دانلود و خرید کتاب گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند ندا ترابی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند اثر ندا ترابی

کتاب گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند

نویسنده:ندا ترابی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند

گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند، نوشته ندا ترابی، کتاب عجیب و متفاوتی است. کتابی درباره وصیت‌نامه‌ها و آخرین حرف‌های شخصیت‌های مهم دنیا. حرف‌هایی تاثیرگذار، عجیب و شاید تکان‌دهنده که در روزها و لحظات آخر زندگی بر زبان آنها آمده است.

خیلی از این شخصیت‌ها زمانی که مرگ را به خود نزدیک احساس کرده‌اند، حرف‌هایی زده یا چیزهایی نوشته‌اند که ماندگار شده است. آنچه در این کتاب آمده است اندکی از این موارد است.

گردآوری و مطالعه سخنان پیش از مرگ و وصایای شخصیت‌های بزرگ یادآوری می کند که ما نیز به آن نقطه پایانی خواهیم رسید دیر یا زود و چه بهتر که پیش از مرگ، از خود اثری بر جای بگذاریم. اثری زیبا، نیک و ماندگار.

این کتاب هرچند صدای پای مرگ است، به ما شور زندگی را هدیه می‌کند، تا برنامیدی‌ها و سستی‌ها غلبه کنیم و آن گونه که دوست داریم زندگی کنیم. این کتاب درواقع ستایش زندگی است برای آنهایی که می‌خواهند زندگی پرباری داشته باشند و از لحظه به لحظه آن بهره مند شوند. 

خواندن کتاب گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن این کتاب می‌تواند برای همه جذاب باشد. چه آنها که شخصیت‌‌های این کتاب را می‌شناسند و چه کسانی که آنها را نمی‌شناسند. 

جملاتی از کتاب گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند

ابوسعید ابی الخیر در سال ۳۵۷ هجری در مهنه از قراء خاوران خراسان بدنیا آمد. او از فلاسفه بزرگ ایران است که خواجه نظام الملک بزرگ به او اعتقاد تمام داشت.

می گویند ابوسعید ابی الخیر، این شاعر و عارف بزرگ ما ایرانی ها پیش از مرگ از اطرافیان خود چنین درخواستی می کند و این آخرین کلمات اوست که بر زبان می آورد.

" ای دوست از تو تمنا دارم و تو را سوگند می دهم وقتی که جان دادم، این جمله را بر سنگ مزار من نقش کنی. شاید کسی که شروط عشق را بدرستی بداند چون از سر مزار من بگذرد سلامی کند: این مرد غلام عشق بود."

او هنگام مرگ ۸۳ سال داشت.


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۸)
او به هنگام مرگ این کلمات را بر زبان آورد: " عینکم را دم دستم بگذارید تا وقتی بیدار می شوم بتوانم کتاب بخوانم."
|قافیه باران|
این کلام آخرش بود که به ثبت رسیده است. " آنچه می دانیم اندک است و آنچه نمی دانیم بسیار" او هنگام مرگ ۷۵ سال داشت.
|قافیه باران|
در آن شب شوم تاریخ ایران، خنجر خیانت پهلویش را درید. آن مرد بزرگ، دامن یکی از قاتلان را گرفت و فریاد برآورد: تو آغا محمد را نکشتی تو ایران را کشتی. راستی آنها آغا محمد را نکشتند بلکه همان سان که او گفت، ایران را کشتند. به دنبال کشته شدن آغا محمد خان قاجار، دوران تجزیه آغاز گردید و ایران پاره پاره شد. نخست سرزمین قفقاز، سپس افغانستان آنگاه مکران و بلوچستان، خوارزم و فرارود ..... او هنگام مرگ ۵۵ سال داشت.
کاربر ۲۲۹۰۲۲۴
بوعلی سینا در جریان جنگی در همدان، بر اثر عفونت روده ای در اولین جمعه رمضان ۴۲۸ هجری، در حالی که ۵۸ سال داشت، جان سپرد. می گویند این رباعی آخرین کلام او در بستر مرگ است: بنگر زجهان چه طرف بر بستم هیچ وز حاصل ایام چه در دستم هیچ شمع طربم گیر چو بنشستم هیچ خود جام جمم گیر چو بشکستم هیچ
کاربر ۲۲۹۰۲۲۴
" من دارم می میرم ولی کاملا خوشبختم و در دوره عمرم هرگز به اندازه این لحظه، زندگی را دوست نداشتم زیرا راهی که در پیش دارم غرق در نور آفتاب است. آنچه را که باید بگویم گفته ام و اکنون در میان سکون و آرامش می میرم." او هنگام مرگ ۸۵ سال داشت.
|قافیه باران|
می توان گفت تاکنون آثار هیچ یک از شعرای ایران به اندازه خیام به زبان های مختلف ترجمه نشده و هنرمندان و نقاشان دنیا روی هیچ کتاب از آثار ایرانیان به قدر رباعیات خیام کار نکرده اند. می گویند این رباعی آخرین سروده قبل از مرگ اوست. یاران به موافقت چو دیدار کنید باید که ز دوست یاد بسیار کنید چون باده خوشگوار نوشید به هم نوبت چو به ما رسد نگونسار کنید
کاربر ۲۲۹۰۲۲۴
از آنجا که اختراعات او در کشتار انسان ها بکار گرفته شد، وصیت کرد ۳۱ میلیون کرون سوئدی از ثروتش صرف جوایزی به پنج نفر شود که در رشته های پزشکی، فیزیک، شیمی، ادبیات و صلح کوشیده باشند. به این ترتیب جایزه نوبل شکل گرفت و از سال ۱۹۰۱ رسمیت یافت.
|قافیه باران|
سلطان ولد که در کنار بستر پدر نشسته است، آن را ثبت می کند. رو سر بنه ببالین، تنها مرا رها کن ترک من خراب، شبگرد مبتلا کن بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد ای زرد روی عاشق، تو صبرکن وفا کن در خواب، دوش پیری در کوی عشق دیدم با دست اشارتم کرد عزمی بسوی ما کن
|قافیه باران|

حجم

۲٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۱ صفحه

حجم

۲٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۱ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان