دانلود و خرید کتاب خدانگهدار، آقای اسپالدینگ جنیفر رابین بار ترجمه فهیمه صدیق عابدینی
تصویر جلد کتاب خدانگهدار، آقای اسپالدینگ

کتاب خدانگهدار، آقای اسپالدینگ

معرفی کتاب خدانگهدار، آقای اسپالدینگ

کتاب خدانگهدار، آقای اسپالدینگ داستانی از جنیفر رابین بار با ترجمه فهیمه صدیق عابدینی است. این اثر داستانی جذاب است که تمام ویژگی‌های یک داستان خوب، ماجراجویی، سرگرمی و شوق زندگی را در خودش دارد!

انتشارات پرتقال با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره کتاب خدانگهدار، آقای اسپالدینگ

کتاب خدانگهدار، آقای اسپالدینگ یک داستان جالب و تاثیرگذار برای تمام مخاطبان نوجوان است. داستانی که همه چیز تمام است. هم می‌تواند ما را سرگرم کند و هم می‌تواند حسابی هیجانیمان کند. هم کمک می‌کند که قدر و ارزش دوستی و زندگیمان را بدانیم و هم یادمان می‌دهد چطوری در سختی‌های زندگی دوام بیاوریم. این داستان کلی به ما می‌آموزد و اشتیاق و علاقه برای دنبال کردنش هم در خط به خط این کتاب هست. 

کتاب خدانگهدار، آقای اسپالدینگ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

کتاب خدانگهدار، آقای اسپالدینگ داستان جذابی است که همه نوجوانان از خواندنش لذت می‌برند. 

بخشی از کتاب خدانگهدار، آقای اسپالدینگ

جیمی فاکس بالاخره مُرد. این را از چشم‌های بی‌حالتش می‌فهمم که از توی تُنگ بهم خیره شده. کی فکرش را می‌کرد یک ماهی سه سال عمر کند! این یعنی سه سال از زمانی که تیم اتلتیکسِ فیلادلفیا در مسابقات جهانی بازی کرده، می‌گذرد. البته به معنی قانون شمارۀ ۱۳ هم هست: اگر می‌خواهی شانس بهت رو کند، همۀ حیوانات خانگی مرده‌ات را توی شایب‌پارک دفن کن.

به پشت می‌غلتم و زل می‌زنم به ترَک موییِ سرتاسر سقف اتاق. باید بیشتر از این‌ها ناراحت باشم، به‌خاطر همین پلک‌هایم را محکم روی هم فشار می‌دهم و سعی می‌کنم لااقل یک‌کم ناراحتی توی وجودم پیدا کنم. ولی به‌جای اینکه ناراحت باشم آن‌قدر هیجان‌زده هستم که لب‌هایم به خنده باز می‌شود. آخر هر بار که توی شایب‌پارک ماهی خاک می‌کنم، تیم اتلتیکس می‌تواند به مسابقات جهانی راه پیدا کند.

یواشکی از تخت بیرون می‌آیم و پاورچین‌پاورچین می‌روم پشت پنجره. اتاقم طبقۀ سوم است. به ورزشگاه بزرگ بیسبال آن‌طرف خیابان خیره می‌شوم. شایب‌پارک خالی است؛ البته نورافکنِ زیر جایگاه‌های سمت چپ روشن مانده. لابد کارگری اتفاقی آن را روشن گذاشته. الان وقت نگرانی دربارۀ این چیزها نیست.

به صورتم دست می‌کشم تا خواب از سرم بپرد، سعی می‌کنم موهای به‌هم‌ریختۀ خرمایی‌ام را صاف کنم و دنبال شلوارم بگردم. شلوارم را مچاله گوشۀ اتاق پیدا می‌کنم. به کمک لولا نیاز دارم. باید تا خورشید بالا نیامده جیمی فاکس را پشت بِیس اول خاک کنیم.

پنجرۀ اتاق لولا فقط چند متر با پنجرۀ اتاق من فاصله دارد، چون خانوادۀ شریدان خانۀ بغلی ما زندگی می‌کنند. بینگل را محکم می‌کِشم و گوش می‌کنم تا دینگ‌دینگِ ضعیف زنگولۀ آن سر سیم را بشنوم. بینگل اسم سیمی است که از پنجرۀ لولا تا پنجرۀ اتاق من کشیده‌ایم. قانون شمارۀ ۱۶: هروقت صدای بینگل را می‌شنوی، بیا پشت‌بام.

یواش جیمی را توی دستمال می‌پیچم، کیفم را برمی‌دارم و از پنجرۀ نورگیر سقف راهرو می‌روم بالا روی پشت‌بام صافمان، همان محل ملاقات. نگاهی به ردیف پشت‌بام‌های راست و چپ می‌اندازم، مبادا این وقت شب کسی ببیندمان، مخصوصاً برادران پولینسکی۴ که همیشۀ خدا نصف‌شب‌ها دنبال دردسرند.

هرکدام از پشت‌بام‌ها چیز خاصی دارد که آن را از بقیۀ پشت‌بام‌ها متمایز می‌کند، مثل بوته‌های گوجه‌فرنگی مامان یا گلدان‌های معروفش، اما همگی یک چیز مشترک دارند: نیمکت‌های چوبی برای تماشای بازی‌های مهم لیگ بیسبال.

امشب همۀ نیمکت‌ها خالی هستند.

un rat de bibliothèque
۱۴۰۰/۰۷/۰۲

خییییلیییی عالی نبود عالی بود😆 اگر کتاب رئال دوست دارید حتما بخونید موضوعش برام جدید بود و واقعا تلاش های جیمی ستودنی بود ولی لولا هم کمک بزرگی بهش کرد. داستان هم در سال 1934-1935 اتفاق می افته و جیمی به تمام خواسته هاش نمی رسه

- بیشتر
f.s.s
۱۴۰۱/۰۵/۰۸

کتاب خوبی بود اصلا نمیتونی پایان کتاب رو حدس بزنی

با دیگران همان‌طور رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند.
LiLion

حجم

۳۵۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۵۲ صفحه

حجم

۳۵۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۵۲ صفحه

قیمت:
۳۵,۶۰۰
تومان