دانلود و خرید کتاب رویای دویدن وندلین ون‌درانِن ترجمه آناهیتا حضرتی
تصویر جلد کتاب رویای دویدن

کتاب رویای دویدن

معرفی کتاب رویای دویدن

کتاب رویای دویدن اثری از وندلین ون درانن، نویسنده‌ای آمریکایی است که توسط انتشارات پرتقال و با ترجمه‌ی آناهیتا حضرتی در ایران به چاپ رسیده است. این کتاب درباره‌ی دختری است که پس از تصادفی هولناک زندگی‌اش به کل تغییر می‌کند. نسخه الکترونیکی کتاب را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب رویای دویدن اثر وندلین ون درانن

کتاب رویای دویدن، (The Running Dream) داستان دختری دونده است که پس از تصادف، یکی از پاهایش را از دست می‌دهد و به یک‌باره تمام آرزوهایش را نابودشده می‌بیند. اما این فقط یک داستان نیست که برای مدتی خواننده را به فکر فرو ببرد و پس از پایان کتاب، فراموش شود. این داستان درباره‌ی مفهومی به نام امید است. درباره‌ی قدرت اراده و عشق به زندگی.

خلاصه داستان

جسیکا دختری شانزده‌ساله است که به‌صورت حرفه‌ای ورزش دومیدانی را دنبال می‌کند و در این راه بسیار موفق است. اما یک روز اتفاقی وحشتناک رخ می‌دهد. در یک تصادف ناگهان دوست صمیمی، و همچنین یک پایش را از دست می‌دهد. او در گردباد ناامیدی گرفتار می‌شود و هر روز بیشتر در عمق این اتفاق فرو می‌رود. در ابتدا همه چیز برایش تیره و تاریک است. اتاق‌های بیمارستان، جلسات فیزیوتراپی، امیدواری‌هایی که پزشک به او می‌دهد و حتی یک کلمه‌اش هم نمی‌تواند جسیکا را خوشحال کند.

خود را میان جمعیتی می‌بیند که یا بسیار به او توجه می‌کنند، یا اصلاً او را نمی‌بینند. بعضی از اطرافیان برای اینکه نمی‌دانند باید در مقابلش چه بگویند و چه عکس‌العملی داشته باشند، تصمیم می‌گیرند او را نادیده بگیرند و این مسئله جسیکا را بسیار ناراحت می‌کند. اما در کمال ناباوری متوجه می‌شود، خودش هم، شاید ناخواسته، با یکی از دوستانش به اسم رزا همین رفتار را انجام ‌داده است. دختری که با یک بیماری مواجه بود و حالا در کنار جسیکا قرار داشت. رزا ریاضی را به جسیکا که مدتی از درس عقب افتاده بود یاد می‌داد، و او به یک‌باره خود را در همان وضعیتی دید که از آن متنفر بود.

اما روند ناامیدی او قرار نبود برای همیشه ادامه داشته باشد. جسیکا دوستان، خانواده و البته یک مربی بسیار خوب داشت. او متوجه شد که همه چیز تمام نشده است و هنوز می‌تواند موفق شود. روزنه‌ای از امید پدیدار شده بود.

جسیکا یک روز متوجه می‌شود شاید بتواند با پای مصنوعی هم برای آینده و رسیدن به موفقیت تلاش کند، و این لحظه‌ای است که او دوباره به زندگی لبخند می‌زند. آغازی که برای زندگی جدیدش انتخاب کرده، به هیچ وجه راحت نیست، اما احتمالاً پایانی خوش خواهد داشت.

چرا باید کتاب رویای دویدن را بخوانیم؟

این کتاب می‌تواند برای بسیاری از انسان‌ها، چه افرادی که با مشکل نقص عضو درگیرند، و چه آن‌ها که بدنی سالم دارند، الهام‌بخش و امیددهنده باشد. می‌تواند به انسان‌ها یادآوری کند چقدر نیرومندند و برای رسیدن به هدف نباید ناامید شوند.

خواندن کتاب رویای دویدن با ترجمه آناهیتا حضرتی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

علاوه بر نوجوانان، این کتاب مناسب همه‌ی افرادی است که شاید به یک تلنگر برای ادامه‌ی راه موفقیت نیاز دارند. شاید این داستان بتواند به آن‌ها کمک کند تا خسته نشوند و در مسیر پیشرفت، حرکت کنند.

درباره وندلین ون درانن

وندلین ون درانن در ششم ژانویه‌ی سال ۱۹۶۵ در شیکاگو، ایلینوی به دنیا آمد. پدر و مادرش دو شیمی‌دان هلندی بودند که به آمریکا مهاجرت کردند. چند سال بعد از تولد او، خانواده‌اش تصمیم گرفتند به کالیفرنیا مهاجرت کنند. وندلین پیش از آنکه به نویسنده‌ای تمام‌وقت تبدیل شود، معلم بود. او تجربه‌ی تدریس ریاضی و علوم کامپیوتر را در کارنامه‌اش دارد. وندلین از آن دست نویسنده‌هایی است که از ابتدا شوق نوشتن نداشت و شاید جالب باشد که بدانید برای تسکین روح خود به نوشتن پناه برد. زمانی که کسب‌وکار خانواده‌اش با مشکلی جدی روبه‌رو شد و اوضاع مالی‎شان به‌شدت تغییر کرد، ون درانن برای آرامش به نوشتن روی آورد.

او از کتاب «شراب قاصدک» نوشته‌ی ری برادبری به‌عنوان اولین کتابی که برایش بسیار تأثیرگذار بود یاد می‌کند. به گفته‌ی خودش این کتاب درباره‌ی جادوی بزرگ شدن بود و او را به یاد تمام شیطنت‌هایی می‌انداخت که با برادرانش در کودکی انجام می‌داد.

ون درانن اولین کتاب خود با عنوان «چگونه از دختر بودن جان سالم به در ببریم» را در سال ۱۹۹۷ منتشر کرد و پس از آن با کتاب‌های موفق دیگری خود را به‌عنوان نویسنده‌ای مشهور و پرآوازه به دنیا معرفی کرد.

وجه تسمیه کتاب چیست؟

نام این کتاب از رویای جسیکا برای دونده شدن می‌آید. رویایی که در سر داشت و به یک‌باره نابودشده دید.

نقد کوتاهی بر کتاب

کتاب رویای دویدن پس از انتشار با سیلی از نقدهای مثبت مواجه شد. مجله‌ها، نویسندگان و حتی ورزشکاران حرفه‌ای از این کتاب به‌عنوان اثری الهام‌بخش، قدرت‌مند و امیدوارکننده یاد کردند. دریافت جوایز متعدد هم گواه بر این است که شاید به‌سختی بتوان فردی را یافت که بر این کتاب نقدی منفی داشته باشد.

کتاب رویای دویدن مناسب کدام گروه سنی است؟

کتاب رویای دویدن مناسب گروه سنی نوجوان، به‌صورت مشخص‌تر مناسب گروه سنی دوازده‌سال به بالاست.

چه ناشران و مترجمانی این کتاب را به فارسی ترجمه کرده‌اند؟

رمان رویای دویدن در ایران توسط دو ناشر به بازار راه یافت. نشر پرتقال که با ترجمه‌ی آناهیتا حضرتی کتاب را منتشر کرد و نشر پیدایش نیز با ترجمه‌ی بیتا ابراهیمی آن را به چاپ رساند.

کدام ترجمه از کتاب را بخوانیم؟

پیشینه‌ی نشر پرتقال و ترجمه‌های متفاوتی که ارائه می‌دهد می‌تواند این اطمینان را به خواننده بدهد که قرار است یک نثر دلنشین و روان را در کتاب ببیند و از خواندن ترجمه‌ی آن لذت ببرد.

نظرات افراد و مجله‌های مشهور درباره کتاب رویای دویدن

کاترین گرین دارنده‌ی مدال طلای پارالمپیک گفت: «در راه رفتن به مسابقات جهانی، رویای دویدن را خواندم. تقریباً پروازم را به‌خاطر خواندن آن ازدست دادم. این یک داستان واقعاً تکان‌دهنده است که بسیار واقعی است.»

جردن هاسی، قهرمان چهار دوره دومیدانی زنان ایالت متحده آمریکا: «این داستان دل‌خراش یادآوری مفیدی است که باید قدر هر روز و هر نعمتی را بدانیم.»

Kirkus Reviews: «الهام‌بخش. سرعت نثر ون درانن در سریع‌ترین زمان با جسیکا مطابقت دارد. داستانی پرجنب‌وجوش و دوست‌داشتنی.»

آمازون نیز در معرفی کتاب نوشته است: «نویسنده‌ی تحسین‌شده، داستانی قدرت‌مند و شفابخش ارائه می‌کند.»

کتاب رویای دویدن چه جوایزی کسب کرده است؟

ون درانن با داستان رویای دویدن جوایز متعددی را کسب کرده است که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

دریافت جایزه‌ی کتاب خانواده‌ی اشنایدر برای کتاب نوجوان سال ۲۰۱۲.

نامزد دریافت نوزده مدال خوانندگان جوان که از این میان موفق شد چهار مدال کارولینای جنوبی، نبراسکا، یوتا و ورمانت را نصیب خود کند.

در سال ۲۰۱۳ جایزه‌ی دوروتی کانفیلدفیشر را به دست آورد.

همچنین برای نوشتن مجموعه کتاب‌های شردرمن نیز موفق به کسب مدال کریستوفر به پاس آموزش عالی‌ترین ارزش‌های روح انسان به کودکان شد. این کتاب‌ها به‌عنوان بهترین کتاب‌های سال مجله‌ی کوکان نیز انتخاب شدند.

بخشی از متن کتاب رویای دویدن

زندگی‌ام به آخر خط رسیده! بعد از همه رویاهای شیرینی که مورفین برایم آورد، واقعیت عین یک کابوس انتظارم را می‌کشد. واقعیتی که توان روبه‌روشدن با آن را ندارم. آن‌قدر گریه می‌کنم تا خوابم ببرد. ای‌کاش وقتی از خواب بیدار می‌شوم، همه‌چیز تمام شده باشد. ولی هربار که بیدار می‌شوم، همین کابوس را توی بیداری می‌بینم! مامان زیر گوشم می‌گوید: «هیسسس. آروم باش، همه‌چی درست می‌شه.» ولی چشم‌هایش ورم کرده و قرمز شده؛ معلوم است چیزی را که می‌گوید باور ندارد. ولی بابا نه، حتی سعی نمی‌کند الکی به من دروغ بگوید. چه فایده‌ای دارد؟ بابا خوب می‌داند چه بلایی سرم آمده. همهٔ آرزوها، رویاها، زندگی‌ام... همه‌چیز به آخر رسیده. تنها کسی که انگار زیاد به‌هم نریخته، دکتر وِلز است. به من می‌گوید: «صبح بخیر جِسیکا.» من حتی نمی‌دانم روز است یا شب. روزِ اول است یا دوم. «حالت چطوره؟» فقط خیره به او نگاه می‌کنم. چه باید بگویم؟! که خوبم؟! نگاهی به پرونده‌ام می‌اندازد. «بذار یه نگاهی بندازیم. عیبی که نداره؟» باندی را که روی رانم بسته شده، باز می‌کند و حقیقت را جلوی چشمم می‌بینم. پای راست ندارم. نه مُچ پایی؛ نه ساق پایی. فقط ران و زانو مانده و یک تکه‌ای که یک‌عالمه گاز استریل دور آن پیچیده شده.

دکتر وِلز پانسمان را باز می‌کند و نگاهی به هنرنمایی‌اش می‌اندازد، اشک از چشم‌هایم سرازیر می‌شود. صورتم را برمی‌گردانم و چشمم می‌افتد به مامان که به زور جلوی اشک‌هایش را گرفته. دستم را سفت توی دست‌هایش فشار می‌دهد و می‌گوید: «همه‌چی درست می‌شه. ما از پسش برمیایم.» از خوش‌حالیِ دکتر وِلز لجم می‌گیرد. «جِسیکا! این خیلی عالیه. جریان خونت خوبه، رنگش مناسبه... خیلی قشنگ داره خوب می‌شه.» نگاهی به آن هیبت زشت زیر زانویم می‌اندازم. آن قلنبگیِ زشت، قرمز و متورم که دورتادورش مثل زیپ آهن‌پیچ شده. روی پوستش هم تکه‌تکه لکه‌های زرد و کثیفی دیده می‌شود. دکتر می‌پرسد: «دردش چطوره؟ برات قابل تحمله؟» اشک‌هایم را پاک می‌کنم و سرم را تکان می‌دهم که مثلاً بله، چون درد پایم اصلاً با دردی که توی قلبم حس می‌کنم قابل مقایسه نیست.

𝒌𝒆𝒓𝒎 𝒌𝒆𝒕𝒂𝒃📚🕊️
۱۴۰۰/۰۶/۲۰

جسیکای 16 ساله عاشق دویدن است. او در مسابقه‌ی دو چهارصد متر نفر اول می‌شود و رکورد می‌زند اما درست بعد از مسابقه تصادف می‌کند و یکی از پاهایش را از دست می‌دهد. روزهای اول ناامید و سرخورده است و

- بیشتر
آبی ترین مرواریدِ آسمونی
۱۴۰۰/۰۱/۱۵

از ظاهر آدم ها یا از چیزی که متوجه اش نمی شوید در مورد دیگران قضاوت نکنید سعی کنید آنها را بشناسید...! . . . . کتابی با محتوایی فوق العاده از انتشارات پرتقال ، که هر خواننده ای رو مجذوب داستانش می کند! داستانی درباره ی یک

- بیشتر
maryam342
۱۳۹۹/۱۰/۰۳

بهترین کتابی که خوندم👍داستان یه دختر دونده که تمام وجودش دویدنه و... در اثر یه حادثه پای راستشو از دست میده🥺 و ماجراها و احساسات اون و اطرافیان و دوستانش به این اتفاق🥺👍😍که واقعا این کتاب رو جذاب میکنن...مراحل توانبخشیش،

- بیشتر
- 𝘔𝘪𝘯𝘦𝘳𝘷𝘢
۱۴۰۰/۱۱/۲۹

این کتاب سرشار از انگیزه و کمی غم‌انگیز بود. دوست‌داشتنی بود و شخصا این کتاب رو دوست داشتم و باهاش همراه شدم، پیشنهاد می‌کنم داستان این دونده پر‌انگیزه رو مطالعه کنید.

کاربر ۲۶۲۵۸۱۵
۱۳۹۹/۱۰/۱۴

کتاب خیلی خوبیه «البته من خود کتاب رو از کتاب فروشی گرفتم» از نظر من از اون دسته کتاب هایی است که چند بار هم بخونیم باز هم همون شوق اولین بار رو داره

Mahya
۱۳۹۹/۱۱/۱۹

کتاب خیلییییی خوبی بود واقعا دلم برای دختره سوخت و خیلی ادم ها هستند که این اتفاقات براشون افتاده و واقعا دردناک هست که رویایی داری و بهش میرسی یهو یکی از اعضای بدنتو از دست بدی نتونی دیگه اونی

- بیشتر
Zahra
۱۳۹۹/۱۲/۰۷

خیلی عالی بود همه چیز عالی بود خیلی رمان غمگینی من خیلی گریم میگرفت اخه خیلی غمیگین بود واقعا جسیکا خیلی شرایطش بد بود وقتی میخوندم بدنم یه جوری می شد 😘😘😘😘 من نسخه ی چاپیش رو دارم😊

『تی‌تی :)♡』
۱۳۹۹/۱۰/۱۳

نمیشه توصیفش کرد! یه چیزی اونور عالی🌱🧡 داستان امید و ناامیدی، خنده و گریه، دوستی و قهر... داستان یه رویا!

narges
۱۴۰۱/۰۵/۰۳

از ظاهر آدم ها اونا رو قضاوت نکنیم و خود واقعیشون رو ببینیم. و اینکه برای رویامون تلاش کنیم و مطمئن باشیم بهش میرسیم. ‌.‌‌‌...... کتاب خیلی خیلی خوبی بود.❤

SARINA
۱۴۰۱/۰۴/۲۰

خیلی عالی بود،یکی از بهترین کتاب هایی که خوندم😍 داستان درمورد دختری ۱۶ ساله به نام جسیکا هست که بر اثر تصادف پاش رو از دست میده و اون که یک دونده است با این سانحه امیدش رو کاملا از دست

- بیشتر
بعد از آنکه رُزا ازم امتحان می‌گیرد، احساس اعتماد به نفس بیشتری می‌کنم. می‌گوید: «فردا بیست می‌شی.» خنده‌ام می‌گیرد: «اگه بگیرم، می‌شه اولین بیستم.» می‌خندد. «آخریش هم نیست. می‌خوای فردا ناهار بیای دوره کنیم؟» می‌گویم: «آره احتمالاً» چون به‌نظرم یک رابطه‌ای بین آموزش برای رکوردشکستن و آموزش برای بیست‌گرفتن توی امتحان ریاضی هست. تکرار. تلاش. سختی. موفقیت واقعاً هیچ راه میان‌بُری وجود ندارد.
🍃🌷🍃
آن‌قدر گریه می‌کنم تا خوابم ببرد. ای‌کاش وقتی از خواب بیدار می‌شوم، همه‌چیز تمام شده باشد. ولی هربار که بیدار می‌شوم، همین کابوس را توی بیداری می‌بینم!
Masoomeh
«توی خونه درس بخونی؟ مثلاً اینترنتی؟ حرفش رو هم نزن، اصلاً! این‌کار بدترین کاریه که می‌تونی بکنی.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
از ظاهر آدما یا از چیزی که متوجهش نمی‌شین، در موردشون قضاوت نکنین. سعی کنین اونا رو بشناسین.»
بنت الزهرا
«لبخند بزن! اگه رفتارت دوستانه باشه، اونا هم دوستانه برخورد می‌کنن.»
یاسمن
من هیچ‌وقت به او خیره نشده‌ام ولی... نادیده‌اش گرفتم. نه! راستش من طوری رفتار کرده‌ام که انگار او هیچ‌وقت آنجا نبوده. این‌طور راحت‌تر بود. بی‌زحمت‌تر. برای من.
یاسمن
با نااُمیدی می‌روم که در مورد وضعیتم و اینکه چرا نصف تمرین‌ها را انجام نداده‌ام، تنهایی با او صحبت کنم. تمام مدتی که حرف می‌زنم، خانم راکِر هیچ واکنشی نشان نمی‌دهد، فقط و فقط با دقت به من نگاه می‌کند. انگار حرف‌های من را جذب می‌کند. مثل این می‌ماند که اطلاعات را بگیرد، تحلیل کند و به جواب برسد. فقط انگار جواب دادنش یک‌کم طولانی شده. معلوم است از اطلاعاتی که به او می‌دهم خوشش نمی‌آید و قصد ندارد جوابی جز رد درخواست بدهد. برای همین پوشه‌ام را باز می‌کنم و تکالیفی را که انجام داده‌ام، به او می‌دهم و می‌گویم: «سخت‌هاش رو انجام دادم و جواب‌هام رو چک کردم. خیلی کار می‌بره که بتونم همهٔ تمرین‌های جدید رو انجام بدم و یاد بگیرم.» برگه‌ها را از من می‌گیرد و نگاهی به آن‌ها می‌اندازد و بعد می‌گوید: «انجام‌دادن سؤال‌های سخت به‌نظر منطقی میاد.» و همین!
🍃🌷🍃
وقتی کارمان تمام می‌شود، وسایلش را کنار می‌گذارد و باهم از اتاق می‌رویم بیرون. بعد می‌گوید: «چیزی که نمی‌تونم برای مریضام بسازم اینجاست.» بعد با انگشت به سرش ضربه می‌زند: «فرقی نمی‌کنه که پروتزت چقدر خوب ساخته شده باشه، اگه ذهنت نخواد، پای مصنوعی هم درست کار نمی‌کنه.» بعد نیش‌خندی به من می‌زند: «تو می‌تونی هر کاری که می‌خوای انجام بدی و هر چی که دوست داری، بشی.»
mahtab
از چیزی که هستم زجر می‌کشم.
یاسمن
ابر سیاهی بین من و رویای دوباره دویدن شکل گرفته. ابر سیاهی که اسمش واقعیت است.
booklover
تکرار. تلاش. سختی. موفقیت واقعاً هیچ راه میان‌بُری وجود ندارد.
Paniz
رویای دویدن نویسنده: آناهیتا حضرتی مترجم: وندلین ون‌درانِن انتشارات پرتقال
مهدی
شاید دیگر پا نداشته باشم، ولی پایم همچنان اصرار دارد که هست.
یاسمن
اینکه بهم اعتماد ندارد اذیتم می‌کند.
یاسمن
من از درد قوی‌ترم.
☆...○●arty🎓☆
«اینکه آدما بتونن خودم رو ببینن، نه وضعیتم رو.»
Paniz
چوب را محکم چسبیده‌ام و لنگان‌لنگان جلو می‌روم. چند روز پیش، دوی ۴۰۰ متر را در پنجاه‌وپنج ثانیه بُردم؛ ولی الان... پنج دقیقه طول کشیده تا بتوانم بیست تا قدم بردارم. وقتی بالأخره به دستشویی می‌رسم، خودم را توی آینه می‌بینم. موهایم کُرک و به‌هم‌ریخته شده، چشم‌هایم پُف کرده و لب‌هایم تَرَک خورده.
mahzooni
قسمت داسی‌شکلش هست، ولی از پارچهٔ شعله‌دار خبری نیست. آبی است؛ با یک‌سری طرح‌های عجیب طلایی. اولین واکنشم این است که اشتباه شده. ولی بعد می‌فهمم که آن خطوط طلاییِ عجیب چه هستند. امضاها. نظرها. چیزهایی که هم‌تیمی‌هایم نوشته‌اند. بدو، جِسیکا! ما عاشقتیم، جِسیکا! مثل باد بدو! تو فوق‌العاده‌ای! باور داشته باش! با من مسابقه بده! به تیم خوش‌آمدی، جِسیکا! اون یه پرنده است؟! هواپیماست؟! نه... اون جِسیکا کارلایله!
𝑙𝑖𝑡𝑡𝑙𝑒 𝑔𝑖𝑟𝑙:))
شکی ندارم که اگر می‌توانست حاضر بود هردوتا پایش را بدهد و پای ازدست‌رفته‌ام را به من برگرداند.
یاسمن
حتی نمی‌دانستم اسمش رُزا است. خانم راکِر بدون اینکه برگردد، می‌گوید: «پشت اون میز جا زیاده.» از درون می‌ترسم. بله، یک پایم را از دست داده‌ام، ولی خُب باقی بدنم که... معمولی است. یعنی حالا دیگران فکر می‌کنند من معلولم؟ یعنی من را این‌طوری می‌بینند؟ نه! نمی‌تواند این‌طور باشد. ولی... ولی اگر الان بروم و پیش کسی بنشینم که معلول است، دیگران دربارهٔ من همین فکر را می‌کنند. دقیقاً همین‌طور است. خانم راکِر برمی‌گردد و نگاه سرد و بی‌روحی به من می‌اندازد؛ جواب می‌خواهد.
melina

حجم

۲۵۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۲۵۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۱۱۸,۰۰۰
تومان