کتاب خواهر عروسکی
معرفی کتاب خواهر عروسکی
کتاب خواهر عروسکی نوشته بنجمین لادویگ و ترجمه بهناز پیری است. کتاب خواهر عروسکی را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب خواهر عروسکی
جینی مون دختری مبتلا به اوتیسم است. مادر جینی که گلوریا نام دارد، رابطه خوبی با او ندارد، او شرایط بیماری دخترش را درک نمیکند و گاهی حتی او را کتک میزند. خواهر جینی هنوز نوزاد است و خاله کاترینش به جینی گفته که خواهرش عروسک اوست و هرگز بزرگ نمیشود. جینی هم حرف خالهاش را باور کرده و همیشه مراقب عروسک زندهاش است.
یک شب پلیس و مددکاران اجتماعی، مادر جینی را به خاطر رفتار بدش با او دستگیر میکنند و جینی از ترس، خواهرش را توی چمدان میگذارد و زیر تخت پنهانش میکند. مددکارها جینی را میبرند تا در خانهای جدید زندگی کند اما او به دنبال راهی است که بفهمد چه اتفاقی برای عروسکش، درواقع برای خواهرش افتاده است.
بنجمین لادویگ در کتاب خواهر عروسکی ماجرای رنج و دلتنگی و بحرانهای احساسی یک کودک مبتلا به اوتیسم را به زیبایی به تصویر کشیده است. این اثر داستانی تاثیرگذار، کنایهآمیز و هشداردهنده است.
خواندن کتاب خواهر عروسکی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای نوجوانان بالای ۱۲ سال و بزرگسالان مناسب است.
بخشی از کتاب خواهر عروسکی
مامان و بابای همیشگیام بیرون دفتر کوچک خانم لوموساند. خانم لوموس میگوید: «جینی، بیا بریم اتاق کنفرانس.»
پنج تا قدم که برمیداریم، میرسیم اتاق کنفرانس که آنطرف راهروست. مامان و بابای همیشگیام مینشینند پشت میز، پس من هم مینشینم. مامان همیشگیام میگوید: «سلام، جینی.»
جواب میدهم: «سلام.» مامان همیشگیام دستهایش را روی شکم برجستهاش میگذارد که اندازهٔ توپ بسکتبال است و مینشیند. بابای همیشگیام هم شکم بزرگی دارد و صورتش گرد است، اما مثل بابانوئل ریش سفید و بینی قرمز ندارد.
خانم لوموس میگوید: «جینی، مامان و بابات اومدهن تا دربارهٔ اتفاقی که دیشب واسه بچهعروسک الکترونیکی افتاد صحبت کنن.»
مینشینم و منتظر میشوم حرف بزنند، اما کسی چیزی نمیگوید.
خانم لوموس میگوید: «بهم گفتن گذاشتهیش توی یه چمدون. درسته؟»
میگویم: «منظورت بچهعروسک الکترونیکیه؟»
با تعجب نگاهم میکند و میگوید: «بله، البته.»
میگویم: «پس بله.»
«چرا اونجا گذاشتیش؟»
مطمئن میشوم دهانم را خوب بستهام تا کسی توی مغزم را نبیند. بعد، از بالای عینکم نگاهش میکنم و میگویم: «آخه جیغ میکشید.»
«برای همین تصمیم گرفتی بذاریش توی چمدون، زیر همهٔ پتوهات قایمش کنی و زیپش رو ببندی؟»
میگویم: «نه. لحافم توی چمدون نبود.» چون لحافم تنها چیزی است که از آپارتمان برایم مانده. مامانِ فرانسویِ گلوریا بعد از اینکه توی بیمارستان به دنیا آمدم، وقتی گلوریا با من به کانادا فرار کرد، کمکش کرد درستش کند. آنها این لحاف را فقط و فقط برای من درست کردند. همیشه لحافم را دور بچهعروسکم میپیچیدم.
خانم لوموس میپرسد: «باشه، اما چرا سعی نکردی بچه رو آروم کنی؟»
میگویم: «من سعی کردم بچهعروسک الکترونیکی رو آروم کنم. همونطور که درستشه بهش گفتم هیش، هیش، هیش و سعی کردم انگشتم رو بدم بهش، اما سوراخ دهانش باز نشد. بهش شیشه شیر هم دادم.»
«ولی فایده نداشت؟»
سرم را به نشانهٔ نه تکان میدهم.
بابای همیشگیام میپرسد: «خب کار دیگهای هم کردی که بچه ساکت بشه؟»
دوباره مطمئن میشوم دهانم را خوب بستهام تا کسی داخل ذهنم را نبیند. برای بار دوم سر تکان میدهم.
حجم
۲۸۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
حجم
۲۸۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
نظرات کاربران
موضوع متفاوتی داشت و سرگرم کننده بود🧡🍓 درک جینی خیلی برام سخت بود و از کارهاش و تصمیم هاش خیلی حرص میخوردم :( ولی آخر کتاب خیلی دلم براش سوخت و کلی گریه کردم براش😁🥺
متفاوت و قشنگ بود اما یجورایی درک جینی واسم خیلی سخت بود و تصمیمات و کارهاش منو به شدت حرصی میکرد:))
جینی مون مبتلا به بیماری اوتیسم هست. گلوریا مادر جینی مون ، رفتار خوبی با دخترش نداره حتی گاهی جینی رو کتک میزنه! درواقع میشه گفت گلوریا درک درستی از بیماری جینی نداره. تنها اتفاق باحال خونه جینی خواهر شه
عالی بود اولش میخواستم زود تموم شه ولی آخرش هر کاری کردم نتونستم نخونمش😅
به نظرم کتاب خوبی بود. درباره ی دختری به اسم جینیه که اوتیسم داره و از بچه عروسکش مراقبت میکرده.اما بعد از اینکه یه خانواده اون روبه سرپرستی قبول میکنه،جینی دیگه از بچه عروسک خبری نداره و تمام تلاشش رو
به نظرم خیلی خوبه من از طاقچه نگرفتم ولی از کتابخونه گرفتم و واقعا لذت بردم خیلی
اولین کتابی که از نشر پرتقال خوندم و بی درنگ روانی این کتاب شدم 😄 بینظیرررررررررههههههههههه
دنیای بچه های اوتیسمی کشف نشده ست... پر از رمز و راز و ما هم نمی تونیم درکشون کنیم درست مثل جینی من از اعماق وجود داستان رو احساس کردم و می خوام بگم: جینی... ازت ممنونم! 🥲🥲
خدایاااااااااااااااااا... فوق العادسسسسسسسسس نمیتونین حتی فکرشم بکنیننننننننن
عالی. من یه نسخه ی چاپی اش را دارم خیلی خیلی خیلی قشنگه