کتاب من از گردنم بدم میاد و افکار زنانه دیگر
معرفی کتاب من از گردنم بدم میاد و افکار زنانه دیگر
کتاب من از گردنم بدم میاد و افکار زنانه دیگر نوشته نورا افرون مجموعهای از یادداشتها و داستانهای طنز است که به بررسی مسائل و چالشهای زنان پرداخته است. این کتاب را با ترجمه کیهان بهمنی در دست دارید.
نورا افرون در کتاب من از گردنم بدم میاد و افکار زنانه دیگر با زبان طنز جادویی و بینظیرش درباره بسیاری از مسائل و چالشهایی نوشته است که زنان با آن روبهرو هستند. او با نوشتن این آثار این حس را به شما میدهد که با یک دختر نوجوان غرغرو طرف هستید و آن چنان مجذوبتان میکند که با داستانها بخندید، موقعیتها را درک کنید و بارها و بارها به آن برگردید تا خودتان را مهمان خنده دیگری کنید.
کتاب من از گردنم بدم میاد و افکار زنانه دیگر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از طرفداران طنز هستید، خواندن این کتاب حالتان را خوب میکند.
درباره نورا افرون
نورا افرون ۱۹ مه ۱۹۴۱ در نیویورک متولد شد. او خبرنگار، مقالهنویس، کارگردان، تهیهکننده، رماننویس، نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس آمریکایی است که بیشتر به دلیل فیلمهای کمدی رمانتیکش شناخته میشود. او برای فیلم «وقتی هری سالی را دید…» موفق به دریافت جایزه بفتا به عنوان بهترین فیلمنامه شد. نورا افرون ۲۶ ژوئن ۲۰۱۲ در اثر ابتلا به سرطان خون درگذشت.
بخشی از کتاب من از گردنم بدم میاد و افکار زنانه دیگر
این بخش برای آن خانمهایی است که وسط تابستان تازه یادشان میافتد کیف جدید نخریدهاند و وسط زمستان هنوز کیف حصیری دستشان است.
این بخش برای آن خانمهایی است که وقتی میبینند قیمت یک کیف پانصد یا ششصد دلار است ناراحت میشوند، بگذریم که حالا در بالای این فهرست کیفهایی مثل کیف مارک بیرکین۹ هم هست که ده هزار دلاری قیمت دارد. ناراحتی این خانمها هیچ ربطی هم به این ندارد که برای خرید چنین کیفی باید در یک لیست انتظار بلند و بالا منتظر بمانند و برای همین نمیتوانند چنین کیفی را بخرند. لیست انتظار! آن هم برای یک کیف! برای یک کیف ده هزار دلاری که دست آخر داخلش پر از قرص مسکن تیکتکس میشود!
در مجموع این نوشته برای آن خانمهایی است که میفهمند که کیف آدم، به شکلی وحشتناک، خود آدم است. یا آن طور که اگر لویی پانزدهم زنده بود میگفت، که البته نگفت چون باهوشتر از آنی بود که کیف دستش بگیرد:
Le Sac, c'est moi.
سالها پیش بود که متوجه شدم من در داشتنِ کیف اصلا مهارت ندارم و برای همین مدتهای مدیدی کیف دستم نمیگرفتم. من به صورت غیرحرفهای به کار نوشتن مشغول بودم و برای همین بیشتر وقتم در خانه میگذشت. واسهٔ رفتن به آشپزخانهٔ خانهام هم که دیگر کیف لازم نداشتم. معمولا شبها وقتی بیرون میرفتم کارم با یک رژ، یک اسکناس بیست دلاری و یک کارت اعتباری که همه را هم توی جیبم میچپاندم، راه میافتاد. اگر هم یک کیف شب داشتم بیشتر از این مقدار درش جا نمیشد و تازه با این کار دیگر مجبور نبودم کلی پول بالای کیف شب بدهم. کیفهای شب، بنا به دلایلی نامعلوم، که فقط اگر یک مارکسیست باشید این دلایل را متوجه میشوید، برای شما گرانتر از کیفهای معمولی تمام میشوند.
حجم
۱۳۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه
حجم
۱۳۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۶۴ صفحه
نظرات کاربران
جذاب شروع میشه اما افت میکنه رفته رفته
یه مجموعه داستانهای کوتاه طنز برگرفته از زندگی شخصی نویسنده ، درباره مسائل و چالشهایی صحبت میکنه که زنان باهاش درگیرند .به ظاهر پراکنده هستند ولی آرام آرام بهم مرتبط میشوند و معنا و مفهوم عمیقتری به خود میگیرند. طنزش عالی و
کتاب فهرستی تقریبا خلاصه از دغدغه های بی منطق ولی مد جامعه زنان است. نکته سنجی نویسنده را دوست داشتم ولی از یکجایی به بعد حوصله سر بر بود.