کتاب کوآلای خاکستری
معرفی کتاب کوآلای خاکستری
کتاب کوآلای خاکستری نوشته فاطمه بهبودی است. این کتاب مجموعهای از داستانهای مستقل است که در هر داستان روایتی جذاب دنبال میشود. در خود داستان کوآلای خاکستری زن از خواب بیدار میشود و میبیند همسرش به یک کوآلای خاکستری تبدیل شده است.
این کتاب روایتی جذاب و پرکشش است که خواننده را با خودش همراه میکند. نثر کتاب روان است و بخش زیادی از تجربههای روزمره در لابهلای داستانها پنهان شده است و همین اعتماد مخاطب به متن را بالا میبرد.
خواندن کتاب کوآلای خاکستری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستان ایرانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب کوآلای خاکستری
هتاب میگوید: «بنگاه معاملات عشقی باز کردی مامان؟!»
_ چه عیبی داره یه زن و مرد تنها رو به هم برسونیم؟ والله ثواب هم داره. این دختر بیستوپنج سالش نیس بیوه شده، سایهٔ سر میخواد.
_ سایهٔ سر به چه قیمتی؟ باید یه سنخیتی بین این زن و مرد باشه یا نه؟
مادر ابرو بالا میاندازد: «سنخیت از این بهتر که مرده پولداره و میخواد خرج یکی کنه؟!» مهتاب آشفته میگوید: «اختلاف سنیشون چی میشه؟ شصت سالشه! وای مامان میخواین بشه یکی مث ابراهیم؟» نگاه اقدس با شنیدن نام پسرش دودو میزند. مادر لب میگزد. با حرکت تند دست اقدس روی شیشه، صدای قیژقیژ بلند میشود. مهتاب رو میکند به اقدس: «یادته گفتم چهارتا دختر داری! حالا که زن این بابا شدی بچه نیار؟!» اقدس خیره شده به روزنامهٔ مچاله توی دستش. مهتاب سر میگرداند طرف آشپزخانه، طوری که مادرش بشنود: «گفتی: دختر دارم، تاج سر ندارم!» نگاه اقدس میکند: «حالا ابراهیم شده تاج سرت یا مایهٔ بدبختیت؟»
اقدس نگاهش را میدزدد. برگی روزنامه برمیدارد. مهتاب عکس پرسنلی شطرنجی را در کادر قرمز روزنامه نشانه میدهد. قطرهٔ اشک اقدس پخش میشود روی صفحه. مهتاب میگوید: «اینا که از روز اول قاتل نبودن، قاتل شدن! شرایط زمونه قاتلشون کرده.» اقدس سر بالا میآورد. دهانش را مزمزه میکند: «ابراهیم خوب میشه؟» مهتاب بغضش را میخورد.
حجم
۶۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۶۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
نظرات کاربران
داستان های اجتماعی خوبی بود. متن روان بود لذت بردم