کتاب افسوننامه
معرفی کتاب افسوننامه
کتاب افسون نامه نوشته آرمان آرین داستانی سراسر هیجان و ابهام است که خواننده را به دنیای افسون و جادو و تومارهای عجیب میبرد.
آرمان آرین، زادهی 1360 کارشناس ارشد سینما از دانشکدهی سینما - تئاتر تهران است. کتابهای او همگی مضامین اسطورهای، تاریخی، دینی و عرفانی دارند و نوشتههای او تاکنون جوایز بسیاری را از آن خود کردهاند؛ از جمله: جوانترین برندهی کتاب سال ایران ۱۳۸۴، شورای کتاب کودک IBBY دانمارک ۲۰۰۸، جوان ماندگار ادبیات ۱۳۸۷ جشنوارهی قابی برای جوانی- شاهنامهپژوه برگزیده و جوانِ سال ۱۳۸۹ بنیاد فردوسی و...
این کتاب دنیایی عجیب دارد که ریشه در باورها و فرهنگ بومی مردم ایران دارد.
خواندن کتاب افسون نامه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستانهای اساطیری پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب افسون نامه
تول غرید: «اما من که نوشتن نمیدونم...»
دستاس با مشت توی سرش کوبید و گفت: «تو که نه! خود جابول مینویسه.»
برای جلوگیری از دعوای دوباره، گفتم: «من مینویسم! یعنی نوشتهام... نیگا...»
و تومارها را تندتند جلوی آنها ورق زدم. با چشمهای سِحرشده به خطوط توی دفتر نگاه کردند و هر سه بیدرنگ متقاعد شدند.
پرسیدم: «و شماها در عوض برای من چیکار میکنین؟»
شبدر دوباره با سروصدا خلطش را توی گلو جمع کرد ولی با یادآوری سیلی فرویش داد و سکوت کرد.
فریاد زدم: «میگم شماها پس قراره چه غلطی بکنین؟ کمکم میکنین یا هنو میخِین بپرین به چاه؟»
مثل احمق ها نگاهم کردند و سرانجام تول پرسید: «یعنی چهکارِت کنیم خوبه؟ نکنه خیال کردی حالا تو رییسی چون اون کاغذا دستته؟»
با صبوری ادامه دادم: «یکی اینکه، اگه چیزی از خاطرهٔ حرفای اون مرحوم یادتون اومد بگین که از قلم نیفته. دوم اینکه، پاشین برین جار بکشین همه جَم شَن تو خونهٔ اُستا.»
از روی قنات که بلند شدم توفان شدیدتر شده بود.
تول به نشانهٔ دیر شدن ناهار، دستی بر شکم بزرگش کشید و گفت: «توفان که وقتِ این کارا برامو نمیذاره... بدون اُستا هم که هَمَمون داغونی شدیم، رفتیم.»
گلویی صاف کردم و گفتم: «من مطمئنم که هرچه زودتر کتاب اُستا رو آماده کنیم روح اون از ما شاد میشه و دست از سرمون ور میداره.»
شبدر با وحشت پرسید: «یعنی جداً این توفانو روح اُستا برامون فرستاده؟ چرا میخاد ما رو بکشه. ما که هرچی خاست براش کردیم!»
و تول با اندکی ناباوری ادامه داد: «یعنی اگه راضی نشه، کارمون تمومه؟»
با یقین قلبی گفتم: «گمونم یه همچی چیزی... ببینین ما روح اُستا رو راضی میکنیم تا بفهمه که جاش همیشه بین ماست و ما نمکنشناس نیستیم. خُب؟ اینکه ضرری نداره.»
بهتزده تماشایم کردند و من ادامه دادم: «فقط شما بایس قبول کنین که من که سواد دارم و مینویسم یه جورایی جانشین اُستام و خدمتمه کنین تا منم با نوشتن کتاب و مرتب کردنه تومارا، زندگیاتونه نجات بدم و توفان بره.»
تول با کمی تخاصم پرسید: «یعنی تو میخای بگی خیلی شبیه اُستایی؟»
حجم
۵۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۵۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
نظرات کاربران
در نگاه اول این کتاب را میتوان به عنوان متفاوتترین نوشتهی آرمان آرین شناخت ، اما رفته رفته با ورود و پیشروی در داستان خواهیم دید که مثل همیشه ویژگیهای همیشگی قلم آرین ، در این داستان هم حضور دارند. داستان
داستان چهار شاگرد اُستا مطلّا و چهار شاگردش و مردم روستا... مردم فریب خورده و بیسواد که با استا نقش مرید و مرادی دارن و خنگ تر از مردم روستا وجود ندارد....