کتاب سرینیتی ۳
معرفی کتاب سرینیتی ۳
کتاب سرینیتی ۳ نوشته گوردن کورمن و ترجمه کیوان سرشته است. کتاب سرینیتی ۳ را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب سرینیتی ۳
مجموعه سرینیتی هفت جلد است و در هر جلد بچهها با یک داستان عجیب همراه میشوند داستانی که هم بسیار ترسناک است و هم بسیار خندهدارد. الیِ عقلکل، آمبرِ پرتلاش، توریِ هنرمند، مالیکِ قلدر و هکتور کوچولوی مردنی که همهاش تکالیف مالیک را انجام میدهد چند دوست هستند که تمام زندگیشان را در سرینیتی، یک شهر کوچک وسط ناکجاآباد، زندگی کردهاند.
همه از زندگی در این شهر راضی هستند مگر مالیک که دلش میخواهد به نیویورک برود، همه چیز عادی است تا اینکه بچهها به اطلاعات عجیبی میرسند، آنها میفهمند اگر میخواهند زندگی کنند باید از این شهر فرار کنند و خودشان را نجات دهند.
در قسمت سوم بچههای شبیهسازیشده سرینیتی باز هم در حال فرارند. آنها که دوست قدیمیشان بهشان خیانت کرده است از هم دور افتادهاند، جفتجفت از مسیرهایی مختلف دنبال یک هدف میروند، کشف حقیقت و شکستدادن پروژهی اوسیریس.
خواندن کتاب سرینیتی ۳ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام نوجوانان علاقهمند به داستانهای پرهیجان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سرینیتی ۳
وقتی آدم دارد از دست گروهی کماندو فرار میکند، بدون شک دنبالش میآیند، آنهم خیلی زود.
دولادولا و بهسرعت میدویم زیر پوشش درختها. بعد از ده دقیقه میرسیم به بزرگراه دوطرفهای که کنارش یک شانهٔ خاکی دارد. تا میخواهم از زیر درختها بیایم بیرون، مالیک میکشدم عقب.
با عصبانیت زیر لب میگوید: «عقلت کجا رفته؟ ماشین بعدی ممکنه یکی از شاسیبلندهای اونها باشه. من میرم بالا ببینم چی معلومه.»
«بالا؟»
از درختی عظیمالجثه و کهنسال بالا میرود و من هم به دنبالش میروم. همین چند دقیقهٔ پیش از روی یک قایق پریدم توی رودخانه تا تنها نمانم. امکان ندارد آنجا کنار جاده منتظر بمانم تا بنفشپوشها بیایند و من را بقاپند و با خودشان ببرند. اینکه هیچکداممان حتی برای یک لحظه راجع به بالا رفتن از یک درخت بلوط دهمتری شک به دلمان راه نمیدهیم، کاملاً نشان میدهد که بعد از فرارمان از سرینیتی چه بلاهایی سرمان آمده. وقتی از ترسِ جانت فرار میکنی، باید منتظر این عواقب هم باشی.
به نوک درخت که میرسیم، با خودمان میگوییم کاش اینهمه زحمت نکشیده بودیم؛ دوتا ماشین شاسیبلند سیاه، که دنبال ما میگردند، دارند به سمتمان میآیند. توی جاده ویراژ میدهند و هر چند وقت یک بار میزنند کنار و گروههای تجسس را میفرستند لای درختها. ماشین جلویی حدوداً صد متری ما نگه میدارد و چهار نفر از تویش میروند بین درختها.
نگاه وحشتزدهای به هم میاندازیم. نهتنها آنها بهمان نزدیک شدهاند، که ما هم خودمان را در ارتفاع دهمتری بین زمین و هوا گیر انداختهایم.
بعدش از دور وانتی پیدا میشود که اتاقک سیار بزرگ و سفیدی را دنبال خودش میکشد. سرعت وانت خیلی زیاد است، ولی سرِ این پیچ مجبور است سرعتش را کم کند. هر دویمان در لحظه میدانیم چهکار خواهیم کرد. دیوانگی است اما چارهٔ دیگری نداریم.
مالیک زودتر از من راه افتاده و بهسرعت خودش را میرساند به شاخهای کمارتفاعتر و به من هم اشاره میکند دنبالش بروم.
بلافاصله زیر لب میگویم: «میدونم! تو نگران خودت باش!»
حدوداً پنج متر بالاتر از سطح زمین، شاخهٔ کلفتی را میبینیم که تا روی جاده کشیده شده. چهاردستوپا میخزیم رویش؛ مالیک جلوتر است. تا چند ثانیهٔ دیگر اتاقک سیار درست از زیر ما رد میشود.
میگویم: «بهتره یهکم زودتر بپری. میدونی، واسهٔ جبران حرکت...»
جملهام به آخر نمیرسد. مالیک از روی شاخه هُلم میدهد پایین و خودش هم شاخه را ول میکند.
حجم
۲۴۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۲۴۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
نظرات کاربران
یک مجموعه ی بی نظیر👌🏻
یه مجموعه بی نظیر💞 چه پایان زیباییی😍🥺 آخرای کتاب دلم (دوباره) برای هکتور سوخت (بعد از اون کارش) :)
جلد 1 و 2 عالی بودن! جلد سوم به خوبی دو جلد قبلی نبود! ولی بازم مجموعه سه جلدی خوبی بود.
خیلی خیلی جالب و قشنگ تموم شد 😘😘😘
یکی از بهترین کتاب هایی بود که تا حالا خوندم:)
عالی بهترین کتاب تو عمرم بود کا خواندم
عالی عالیه توسیه میکنم حتما بخونید 1 و2 و 3 حتما حتما پشیمون نمیشید من خودم کتابشو دارم ولی به نظر من کتابشو بخرید بهتره😊😊😊