دانلود و خرید کتاب اتفاقات کم‌اهمیت زندگی یک کاکتوس داستی بولینگ ترجمه آیدا عباسی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب اتفاقات کم‌اهمیت زندگی یک کاکتوس

کتاب اتفاقات کم‌اهمیت زندگی یک کاکتوس

معرفی کتاب اتفاقات کم‌اهمیت زندگی یک کاکتوس

اتفاقات کم‌اهمیت زندگی یک کاکتوس نوشته داستی بولینگ یک داستان جذاب برای نوجوانان است که زندگی یک دختر نوجوان با شرایط ویژه را روایت می‌کند.

درباره کتاب اتفاقات کم‌اهمیت زندگی یک کاکتوس

اَون گرین یک دختر سیزده ساله است که با نقص عضو متولد شده. او دست ندارد اما درباره این نقص عضوش داستانی ساخته است که برا همه تعریف می‌کند. اَون نوازنده گیتار هم هست، فوتبال هم بازی می‌کند و همه کارهایش را با پا انجام می‌دهد. اما حالا که به خاطر شغل جدید پدر، خانه و شهر محبوبش را ترک کرده، بسیار ناراحت و نگران است. او از روبه‌رو شدن با آدم‌های جدید می‌ترسد. آدم‌هایی که او را نمی شناسند، شرایطش را نمی‌دانند و احتمالا قرار است به او و دست‌های نداشته‌اش خیره شوند یا او را دست بیاندازند.....

خواندن کتاب اتفاقات کم‌اهمیت زندگی یک کاکتوس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 این داستان برای نوجوانان نوشته شده است.

 بخشی از کتاب اتفاقات کم‌اهمیت زندگی یک کاکتوس

مامان که داشت کیف مدرسه‌ام را می‌گشت پرسید: «چرا ناهارت دست‌نخورده‌ست؟» چشم‌هایش را ریز کرد و کیف را، مثل شاهد دادگاه رسیدگی به قتل، سفت چسبید. گفت: «هیچی نخوردی؟»

«چرا، تو بوفه یه بستنی خوردم.» تسمهٔ مخصوص را، که بابا زده روی درِ یخچال، بین شانه و چانه‌ام گذاشتم و کشیدمش تا در یخچال باز شود. بعد با پایم درِ جامیوه‌ای را باز کردم و کیسهٔ کوچک هویج را آوردم بیرون.

اخم مامان را از پشت سرم هم می‌توانستم حس کنم. «اَوِن، دیگه مجبوری جلو بقیهٔ بچه‌ها غذا بخوری.»

«می‌دونم، ولی امروز اصلاً گرسنه نبودم.»

پرسید: «عزیزم، خجالت کشیدی؟» غم را هم توی صدایش شنیدم.

«مامان، امروز اولین روز مدرسه بود. خب من عصبی بودم، برای همین هم اشتها نداشتم.»

مامان گفت: «خدا کنه همین‌جوری باشه که می‌گی. چون چیزی نشده که به خاطرش بخوای خجالت بکشی.»

گفتم: «می‌دونم.» در یخچال را بستم و برگشتم. «دلت می‌خواد یه‌چیز عجیب برات تعریف کنم؟»

«معلومه.»

«هِنری تو بوفه همه‌ش می‌گه که من رطیل دوست دارم.»

مامان پرسید: «خب، حالا واقعاً دوست داری؟»

خندیدم و گفتم: «نمی‌دونم. چرا باید همچین چیزی بهم بگه؟»

«عزیزم، اون عقلش پاره‌سنگ برمی‌داره. دیگه هوش و حواس درست‌وحسابی نداره. معلوم نیست اون موقع چی توی ذهنش می‌گذشته که چنین حرفی بهت زده.»

«احتمالاً راستی‌راستی من رو با یکی که رطیل دوست داره عوضی گرفته. تازه، بهم بستنی وانیلی داد. اَه.»

مامان آهی کشید و گفت: «می‌دونم. من و بابا دلمون نمی‌آد یه نفر دیگه رو بیاریم به‌جاش. هِنری شصت سال این‌جا کار کرده. چه‌طور می‌تونیم بیرونش کنیم؟»

حرفش را تأیید کردم و گفتم: «نه خب، افتضاح می‌شه. من می‌تونم خودم رو به طعم بستنی وانیلی عادت بدم.»

مامان بهم لبخندی زد و گفت: «اوه اوه، داشت یادم می‌رفت. بیا یه چیز غافلگیرکننده نشونت بدم.»

کیسهٔ هویج‌های کوچک را بین چانه و شانه‌ام گرفتم و پشت سرش راه افتادم توی راهروی کوتاه تا برسیم اتاق من. آپارتمان فقط دو اتاق کوچک، یک حمام، یک نشیمن و یک آشپزخانه داشت؛ از خانهٔ خودمان در کانزاس خیلی کوچک‌تر بود.

وارد اتاق نُقلی‌ام که شدیم، با خنده گفت: «دا ـ را ـ دادااام!»

نشستم پشت کامپیوتر جدی

Lyranity
۱۴۰۱/۰۵/۱۸

بعد خوندن این کتاب نیاز دارم تنها باشم تا مغزم رو سازماندهی کنم و بدونم اطلاعات دریافتیم رو چطور تحلیل و مدیریت کنم، اما هممون به خوبی می‌دونیم ریویوهایی که بعد خوندن کتاب نوشته می‌شن بهترن و اگر به آینده

- بیشتر
Mat 5
۱۳۹۹/۰۸/۲۳

عالی 🔥

راهزن چشم آبی،دختر کتاب‌خوار~
۱۴۰۱/۱۰/۰۴

خلاصه کتاب: داستان در مورد دختری به اسم اَوِنه که 13سالشه. اَوِن دختریه که دست نداره ولی همه ی کارهاش رو خودش انجام میده.حتی گیتار میزنه و فوتبالشم حرف نداره! به نظر ما این غیرممکنه، مگه نه؟ ولی اینطور نیست.

- بیشتر
Zeynab60752
۱۴۰۱/۰۴/۱۶

این کتاب فوق العاده عالیه من از خوندن این کتاب خیلی لذت بردم و از شخصیت اصلی داستان یعنی اون هم خیلی خشم آمد یه چهره طنز رو به خودش داشت و همچنین پدر و مادر بسیار خوبی داشت از

- بیشتر
کاربر
۱۴۰۲/۰۵/۱۸

کتاب بشدت عالیه لذت بردم و اینکه نشون داد میتونی روی پای خدت وایسی عالی بود

کاربر 616848
۱۴۰۰/۱۱/۱۳

عالی خیلی خوب است امید وارم بقیه هم خوششان آمده باشه

گمشده در دنیای کتاب ها :(
۱۴۰۲/۰۸/۰۴

اون دختری است که به طور مادرزادی دست ندارد، این موضوع اصلا برای او مهم نیست تا وقتی که بچه ای با دیدنش از ترس فرار می کند و فکر این را که چرا دست ندارد توی ذهنش می اندازد؛

- بیشتر
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۸۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۱۸۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۳۴,۴۰۰
تومان