دانلود و خرید کتاب باز هم ماجراجویی‌های پیرمرد صدساله یوناس یوناسون ترجمه شادی حامدی آزاد
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب باز هم ماجراجویی‌های پیرمرد صدساله اثر یوناس یوناسون

کتاب باز هم ماجراجویی‌های پیرمرد صدساله

معرفی کتاب باز هم ماجراجویی‌های پیرمرد صدساله

کتاب باز هم ماجراجویی‌های پیرمرد صدساله نوشته یوناس یوناسون با ترجمه شادی حامدی آزاد منتشر شده است ادامه کتاب پیرمرد صد ساله‌ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد است که توسط انتشارات به‌نگار منتشر شده است.

درباره کتاب باز هم ماجراجویی‌های پیرمرد صدساله

نویسنده هیچوقت قصد نداشت زندگی این پیرمرد عجیب صدساله را ادامه بدهد اما خود شخصیت دست از سر او برنمی‌داشت و همین شد که یوناسون کوتاه آمد و در کتاب بعدی‌اش یعنی باز هم ماجراجویی‌های پیرمرد صدساله داستان او را نوشت که بعد از تولد ۱۰۱ سالگی‌اش یک بالن می‌سازد و پرواز می‌کند. در این کتاب آلن کارلسن به دیدار کیم جونگ-اون و دونالد ترامپ می‌رود. این‌بار شخصیت با زبان طنز خودش حوادث سیاسی اجتماعی دنیای جدید را بررسی می‌کند.

خواندن کتاب باز هم ماجراجویی‌های پیرمرد صدساله را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر کتاب  پیرمرد صد ساله‌ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد را خوانده‌اید و از آن لذت برده‌اید حتما این کتاب را هم بخوانید و اگر هم آن کتاب را نخوانده‌اید با خواندن این کتاب قطعا سراغ کتاب قبلی هم خواهید رفت.

بخش‌هایی از کتاب باز هم ماجراجویی‌های پیرمرد صدساله

هری بلافونته فهمید که آلن هیچ‌وقت تبلت ندیده و از نمایشش خیلی خوشحال شد. تبلت می‌توانست به آدم نشان بدهد که در دنیا چه خبر است و اینکه قبلاً چه خبر بوده و حتی در شُرُف این بود که نشان بدهد بعداً قرار است چه خبر شود. بسته به اینکه کجایش را لمس می‌کردی، انواع عکس و فیلم از هر موضوعی که فکرش را می‌کردی -و بعضی چیزهایی که فکرش را هم نمی‌کردی- نمایش می‌داد. اگر دکمه‌های دیگری را لمس می‌کردی، موسیقی پخش می‌کرد. باز هم دکمه‌های دیگر را که می‌زدی تبلت شروع به حرف‌زدن می‌کرد. ظاهراً زن بود، «سیری». بعد از صبحانه و نمایش، بلافونته چمدان کوچکش، تبلت سیاهش و خودش را برداشت و راهی فرودگاه شد تا به خانه بازگردد. آلن، ژولیوس و مدیر هتل برایش دست تکان دادند. تاکسیِ هنرمند، تازه از دید خارج شده بود که آلن رو کرد به مدیر و از او خواست تبلتی از همان مدل که هری بلافونته داشت برایش مهیا کند. محتویات متنوعش پیرمرد صدساله را حسابی سرگرم کرده بود، خیلی بیشتر از اغلب چیزها.

نظرات کاربران

elham.reader
۱۳۹۹/۰۴/۰۳

بذارید همگانی

کلاشینکف
۱۴۰۰/۰۳/۰۳

تورو خدا بذارید بینهایت من چند ساله منتظرم

محمد
۱۳۹۸/۱۲/۲۲

بسیار عالی مثل جلد اول

علی رستمی
۱۳۹۹/۰۹/۲۸

دوستانی که نظر منفی دادن احتمالا جلد اول این کتابو نخوندن

حسینم
۱۳۹۹/۰۷/۱۴

با سلام میشه قیمتش رو کمتر کنید؟ برای کتاب پیرمرد صد ساله یادمه خیلی تخفیف میذاشتید

omega
۱۴۰۱/۰۴/۲۰

اگر جلد اول رو خوندین این رو هم بخونید احتمالا لذت می برید یک کم طنز ماجرا از جلد اول کمتره که احتمالا به خاطر اینه که مانند جلد اول داستان توی چند دهه جریان نداره که بشه از موقعیت

- بیشتر
{Shaghayegh}
۱۳۹۹/۰۹/۲۲

خوبه

Alaghe Band
۱۴۰۲/۰۴/۱۹

به نظرم این از جلد اولش بهتر بود،شاید هیجان اونو نداشت اما اطلاعات و داستانش خیلی ملموس تر بود. و هر قشری شوخی هاشو می گرفت!

afsoon
۱۴۰۱/۱۰/۰۷

بعضی از فصل ها دوبار تکرار شده بود.

Ali Mohtashami
۱۳۹۹/۰۹/۰۹

سلام نسبتا کتاب خوبی بود مخصوصا برای افرادی که به سیاست علاقه دارن ولی طنز این کتاب نسبت به کتاب قبلی پیرمرد صد ساله ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد کمتر بود و بعضی جاها داستان بی منطق میشد

- بیشتر
بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱۰)
ساعت و نیم بعد از جلسهٔ احضار روح با حضور وزیر امور خارجه و مرد نازی، سه دوست داشتند آپارتمان را ترک می‌کردند. ژولیوس و سابینه با تابوتِ پر از مرد نازی درگیر بودند، آلن چند قدم عقب‌تر از آن‌ها می‌آمد و با دهان بسته صداهایی درمی‌آورد.
کلاشینکف
و همین‌طور فکر می‌کرد اگر کسی کیم جونگ-اون و بنیامین نتانیاهو را توی یک اتاق بگذارد، چه اتفاقی می‌افتد؟ فقدان عظیم خوش‌مشربی و خودآگاهی در برابر فقدان عظیم خوش‌مشربی و خودآگاهی. تنها چیزی که کم است،‌ دانلد ترامپ است در نقش میانجی.
کلاشینکف
ژولیوس گفت: «یعنی از این عجیب‌تر هم می‌شه؟ از این یکی هم جون به در می‌بری، آلن.» آلن گفت: «این‌طور که پیداست، تو هم.»
کلاشینکف
ژولیوس به گروه کوچکی از آدم‌ها تعلق داشت که فکر می‌کنند شارلاتان‌ها موجودات دوست‌داشتنی‌ای هستند.
کلاشینکف
گفت: «هی، هی، آقای مهندس! قرار نیست این‌طوری باهم حرف بزنیم، قراره؟ یه‌بار رفیق استالین هم توی مسکو بدجوری از دست من عصبانی شده بود و فقط به همون خاطر من رو کلی راه فرستاد سیبری. ولی تنها چیزی که نصیب خودش شد ایست قلبی بود. باید بگم عصبانیت برای سلامتی‌تون خوب نیست.»
کلاشینکف
پرسید: «آلن، به چی فکر می‌کنی؟» آلن گفت: «به خیلی چیزا.» «به خیلی چیزا.»
کلاشینکف
«درحال‌حاضر، رَویهٔ جاری اینه: کسایی که در رفاه و آسایش‌اند ترجیح می‌دن کاری به کار اونایی که بد آوردن نداشته باشن.»
Parastoo
فاز اولِ به‌دست‌گرفتنِ کنترل، فیلترکردن بود.
Parastoo
ولی چیزی موجب نگرانی‌اش بود. در جریانِ اخبار در تبلت سیاهش الگویی می‌دید. در مجموع،‌ دنیا نسبت به صد سال قبل جای بهتری بود، حتی باوجودی‌که به نظر نمی‌رسید پیشرفت به خط مستقیم رخ داده باشد. اوضاع در مسیرهای دایره‌ای بالا و پایین رفته بود. تا جایی که آلن می‌فهمید، الان در مسیر رو به پایین قرار داشت. خطرش وجود داشت که تا پیش از آنکه تعدادی کافی از مردم، به مدت زمانی کافی، بلاهایی به‌قدر کافی وحشتناک سر هم نیاورده باشند مسیرش رو به بالا نشود. بعدش مردم دوباره شروع به فکرکردن می‌کردند.
محمّدمهدی یوسفی
رهبر اعظم وانمود کرد نشنیده. شروع کرد به سخنرانی دربارهٔ صلح و آزادی. ظاهراً «صلح» شاملِ تجهیز کشورش به مرگ‌بارترین تسلیحات بود. اینکه «آزادی» دقیقاً از چه تشکیل شده، این‌قدر آشکار نبود. احتمالاً به‌جز اینکه تک‌تک شهروندان کشور حق داشتند رهبرشان را دوست داشته باشند، به‌علاوه وظیفه داشتند که از دوست‌نداشتن خودداری کنند.
محمّدمهدی یوسفی

حجم

۴۰۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۵۵۶ صفحه

حجم

۴۰۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۵۵۶ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان