترین شاعر زندگیام باشد، شروع میکنیم. حتی اگر شعرهایش را یک میلیون بار هم خوانده باشید، باز غافلگیر میشوید. اما نمیگذارم کسی از بچههای کلاس بفهمد که آنها را یک میلیون بار خواندهام، چون مطمئن نیستم هیچکدام درک کنند که چه کار باحالی کردهام.
زنگ میخورد، بچههای کلاس از جا بلند میشوند و سروصدای زیپ کولهپشتیها و کشیدن میزها و صندلیها روی زمین میآید. چون کاملاً مجذوب بحث کلاس شدهام، آخرین کسی هستم که کولهپشتیاش را میبندد و کلاس را ترک میکند. به آقای دی لبخند میزنم و او هم با لبخند جواب میدهد. از کلاس بیرون میروم تا بقیهٔ روزم را در مدرسه بگذرانم.
حجم
۱۸۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
حجم
۱۸۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
نظرات کاربران
واقعا نمیدونم چجوری عالی بودن این کتاب رو توصیف کنم هر چقدر بگم خیلی ، واقعا کافی نیست و این کتاب ارزش بیشتر از خیلی رو داره واقعا عالیه حتما بخونید اگه دنبال کتابای تو این تیپ هستید حتما (زمان
خیلی قشنگه حتما بخونید
خیلی عالیهههه و حتما بخونین و ممنون از نشر پرتغال و طاقچه
من کتابش رو به صورت چاپی دارم... 📚 واقعا عالیه💗