کتاب شراب خام اسماعیل فصیح + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب شراب خام

کتاب شراب خام

دسته‌بندی:
امتیاز
۴.۲از ۵۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شراب خام

کتاب شراب خام اولین رمان منتشر شده از اسماعیل فصیح است است که برای اولین مرتبه در سال ۱۳۴۷ به چاپ رسید. انتشارات ذهن‌آویز کتاب شراب خام را مجدد به چاپ رسانده و در اختیار علاقه‌مندان به این نویسنده قرار داده است. براساس داستان کتاب شراب خام فیلیمی نیز در سال‌های پیش از انقلاب اسلامی با بازی داوود رشیدی نیز ساخته شد.


خلاصه کتاب شراب خام

کتاب شراب خام، اولین رمان اسماعیل فصیح است. این نویسنده در این کتاب داستان زندگی جوانی به نام جلال آریان را روایت می‌کند که به تازگی به ایران بازگشته است. وی دارای یک خواهر و برادر است. خواهرش در جنوب زندگی می‌کند و برادرش نیز در بیمارستان بستری است. جلال پس از بازگشت به ایران از طرفی مشغول به کار در اداره‌ای شده و درگیر کارهای محل کار خود است و از طرف دیگر باید به برادر بیمارش رسیدگی کند. باوجودی که کتاب شراب خام اولین کتاب اسماعیل فصیح است، اما زبان شیوا و داستان جذاب آن سبب می‌شود تا خواننده نتواند از خواندن کتاب دست بکشد.

خواندن کتاب شراب خام را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

کتاب شراب خام رمانی جذاب و شیوا است، که اگر خواندن آن را آغاز کنید، کتاب شما را با خود همراه خواهد کرد. بنابراین اگر علاقه‌مند به داستان هستید خواندن اولین کتاب اسماعیل فصیح را به شما پیشنهاد می‌کنیم. داستان جذاب زندگی جلال آریان شما را به حال‌وهوای سال‌های قبل خواهد برد.

درباره اسماعیل فصیح

اسماعیل فصیح در سال ۱۳۱۳ در تهران متولد شد، وی در جوانی برای ادامه تحصیل به آمریکا سفر کرد و در رشته شیمی مشغول به تحصیل شد. پس از فارغ تحصیلی در رشته شیمی به تحصیل در رشته ادبیات انگلیسی مشغول شد. وی در ادامه برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد ادبیات به دانشگاه میشیگان رفت، اما پس از مدتی تحصیل را نیمه‌کاره رها و به ایران بازگشت. وی در سال ۱۳۴۲ در شرکت ملی نفت ایران شروع به کار کرد و در سال ۱۳۵۹ نیز با سمت استادیاری از ذانشکده نفت آبادان بازنشسته شد. اسماعیل فصیح در طول زندگی بیش از ۲۵ اثر تالیف و ترجمه کرد که برخی از آن‌ها عبارت هستند از: شراب خام، داستان جاوید، ثریا در اغما، درد سیاوش، زمستان ۶۲، ماندن در وضعیت آخر (ترجمه)، بازی‌ها (ترجمه).

جملاتی از کتاب شراب خام

صبح بود، داشتم می‌رفتم سرکار. سر چهارراه پهلوی و تخت جمشید پیچیدم دست چپ و رفتم به طرف خیابان ویلا. ترک‌های پرتقال فروش کنار خیابان پای دیوارها نشسته و پرتقال‌هایشان را با دستمال صیقل می‌دادند و برای مشتری‌ها ترگل ورگل می‌کردند. بچه‌مدرسه‌ای‌ها از هر طرف می‌رفتند مدرسه. اتوبوس‌های دو طبقه از مسافر تلنبار بودند. پاسبان‌ها دستهایشان را روی آتش جگرکی‌ها گرم می‌کردند. تهران داشت از خواب بیدار می‌شد. سگ‌ها از زیر پله‌ها می‌آمدند بیرون. اتومبیل را کنار دیوار پارک کردم و وارد عمارت شرکت شدم. آن سال، محل کمپانی امریکن آلمر در یکی از خانه‌های دوطبقه معمولی خیابان ویلا بود. حیاط جلو ساختمان پر از گل و چمن بود. دیوارها از شاخه‌های پیچ سبز پوشیده شده بودند. طبقه پایین شامل یک دفتر بزرگ عمومی و انبار و دفتر حسابداری و بایگانی بود. طبقه بالا مخصوص رئیس و معاونها و مشاورها بود. از اول آبان من یکی از مشاورها و معاون‌های رئیس بودم. ولی فکر نکنید که معاون‌ها و مشاورها شخصیت‌های بزرگی بودند. در حقیقت تمام خرکاری‌ها و مسئولیت‌ها و پادویی‌ها به عهده ما بود. این هم یک جور زندگی بود. باید پول در آورد. «برای خواندن جملات بیشتری از کتاب شراب خام، بخش نمونه کتاب را رایگان دانلود کنید.» 

معرفی نویسنده
عکس اسماعیل فصیح
اسماعیل فصیح
ایرانی | تولد ۱۳۱۳ - درگذشت ۱۳۸۸

اسماعیل فصیح یکی از برجسته‌ترین و پرکارترین نویسندگان معاصر ایرانی به شمار می‌رود. فصیح در زندگانی هفتادوپنج‌ساله‌ی خود در کشورهای ایران، آمریکا و فرانسه، با نوشتن‌ رمان‌های مشهوری مانند شراب خام، دل کور، اسیر زمان، داستان جاوید و ثریا در اغما و همچنین با ترجمه‌ی برخی منابع مهم در حوزه‌ی روان‌شناسی، توانست جایگاه خود را در ادبیات ایران تثبیت کند. فصیح با نوشتن بیست‌ویک رمان و پنج مجموعه‌‌‌ی داستان کوتاه در طول بیش از چهار دهه نویسندگی، به عنوان یک وقایع‌نگار برجسته از وضعیت کشور در دوران‌های مختلف زندگی نیز شناخته شده بود.

نظرات کاربران

بهار قربانی
۱۳۹۸/۱۱/۰۴

کتابای فصیح با روح و روانم بازی میکنه چقد این نویسنده رو دوست دارم دیروز رفتم سر خاکت ،کلی گریه کردم که چرا اینقد دیر پیدات کردم، کاش میشد می دیدمت، تمامتو تو روحم حک میکردم ...یه فصل از کتاب رو سر

- بیشتر
تارا
۱۴۰۲/۰۳/۲۶

من اولین سال ۱۳۸۵ با کتابهای ایشون آشنا شدم و اونقدر جذبشون شدم که رفتم کل اونا رو خریدم چون کتابخونه محل ما همشو نداشت. با کمال تعجب تونستم تلفن منزلشون پیدا کنم و با خانمشون صحبت کردم و گفتن

- بیشتر
Hanieh Mohamadi
۱۴۰۰/۰۹/۲۷

یکی از بهترین کتابیایی که خوندم، داستان واقعا کشش داره و به هیچ وجه اوایل داستان نمیشه انتهای اون رو حدس زد و همین قابل پیش بینی نبودن برای من خیلی جذاب بود و واقعا تمام احساسات آدم رو برانگیخته

- بیشتر
فریبا
۱۴۰۰/۱۱/۱۱

از لحظه شروع داستان، غرق دنیای کتاب میشید و با شخصیت ها و اتفاقاتش زندگی می کنید. من زمستان ۶۲ اقای فصیح رو هم خوندم. به نظرم نوشته های ایشون تاثیرگذاری مادام العمر رو خواننده می ذارن. نه شخصیتها فراموش

- بیشتر
mina
۱۴۰۰/۰۲/۱۱

یه قصه گوی حرفه ای بی غل و غش

andisheh
۱۴۰۰/۰۶/۲۲

داستان جذابی بود. البته باید یادمان باشد که این داستان سالها پیش نوشته شده است اما بعنوان یک رمان جذاب و با اصول داستانی درست نوشته شده است و نویسنده آن یکی از داستان نویسان مطرح ادبیات ایران است

🌸فطرس🌸
۱۴۰۱/۰۶/۳۰

این اولین کتابی بود که از آقای اسماعیل فصیح می خوندم و یک جاهایی من رو به فکر میبرد، خود شخصیت جلال، حرف های شخصیت ناصر تجدد و حرفای یوسف عمیقا آدم رو به فکر میبرد.... همه شخصیت ها یکجور

- بیشتر
کاربر ۲۱۱۵۵۲۴S99VA2THVB16G
۱۴۰۲/۰۳/۲۰

کتاب جالبی بود مثل همه کارهای آقای فصیح البته من قبلاً فقط دل کور و زمستان ۶۲رو خوندم و خصوصا دل کور بسیار زیبا و بی نقص بود و فکر کنم بهترین کار ایشون باشه روحشان شادو یادشان گرامی باد

محمد
۱۴۰۰/۰۵/۲۲

کتاب از نظر داستان پردازی و شیوه نگارش خیلی خوب نگاشته شده است. فضای داستان یک درام واقعی را جلوه گر می سازد.

sin
۱۴۰۰/۰۵/۱۴

کتاب نثر خوبی داره ولی متن غلط های املایی خیلی زیادی داره و این بده.

بریده‌هایی از کتاب

حالا هم همه چیز خاطره شده. تمام حادثه‌ها بعد از مدتی خاطره می‌شوند... بعد هیچی... ولی آدم پوست‌کلفت و قوی می‌شود. کسانی که رنج برده‌اند و خوب شده‌اند، قوی‌ترند.
آلوین (هاجیك) ツ
«خداحافظی کردن اندکی مردن است.»
پریسا
آدم‌ها برای مرده‌ها اهمیت بیشتر، توجه بیشتر، پول بیشتر، اشک بیشتر و ارزش بیشتر روا می‌داشتند.
بهار قربانی
«زندگی یک قدم زدن کوتاه شبانه است، در طول کوره راهی تاریک به اسم سرنوشت که آغاز و انتهایش معلوم نیست. امید، ما را سرپا نگه می‌دارد و از سختی‌ها بیرون می‌کشد...»
بهار قربانی
این مرض کجاس جلال؟ بریدن از آدم‌ها، بودن با خدا، عشق بی‌چون و چرا برای حیوان و نبات، راه رفتن در سایه بهشت، حرف زدن و جواب گرفتن از خود خدا. این مرض کجاس؟
چوغورک
«وقتی که به بهشت رفتم اولین کاری که می‌کنم اینه که از خدا خواهش می‌کنم کاری بکنه که دیگه آدما نتونن حیوونا رو بکشن.»
چوغورک
«بعضی وقت‌ها به کله‌م می‌زنه برم تو یه دهکده. یک کلبه چوبی برای خودم درست بکنم اونجا فقط سی خودم باشم.» «و فایده‌ش؟» «می‌نویسم و ساده زندگی می‌کنم.»
چوغورک
هر روز صبح که از خواب بلند می‌شیم، یه کمی متولد می‌شیم، هر شب که می‌خوابیم یک درجه به مرگ نزدیک‌تر می‌شیم.
کاربر ۲۱۱۵۵۲۴S99VA2THVB16G
«نصف دنیا دیوانه و بدبختند و نصف دیگر هم خواهی نخواهی خودشان را دیوانه و بدبخت می‌کنند که دلیل جنون و بدبختی را بفهمند».
بهار قربانی
وای به حال آدمی که نخواهد دنیایی را که او را ترک نموده، ترک کند.
khorasani

حجم

۳۴۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

حجم

۳۴۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان