کتاب باده کهن
معرفی کتاب باده کهن
باده کهن رمانی از نویسنده سرشناس ایرانی اسماعیل فصیح است. این اثر سیر تحولات روحی یک انسان را روایت میکند و سرشار از مطالب لطیف، عاشقانه، عرفانی و گفتههای حافظ و مولانا و خواجه عبدالله انصاری است.
خلاصه کتاب باده کهن
دکتر کیومرث آدمیت متخصص بیماریهای قلب و عروق از دانشگاه U.C.L.A امریکا و استاد بازنشته ددانشگاه پهلوی سابق شیراز است که دو فرزند دارد. او با زنش متارکه کرده است. چند کتاب دانشگاهی دارد و در بیمارستان تهرانکلینیک کار میکند. او حالا در حال رفتن به آبادان برای راه اندازی بخش قلب و عروق بیمارستانی تازه تاسیس است و قصد دارد مدتی را در این شهر بگذراند و اگر شد یک شریک تازه زندگی هم برای خودش پیدا کند. از قضا روزی با خانمی به اسم پری کمال آشنا میشود که تکنیسین آزمایشگاه است و میخواهد برای تجهیز بیشتر بیمارستان با دکتر همکاری کند. زنی که شوهرش را در جنگ از دست داده و حالا با مادرش زندگی میکند. پری کمال مانند اسمش هم خوی پریها را دارد و هم در جستجوی کمال است و دکتر را با خود به سفری روحانی میبرد و تمام معنویات از یاد رفتهاش را به او بازمیگرداند. داستان در سال ۱۳۷۰ و در حال و هوای آبادان جنگزده میگذرد و در جای جای آن ما شاهد آثار بازمانده و خاطرات جنگ هستیم.
خواندن کتاب باده کهن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به داستانهای فارسی به ویژه داستانهایی با موضوعات عرفانی و انسانی و دوستداران آثار اسماعیل فصیح از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.
درباره اسماعیل فصیح
اسماعیل فصیح که در سال ۱۳۱۳ در تهران متولد شده بود پس از گرفتن دیپلم راهی امریکا شد. انجا با آنابل همسر اولش ازدواج کرد ولی همسر و فرزندش را هنگام زایمان از دست داد و داغ این عشق برای همیشه بر دلش ماند تا جایی که رگههای بسیاری از این ماجرا در برخی از آثار او مشهود است. او به همینگوی و آثارش علاقه زیادی داشت و تحت تاثیر او بود. فصیح در سال ۴۲ به کشور بازگشت و تا شروع جنگ در آبادان زندگی و در دانشکده نفت کار کرد، زندگی در آبادان و ارتباط با شرکت نفت باعث شده بود آثار او بهشدت تحت تاثیر آن فضا قرار بگیرد و ماجرای بیشتر داستانهای او در آبادان رقم بخورد. همچنین بسیاری از شخصیتهای اصلی کتابهای او نمودی از زندگی حقیقی خودش بود.
سبک بیشتر داستانهای فصیح طنزآلود و ساده و روان است. آثار او تا حدودی تاثیر گرفته از جمالزاده، بزرگ علوی، همینگوی و احمد محمود است. فصیح آثار زیادی از خود برجای گذاشته است که میتوان به «دلکور»، «شراب خام»، «ثریا در اغما»، «زمستان ۶۲»، «پناه بر حافظ»، «کمدی تراژدی پارس»، «فرار فروهر»، «گردابی چنین حائل» اشاره کرد. او در سال ۱۳۸۸ درگذشت.
جملاتی از کتاب بادهی کهن
تمام عمر سحرخیز بود. این سالها، بعد از بیدار شدن اولین کاری که میکرد یک حمام خوب بود، بعد اصلاح، و بالاخره درست کردن یک فنجان بزرگ قهوه «ماکسول»، تا آثار قرصهای خواب و داروهای حلال و حرام شب قبل را از بین ببرد.
اما این شنبه، از همان ثانیههای اولی که بیدار شده بود، فرق میکرد. تمام مدتی که با حمام و اصلاح و درست کردن قهوه آماده میشد تا با کت حولهای و فنجان قهوه پشت میز بنشیند، کمی مطالعه و کار کند ـ احساس دیگری داشت. یک نیروی غیب، انگار یک چراغ کوچک سیگنال چشمک زن، ته ذهن ناآگاهش، یک گوشه سوسو میزد. یک نفر گوشه اتاق خواب شیک به نظارهاش ایستاده بود. غیب... ولی با میثاق.
فنجان قهوه را روی میز گذاشت، با روحیهای کمی شوخی، کمی جدی به حمام / توالت برگشت. با آب شیر دستشویی وضو گرفت. بعد برگشت توی اتاق خواب. هوا هنوز گرگ و میش بود. نماز. عشق. این کنترات امضاء نشده آنها بود. میخواست. و وقتی یک چیزی را میخواست میدانست چطور آن را به دست آورد. از اعماق دل تصمیم گرفت او سهم خودش را در حساب میعاد مشترکشان وارد کند.
یک جلد قرآن مجید و یک سجاده تا شده مخمل قلابدوزی کار مشهد مقدس، همیشه جلوی آینه بزرگ میز توالت اتاق خواب بود، که پیش از این دکتر توجه زیادی نکرده بود. آنها را برداشت آورد، جانماز را روی زمین پهن کرد، قرآن را هم بالای آن گذاشت.
حجم
۱۸۰٫۳ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۱۸۰٫۳ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
نظرات کاربران
در برابر آثار پیشینشون حرفی برای گفتن نداشت
تاحالا کتاب به این چرتی نخونده بودم. چرت و پرت محض بود. فقط دیالوگهای مرد پیر هوسران و زن کلاش بود اونم که اخرش توهمی بیش نبود. من نمیدونم استاد فرمان آرا چی دیدن تو این کتاب که انقد تعریفش
غیرقابل قبول.
بسیار سطحی و سفارشی متأسفانه.
به نسبت دیگر آثار فصیح قشنگ نبود