کتاب دریاچه مخفی
معرفی کتاب دریاچه مخفی
کتاب دریاچه مخفی نوشته کارن اینگلیس و ترجمه غزال وکیلی است. کتاب دریاچه مخفی را انتشارات پرتقال منتشر کرده است، این انتشارات با هدف نشر بهترین و با کیفیتترین کتابها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.
درباره کتاب دریاچه مخفی
گم شدنها و پیدا شدنهای سگ همسایه استلا و تام، باعث میشود که آن دو وارد ماجرایی شوند که فکرش را هم نمیکنند. تعطیلات تابستانی است، آنها اول فقط دنبال سگ میگردند اما اتفاقی عجیب منتظرشان است. اول، قایقی را پیدا میکنند که در یک منطقه خلوت دفن شده است. سپس، به تونلی میرسند که آنهارا به یک دریاچه مخفی میرساند. کمکم چیزهای عجیبی میبینند و میشنوند. پسری که هراسان مشغول پارو زدن است و صدای کودکانی ناشناس از اعماق جنگل! استلا و تام، حقیقتی باورنکردنی را کشف میکنند: آنها صد سال به عقب بازگشتهاند!
خواندن کتاب دریاچه مخفی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام نوجوانان علاقهمند به ادبیات هیجانانگیز پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب دریاچه مخفی
استلا زیر لب گفت: «خیلی دوست دارم بدونم هری ایندفعه کجا غیبش زده بود؟» صدای پیانو زدن مادرشان همراه با وزش نسیم صبحگاهی در فضا میپیچید. حدوداً یک هفتهای میشد که هری گم شده بود و خانم مون خیلی ناراحت بود. (درنتیجه، اکثر ساکنان باغ هم آسایش نداشتند.)
تام و استلا روی تپهٔ چمن محبوبشان در «جزیره» نشسته بودند. جزیره وسط باغ بود؛ چهار درخت بلوط داشت و دورتادورش گلهای صدتومانی روییده بودند. ا ستلا دستبند دوستیاش را چرخاند... وقتی داشتند نقلمکان میکردند، هانا این هدیه را به او داده و پرسوزوگداز گفته بود: «نه زمان و نه مکان پیمان دوستیمون رو نمیشکنه» حالا، چقدر آن حرفها معنا پیدا کرده بودند.
تام که با بیلچهاش خاک تپه را زیرورو میکرد، اخمآلود گفت: «خیلی دوست دارم بدونم هری هردفعه کجا میره؟»
استلا به او توپید: «اون کار رو نکن! اگر چارلی گرین مچت رو بگیره، اونوقت توی...»
«اوه! این چیه؟» چشمهای تام گرد شد و همانطور که نشسته بود، به زمین زیر پایش زل زد.
استلا به جلو خم شد. «چی چیه؟» تام کندن چمنها را از سر گرفت.
فریاد زد: «فکر کنم این خود گنجه!» به کندن خاک ادامه میداد و چشمانش گردتر میشد؛ حق با تام بود، آن زیر چیزی شبیه درِ گردِ ظرفی چوبی معلوم شد؛ یک صندوق گنج واقعی.
ناگهان استلا بازوی برادرش را محکم گرفت و تام داد زد: «آخ، میشه ول کنی؟»
استلا گفت: «هیس...!» و بعد شقورق نشست و مستقیم زل زد به جلو. بوتههای روبهرویی خشخشی کردند. استلا و تام مثل مجسمه خشکشان زد. اگر سروکلهٔ چارلی گرین پیدا میشد، کارشان تمام بود.
بوته دوباره ساکت و بیحرکت شد. تام نفس راحتی کشید و نجوا کرد: «حتماً یه پرنده بوده.» تام به زمین نگاه کرد و دوباره شروع به کندن کرد؛ نفسزنان گفت: «یه جعبهست، یه شیارهایی هم رو درش داره!» تام گودال را بزرگتر و بزرگتر میکرد، اما انگار درِ گرد صندوق گنج تمامی نداشت.
در همین زمان چشمان آبی روشن استلا چهارتا شد.
ناباورانه زمزمه کرد: «تام! این جعبه نیست! یه قایقه!» تام گفت: «یه قایق؟ امکان نداره قایق باشه، خنگول. اینجاها که اصلاً آب نیست!»
همان لحظه، بوتهٔ مقابلشان تکان شدیدی خورد. ایندفعه دیگر گیر افتاده بودند؛ آنها خُرخُرهای عصبی چارلی گرین را هرجا میشنیدند، میشناختند. حتماً از وسط بوتهها چهاردستوپا یواشکی آمده بود تا غافلگیرشان کند.
بعد با آخرین تکان شدید، برگها کنار رفتند و معلوم شد... هری بود.
حجم
۸۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
حجم
۸۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
نظرات کاربران
پیدا و ناپدید شدن سگ همسایهی استلا و تام، باعث میشود که این دو وارد ماجرایی عجیب شوند. در دوران تعطیلات تابستانی، ماموریتشان کشف این معماست و نمیدانند که چه چیزی در پیش دارند. ابتدا، قایقی را پیدا میکنند که
عالیییییی😻💗 کاش طولانی تر بود😪🙂
باگم شدن سگ همسایه استلا و تام باید تابستون پر ماجرایی رو بگذرونن .... خیلی خوبه ادمو جذب خودش میکنه💖💕❤
خیلی جالب بود دوست داشتم پایانش خیلی غافلگیر کننده بود🍃
خیلی کتاب قشنگی بود آخر کتاب داشت گریه ام می گرفت 🥲😪 احساس میکنم با خوندن این کتاب یه تجربه خیلی خوبی کسب کردم 😊 بهتون پیشنهاد میکنم خواندن این کتاب رو از دست ندید . خیلی ناراحت شدم وقتی فهمیدم کتابی به
کتاب عالی بود مخصوصا اینکه در زمان سفر می کردن🌊☁️
کتاب خیلی جالبیه سگ همسایه هر چند وقت گم میشه بچه ها کنجکاو میشن و ب دنبال اون وارد ماجراجویی ای میشن که به خواب هم نمیدیدن کتاب خیلی جذابیه حتما توصیه میکنم
خیلی خوب بود و با اینکه تعداد صفحه هاش کم بود ولی خیلی قشنگ جمعو جورش کرد ..اخرش خیلی غیر منتظره بود و حتما پیشنهاد میکنم بخونینش
خیلی خوب بود 🌻✨
۴۹. گاهی وقتا تنها چیزی که نیاز داریم یه احساس خوبه. این احساس خوب برای اکثر ما یه یادآوری هرچند ساده از دوران کودکی میتونه باشه. بیشتر کتابهای کودک و نوجوان همون احساس خوب بچگی رو برامون زنده میکنن، و ما رو