کتاب تا زمانی که نفروختم، ثروتمند نشدم!

کتاب تا زمانی که نفروختم، ثروتمند نشدم! نوشته محمدرضا عبدالهی است. فروشندگی هنری آموختنی است که اگر با چاشنی عشق همراه شود تبدیل به ثروت‌ساز‌ترین شغل دنیا می‌شود. محمدرضا عبداللهی در کتاب تا زمانی که نفروختم، ثروتمند نشدم! نکاتی طلایی و جزییاتی کاربردی را درباره فروش و بازاریابی به شما آموزش می‌دهد.

درباره کتاب تا زمانی که نفروختم، ثروتمند نشدم!

در کار فروش هدف داشتن یکی از مهم‌ترین و کلیدی‌ترین نکات است و باعث می‌شود انرژیتان بر کار متمرکز شود و انگیزه بیشتری داشته باشید. هدفمندی سبب می‌شود در مسیر موفقیت قدم بگذارید و مانند نقشه برای ساختن چیزی الگویی داشته باشید. اگر هدفی نداشته باشید در نتیجه انگیزه برای تلاش و رسیدن به نتیجه نخواهید داشت و انرژی و توانایی‌هایتان کاهش می‌یابد.

یکی از مسائلی که شما به‌عنوان یک فروشنده‌ مثبت‌اندیش باید انجام دهید، این است که رقبای خود را مورد تمجید قرار داده و آن‌ها را تحسین کنید و به اعمال هوشمندانه‌شان برای جذب مشتریان و مخاطبان جدید و حفظ مشتریان وفادار، احترام بگذارید.

یکی از خصوصیات‌ فروشندگان تراز اول این است که آن‌ها هیچ‌گاه کوتاه مدت فکر نمی‌کنند و برنامه‌ریزی بلندمدت دارند. آن‌ها در مقابل اتفاقاتی که به‌صورت روزانه برایشان رخ می‌دهد واکنش‌های مختلفی نشان نمی‌دهند، بلکه تلاش می‌کنند از زوایای مختلف مسائل را بررسی کنند و مانند یک فرمانده جنگ، به‌جای آنکه زود تصمیم بگیرند، برنامه‌ریزی منظم انجام می‌دهند. فروشندگان موفق به این موضوع کاملاً اشراف دارند که محصولاتشان به نسبت محصولات و خدمات رقبا چه ویژگی‌هایی دارد و کاربردهای آن برای مشتریان چیست.

این بخشی از رازهای فروش بود، این کتاب تمام رازهای فروش را به شما یاد می‌دهد.

پس از مطالعه کتاب «تا زمانی که نفروختم، ثروتمند نشدم!» نگرش و بینش جدیدی خواهید یافت و با یادگیری و اجرای مطالب این کتاب می‌توانید بدون نیاز به آموزش‌های پیچیده و حضور در کلاس‌های متعدد، به‌راحتی و بدون دردسر با مخاطبان خود ارتباط دوستانه برقرار کنید و وارد مراحل مذاکره و فروش نهایی شوید.

خواندن کتاب تا زمانی که نفروختم، ثروتمند نشدم! را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

تمامی مدیران کسب‌وکار، مدیران فروش، وکلا، فروشندگان حضوری، تلفنی، اینترنتی و بازاریاب‌ها، عرضه‌کننده‌های محصولات و خدمات، مدرسان، آموزگاران، دانشجویان و تمامی افرادی که به‌نوعی فروشنده هستند و نیاز به متقاعدسازی مخاطب خود دارند می‌توانند از محتوای این کتاب استفاده کنند. 

بخشی از کتاب تا زمانی که نفروختم، ثروتمند نشدم!

متد مزاجی MOOD SELLING

هم‌زمان با رکود بزرگی که در حال وقوع بود، خیلی از افرادی که سعی می‌کردند امرار معاش کنند متوسل به فروش شدند. به این خاطر که ورود به حوزه فروش کم دردسرتر بود. بیشتر آن‌ها اطلاعات کمی داشتند؛ ولی MOOD SELLING توسط فروشندگان کتاب انجیل بنیان‌گذاری شد. آن‌ها به‌صورت دوره‌گرد به منازل مراجعه نموده و با مشتریان احتمالی بطور مستقیم دیدار می‌کردند؛ اکثر آن‌ها بدون آن‌که آموزش درزمینهٔ فروش دیده باشند، سعی می‌کردند که در مشتری حس خریدن کردن ایجاد کنند؛ ازاین‌رو این روش MOOD SELLING نام گرفت.

متد مبتنی بر برند BASED SELLING

در سال ۱۹۳۰ تبلیغات به‌عنوان روشی برای ترویج برند، محصولات و پشتیبانی فروش محصولات معرفی شد.

در دهه ۱۹۳۰ شرکت پخش ملی آمریکا nbc گزارشی از افزایش قابل‌توجه درآمد تبلیغات ارائه داد که بخش اعظم این درآمد ناشی از برندی بود که محصولاتشان را می‌فروختند. این طغیان تبلیغاتی منجر به ایجاد یک روش جدید فروش به نام برند BASED SELLING شد. در سال ۱۹۳۲ مدیران و فروشندگان به این نتیجه رسیدند که تبلیغات و فروش ارتباط تنگاتنگی باهم دارند.

متد روان‌شناختی PSYCHOLOGY

هنی لینک۳ فروش روان‌شناختی را در کتابش تحت عنوان «روانشناسی فروش و تبلیغات» معرفی نمود. این روش بر این اصل استوار بود که نیروهای فروش باید تحلیل روان‌شناختی کلی مشتریان را بیاموزند تا بفهمند چه عاملی آن‌ها را قانع می‌کند و برای متقاعدسازی بیشتر فن پرسش از مشتریان احتمالی مطرح شد.

چند سال بعد با معرفی کتاب «چطور می‌توان دوست یافت و در مردم نفوذ کرد» اثر دیل کارنگی مردم به اهمیت ارتباطات در فروش پی بردند و جالب اینجاست که هنوز هم این روش تأثیرگذار و قوی است و در سال ۱۹۳۶ متد «فروش ارتباط۴» شکل گرفت.

این متد به یک روش معروف در فروش در اوایل دهه ۱۹۴۰ تبدیل شد.

این روش نیروهای فروش را ترغیب می‌کرد تا بگویند مشتریان با خرید محصول چگونه منتفع می‌شوند. درواقع به منافع مشتریان توجه زیادی داشت. این روش در مقایسه با روش‌هایی که چند سال قبل از آن به وجود آمد، یک روش انسان‌دوستانه بود.