دانلود و خرید کتاب معلم پیانو چیستا یثربی
تصویر جلد کتاب معلم پیانو

کتاب معلم پیانو

نویسنده:چیستا یثربی
امتیاز:
۳.۶از ۲۵۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب معلم پیانو

معلم پیانو داستانی به قلم چیستا یثربی نویسنده و روان‌شناس ایرانی است که روابط میان جوانان و نسل گذشته و تضادهای میان آنان را روایت می‌کند.

خلاصه کتاب معلم پیانو

معلم پیانو داستانی با فضای روان‌شناسانه اثر چیستا یثربی است که روابط میان نسل جوان و گذشته و تضادهای میان آنان را روایت می‌کند. شخصیت اصلی داستان مرجان مفتخر نام دارد که در گذشته نقاش معروفی بوده است؛ اما پس از جدایی از همسر و سرپرستی از تنها فرزند خود (کیمیا) نسبت به حرفه نقاشی احساس تنفر پیدا کرده و علی رغم در اوج بودن، آن را کنار گذاشته است. مرجان اکنون تنها برای فراهم کردن محیطی آرام و در عین حال دوستانه با دختر خود تلاش می‌کند.

کیمیا در دوران نوجوانی است و به طبع سن و از طریق اینترنت با پسری به نام شایان که معلم پیانو است، مکاتبه دارد. مادر که از سر کنجکاوی و مراقبت از فرزند خود از این رابطه باخبر می شود، پس از آشنایی با پسر جوان، به وی پیشنهاد می‌دهد تا برای آشنایی بیشتر با دخترش، برای تدریس پیانو در خانه‌شان حضور یابد. این داستان با اتفاقات عجیبی ادامه می‌یاد تا درنهایت به نجات پسر جوان از خواب خودخواسته‌ی خود می‌شود.

خواندن کتاب معلم پیانو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

کتاب معلم پیانو داستان جذابی است که دغدغه‌های یک مادر تنها را برای فرزند نوجوانش روایت می‌کند. چیستا یثربی در این داستان به دغدغه‌ها و نیازهای دختران و پسران جوان در جامعه امروز می‌پردازد. مطالعه این کتاب را به علاقمندان کتاب‌های داستانی به‌ویژه آن‌ها که فرزند دارند و نگران آینده آن‌ها هستند؛ پیشنهاد می‌کنیم.

درباره چیستا یثربی

چیستا یثربی متولد ۲۷ مهر ۱۳۴۷ است. او به‌عنوان نمایش‌نامه‌نویس، منتقد، مترجم، شاعر، ناشر و نویسنده تئاتر و سینما فعالیت می‌کند. یثربی لیسانس و فوق لیسانس روانشناسی‌اش را از دانشگاه الزهرا دریافت و فعالیت‌هایش را در حوزه تئاتر از سال ۱۳۶۸ آغاز کرد.

چیستا یثربی نمایش‌نامه‌های بسیاری نوشته و نمایش‌هایی چون «جمعه دم غروب»، «چنگیزخان»، «اتاق تاریک»، «کارناوال با لباس خانه»، «حیاط خلوت»، «مهمان سرزمین خواب»، «زنی که تابستان گذشته رسید»، «سرخ سوزان»، «یک شب دیگر هم بمان سیلویا» و «زنی برای همیشه» را کارگردانی کرده‌است. باید خاطرنشان ساخت یثربی تا به حال جوایز متعددی را از جشنواره‌های مختلف دریافت کرده است. او در سال ۱۳۸۹ نمایش «جنایت و مکافات» را براساس رمان «جنایت و مکافات» در جشنواره کلاسیک‌های روسیه در مسکو اجرا کرد که این نمایش در این جشنواره در سه رشته نامزد شد و جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کرد.

ازجمله آثار داستانی این نویسنده می‌توان به کتاب‌های معلم پیانو، پستچی،شیدا و صوفی، او یک زن، پری کوچک دریایی،  زنی از کوچه پشتی، اسرار انجمن ارواح، کوتاه کردن موی مرده، گاردن پارتی در برف، چشم‌هایش می خندد، خواب گل سرخ و ... اشاره کرد.

جملاتی از کتاب معلم پیانو

چشمانم را بستم، نفس عمیقی کشیدم. دستم را روی پیانو گذاشتم و نُت اول آمد، نُت دوم، نُت سوم، فراز و فرود. موتسارت فکر می‌کرد بعد از این آهنگ می‌میرد و مرد. خرافه همیشه خرافه نیست. اینکه پدر شایان می‌گوید خوابیدن، سخت نیست... خواب‌هایی که می‌بینم سخت است. پیانو زدن سخت نیست...ولی چیزی که ما را به پیانو زدن وامی‌دارد سخت است. نُت‌ها می‌آمدند و می‌رفتند. انگشتانم پیانو را نوازش می‌کرد. انگشتانم انگار پرش می‌کرد. از یک کلید روی کلیدی دیگر، از کلید سفید روی کلیدِ مشکی تند و تند! اگر یک لحظه توقف می‌کردم انگار نفس شایان متوقف می‌شد. اگر یک لحظه توقف می‌کردم، انگار آن بچه زیر لحافش تمام می‌کرد. انگار پیانو زدن من به نوعی با تنفس او مربوط بود و داشتم رکوییم می‌زدم.

در کمال تعجبِ پدر شایان، برای دخترم عادی بود. این چند شب به اندازه کافی مارش عزای رکوییم را شنیده بود. اما پدر شایان با چشمان باز از سر تعجب بالای سر من ایستاده بود و به انگشتانم نگاه می‌کرد و می‌گفت: این انگشتان یک حرفه‌ای است. این پیانو زدن یک حرفه‌ای است. شما دروغگو هستید خانم! این از قیافه عوض کردنتان، این از مو رنگ کردنتان. اینکه خود را به قیافه مادر شایان در آورده‌اید. اینکه می‌گویید پیانو نمی‌دانید. همیشه فکر می‌کردم مرجان مفتخر یک زن ساده نقاش است. یک زن ساده و صمیمی. یک زن کمی خجالتی. ولی زنی صادق. من فکر نمی‌کردم شارلاتان باشد! با بچه من چکار دارید؟

برای مطالعه‌ی جمله‌های بیشتری از کتاب معلم پیانو، بخش نمونه کتاب را رایگان دانلود کنید.

معرفی نویسنده
عکس چیستا یثربی
چیستا یثربی
ایرانی | تولد ۱۳۴۷

چیستا یثربی، نمایش‌نامه‌نویس، کارگردان، مدرس دانشگاه و نویسنده تئاتر و سینما در ۲۷ مهر ۱۳۴۷ زاده شد.

🍃بانو🌼
۱۳۹۷/۱۱/۱۸

جالب نبود... پیشنهاد میکنم وقتتون رو هدر ندید

ثمین بانو
۱۳۹۸/۰۹/۰۴

حیف وقتی که براش گذاشتم و حیف که نسخه چاپیشو خریدم فکر نمیکردم اینقدربی محتوا باشه بنظرم نویسنده با این مدل نوشتن و این داستان فراتر از توهم خواننده رو به سخره گرفته😵

shakibafrn
۱۳۹۶/۰۸/۱۹

این کتاب بسیار ناخوشایند بود، یعنی سعی کردم از یک کلمه ی مناسب برای توصیفش استفاده بکنم که به طرفدارای خانم یثربی بر نخوره! نثر بسیار ضعیف، دیالوگ های تکراری و مصنوعی ، توضیحاتی که انگار برای مخاطب کودک نوشته

- بیشتر
مرضيه
۱۳۹۶/۱۲/۱۵

به نظر من کتاب فوق العاده ضعیف و شتابزده ای بود. از نظر توصیف جزئیات و پرداختن به محیط یکی از ضعیفترین کتابهایی بود که تا حالا خوندم. کتاب از نظر تخیل و خلاقیت هم در سطح پایینی بود. همه

- بیشتر
زهره
۱۳۹۷/۰۸/۱۸

نمیدونم واقعا چطور بعضی ازین کتاب تعریف کردن.خیلی مزخرف و شعار گونه است.کدوم مادر و فرزندی اینطور با هم حرف میزنن

naqme
۱۳۹۸/۰۳/۲۰

نمی دونم چراخوندمش شاید بااطمینان به اسم نویسنده اما واقعا داستان چیزی برای گفتن نداشت...من توی همین طاقچه از نویسنده های گمنام داستان های جذابتر با تصویرسازی های زیباتری خوندم

seyed hojjat hosseini
۱۳۹۷/۰۳/۱۲

به شدت کتابه ضعیفی بود

arastehnia
۱۳۹۶/۱۰/۲۹

چرته

Reza Haj Asgar Khani
۱۳۹۷/۰۲/۲۱

نسخه چاپی کتاب رو خوندم. موضوع جالبی بود ولی زیاده از حد دور از واقعیت بود. چطور ممکنه یه نفر موضوع به این بزرگی رو فراموش کنه؟ اونم خودش بدون کمک یه روانشناس و اینکه چطور این ارتباط بسیار نزدیک

- بیشتر
حامی
۱۳۹۶/۰۸/۲۲

نظرات همه محترم و باز این یکی دیگر از آثار متفاوت خانم یثربی بود از این که وقتم رو صرف خواندن این اثر کردم خوش حالم یادمون باشه هر کتابی یه مطلبی داره و هیچ کتابی نمیتونه بد باشه

گاهی ساده‌ترین چیزهای زندگی ضروری‌ترین آن‌ها می‌شود...
Nika
گاهی ساده‌ترین چیزهای زندگی ضروری‌ترین آن‌ها می‌شود...
Maryam Bagheri
همان‌طور روی نیمکت نشسته بودم که ناگهان احساس کردم صدای رکوییم موتسارت در ذهنم پخش می‌شود. نشانه‌ی خوبی نبود، این آهنگ عزا بود. آهنگی که موتسارت برای ساخت آن پول گرفته بود و می‌گفت اگر این آهنگ را بسازم می‌میرم و مُرد.
Melika_SA
گاهی ساده‌ترین چیزهای زندگی ضروری‌ترین آن‌ها می‌شود... وقتش رسیده بود.
Melika_SA
"گاهی وقتا باید تظاهر کنی که نمی‌ترسی"
Melika_SA
چیزی به نام اعتماد که صدها ساعت حرف و دلیل هم آن را زنده نمی‌کرد.
Maryam Bagheri
انگار روحش را به برگ‌ها، درختان و حتی طوفان پشت پنجره بخشیده بود.
Romina
طوفان بود، حتماً همه می‌خندیدند که در آن طوفان نوح که داشت همه‌ی گردوغبار جهان را به سروصورتم می‌ریخت
zeinab☆
منشی ناخن‌ دورنگ به ناخن‌های سه‌رنگ من نگاه کرد و به سر و ظاهرم، اول نشناخت؛ لحظه‌ای جا خورد و بعد نمی‌دانم چرا ناگهان رفتارش تغییر کرد، شاید هم می‌دانم... این رسم روزگار است. کافی‌ست لباس مارکدار بپوشی، چکمه‌ی مارکدار دو، سه میلیونی به پا کنی، کیف گران‌قیمت روی شانه‌ات باشد و ناخن‌هایت را سه‌رنگ کنی... مو یادت نرود! مو خیلی مهم است، باید آخرین مدل و رنگ باشد. اولین چیزی که مردم نگاه می‌کنند کفش‌ها و موهایت است. رفتارش آنچنان تغییر کرد که مرا خارج از نوبت داخل کلاس فرستاد.
سپیده
بوی لباس‌های مادربزرگ را که در کیسه آویزان می‌کرد و همیشه ذوق داشت که بالاخره آن‌ها را جایی می‌پوشد. ولی زمان گذشت، مادربزرگ پیر شد و هرگز جایی پیدا نکرد که آن لباس‌ها را بپوشد.
غربت نشین
"گاهی وقتا باید تظاهر کنی که نمی‌ترسی"
parva
اولین چیزی که مردم نگاه می‌کنند کفش‌ها و موهایت است.
parva
وقتی هفت ساعت بعد، از آن آرایشگاه لعنتی بیرون آمدم، شبیه هر کسی بودم به جز خودم. فقط چشم‌هایم غمگین و بی‌توجه هنوز مال خودم بود. انگار دست قهار هیچ آرایشگری نمی‌توانست برای این چشم‌های غمگین کاری کند...
parva
صندلی نشستم. نشست. لحظه‌ای مکث. انگار نفس می‌گرفت و بعد شروع به نواختن کرد. نرم و آرام. مثل اینکه کلیدهای پیانو را نوازش می‌کرد و من با موسیقی، چهره‌ی کیمیا را می‌دیدم... و حس می‌کردم این دست‌ها روی صورت معصوم دختر من نواخته می‌شوند. دختری که شیرش داده بودم، اولین لبخندش را دیده بودم، اولین بوسه‌اش مال من بود، گریه‌هایش روی شانه‌ی من بود. موسیقی بی‌نظیر بود. مرا می‌برد بالا و بالاتر... آن را شنیده بودم
parva
حتماً همه می‌خندیدند که در آن طوفان نوح که داشت همه‌ی گردوغبار جهان را به سروصورتم می‌ریخت، با کفش‌های پاشنه‌بلند، دربه‌در دنبال آدرسی می‌گشتم که کسی تا حالا اسمش را نشنیده بود
پریزاد~

حجم

۷۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۷۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

قیمت:
۴,۰۰۰
تومان