کتاب آدمکش حرفهای (کتاب هفتم)
معرفی کتاب آدمکش حرفهای (کتاب هفتم)
کتاب آدمکش خندان، جلد هفتم از مجموعهی آدمکش حرفهای رمان تخیلی برای نوجوانان از نویسندهی چینی یو وو است. این اثر را آرمان دیانتمهر به فارسی ترجمه کرده است.
دربارهی کتاب آدمکش حرفهای (کتاب هفتم)
در کتاب آدمکش حرفهای (کتاب هفتم) ماجرای آدمکش خندان را میخوانیم. وقتی لیولا دید دیلایت و تائوئیستها بهطرف هیولا حمله کردند، او هم بر میدان نبرد متمرکز شد تا مطمئن شود که دیلایت از هیولا شکست نخورده و مجروح نمیشود. اما در طی سال گذشته هیولاهای زیاد از کنترل خارج شدهاند و حالا باید برای صومعه تصمیمی منطقی گرفت.
کتاب آدمکش حرفهای (کتاب هفتم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن رمانهای تخیلی و پرماجرا لذت میبرید، کتاب آدمکش حرفهای (کتاب هفتم) را بخوانید. اگر جلدهای دیگر این مجموعه را خوانده و دوست داشتید، حالا نوبت کتاب آدمکش حرفهای (کتاب هفتم) است.
بخشی از کتاب آدمکش حرفهای (کتاب هفتم)
برای اولینبار، کایسر هیچ توضیحی به سخنان لی اضافه نکرد و تنها کاری که انجام داد خاراندن سرش با پریشانی بود. دیلایت سر پا ایستاد و صادقانه از طرف دوستانش گفت: «خیلی متشکرم استاد لی. ما طی یک سال گذشته مدیون لطف شما بودیم.»
استاد لی به ریشش دست کشید، لبخند زد و سرش را تکان داد. او به دو نفر جوانتری که با شخصیتهای کاملاً متفاوت، مقابلش ایستاده بودند، نگاه کرد. تفاوتشان از زمین تا آسمان بود! یکی صادقترین بود و دیگری نسبتاً عجیبوغریب بود. اولی کمک زیادی به برج کرده بود و حتی اگر این کار را انجام نمیداد بازهم بهخاطر شخصیت درستکار و با محبتش، قلبها را تسخیر مینمود. اما دومی باعث میشد همه بهمحض رسیدن، سرهایشان را تکان بدهند. چراکه بعد از شناختن او، متوجه شخصیت مشکلدار او میشدند. هر بار دیلایت به جنگ با هیولاها میرفت، کایسر میگفت اهمیتی نمیداد که چهچیزی پیش میآید. اما بهمحض اینکه کایسر چیزی میشنید، اولین نفری بود که فرار میکرد. لی ساننیانگ در حالی که با نگرانی به لیولا نگاه میکرد، گفت: «دیلایت، کایسر، شما دوتا باید خیلی مراقب لیولا باشید. زخمهای عمیقش تازه بهبود پیدا کرده است. اگه بهخاطر رفتن به گردهمایی نبود، بهتر بود لیولا اینجا بمونه و بدنش رو تقویت کنه.»
گرچه او یک فرد عادی به نظر نمیآمد. اما کسی بود که یک سال تمام خوابیده بود. برای لی ساننیانگ خیلی عجیب بود که لیولا میتوانست آنقدر خوب باشد.
«کی به او اهمیت میده! بیشتر اینجوریه که او باید مراقب من باشه.»
کایسر تمام سخنان لی ساننیانگ را نادیده گرفت. لیولا بهترین آدمکش بود و همرده لانسلوت و دیگران! او هیچوقت به افرادی مثل کایسر نیاز نداشت تا از او مراقبت کنند، درسته؟
استاد لی آهی کشید و سرش را تکان داد. «بچهجون، آن برادر دومته. درسته که تو به بزرگترها احترام نمیگذاری. اما حداقل باید رابطهدوستی بین شاگردها رو بهخاطر بیاری.»
کایسر خیلی سریع و بیادبانه جواب داد. «او دومین برادر بزرگتر منه. درسته. و بهعنوان برادر بزرگترم ازم مراقبت نمیکنه و در عوض از من میخواد که مراقبش باشم؟»
حجم
۱۱۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۱۱۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
نظرات کاربران
عالی بود لصفا جلد دهم را نشر بدین
عالی واقعآ عالی بود به راحتی میشه گفت یک اثر چندگانه فوق العاده بود بعضی جاها خنده دار بعضی جاها ناراحت کننده بعضی جاها غیر قابل پیش بینی به شدت پیشنهادش میکنم این کتاب رو به هیچ وجه از دست
عالی عالی