کتاب قمارباز و (یک داستان کثیف ـ بابوک)
معرفی کتاب قمارباز و (یک داستان کثیف ـ بابوک)
کتاب قمار باز و (یک داستان کثیف-بابوک) اثر نویسنده معروف روسی فئودور میخائیلوویچ داستایوسکی است. داستایوسکی داستان قمار باز را پس از تجربه از دست دادن اموال خود در قمار و درحالی که همچنان درگیر و دار مشکلات ناشی از آن باختها بود به رشته تحریر درآورد. همایون حنیفهوند مقدم این کتاب را به فارسی ترجمه کرده و انتشارات پر آن را منتشر کرد.
درباره کتاب قمارباز و (یک داستان کثیف-بابوک)
کتاب قمارباز یکی از مهمترین و جذابترین کتاب های داستایوسکی است. داستایوسکی این رمان را در شرایطی خاص و در مدت زمانی کوتاه نوشته ، اما با این وجود تبدیل به یکی از جاودانهترین آثار ادبیات روسیه شده است. داستایوسکی داستان قمارباز را از زبان پسر جوانی بهنام آلکسی ایوانویچ روایت میکند که معلم سرخانه فرزندان یک ژنرال است. ژنرال و خانوادهاش با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکند. این خانواده در انتظار رسیدن خبر مرگ پیرهزنی هستند که قرار است میراثش به ژنرال برسد. آلکسی ایوانویچ عاشق خواهر ژنرال شده و همین امر نیز سبب میشود که به زندگی با این خانواده عجیب ادامه دهد. خواهر ژنرال مقداری پول به آلکسی میدهد و او را سر میز قمار میفرستد. آلکسی ابتدا بردهایی بهدست میآورد اما پس از مدتی باخت شروع میشود.
جملاتی از کتاب قمار باز و (یک داستان کثیف-بابوک)
در طبقه سوم هتل اتاقی به من داده شده و مردم بر این باورند که از وابستگان ژنرال هستم. همهچیز نشانگر آن است که ژنرال و گروهش در پی مهم نشان دادن خود میباشند. همگان او را مردی توانگر و بانفوذی میپندارند. حتی پیش از شام ژنرال فرصت آن را یافت که همراه چیزهای دیگر دو اسکناس هزار فرانکی به من دهد تا آنها را برایش خردکنم. من هم دو هزار فرانک را در هتل خرد نمودم. اکنون حداقل برای یکهفتهای آنها ما را چون میلیونرها خواهند پنداشت. بر آن بودم که «میشا» و «نادیا» را به گردش برم، اما همان هنگام که از پلهها پایین میآمدیم، ژنرال مرا به نزد خود فراخواند و از من پرسید که آنها را کجا میبرم. بیشک نمیتوانست چشم در چشم من اندازد، زیرا گر چه آرزو میکرد چنین کند، اما نگاههای من به او چنان با تمسخر همراه بود که تنها باعث خشم و تشویش وی میگشت. درحالیکه جملهها را بر روی هم میگذارد و پس از سرهمبندی کردنشان آنها را با واژههایی سنگین بیان مینمود، به من فهماند که باید کودکان را بهجایی در پارک که دور از ایستگاه قطار باشد، همراه برم و سپس در پایان به ناگاه خونسردی خود را از دست داد و با هیجان گفت: «در غیر این صورت ممکن است که هوس کنید سری به میزهای رولت در ایستگاه قطار بزنید. باید مرا ببخشید. اما آگاهم که شما هنوز تااندازهای بیمسئولیت هستید و شاید هنوز هم قادر به قمارکردن باشید. درهرحالت، گرچه من سرپرست شما نیستم و گرایشی هم به ایفای این نقش ندارم. «برای خواندن جملات بیشتری از کتاب قمار باز بخش نمونه کتاب را رایگان دانلود کنید.»
درباره فئودور میخائیلوویچ داستایوسکی
کمتر کسی است که نام فئودور میخائیلوویچ داستایوسکی نویسنده معروف روسی و رمان جنایت و مکافات وی را نشنیده باشد. این نویسنده در سال 1821 در مسکو به دنیا آمد. داستایوسکی پس از پایان تحصیلات دبیرستان به کالج مهندسی نظامی در «سنپترزبورگ» رفت و در سال ۱۸۴۳ با درجهی افسری از این کالج فارغالتحصیل شد. نخستین داستانش، «تهیدستان»، که در سال ۱۸۴۶ انتشار یافت با اقبال گستردهای روبهرو گشت. سه سال بعد به اتهام همکاری با باند «پترا شفسکی» بازداشت و به اعدام محکوم گردید. اما در واپسین لحظه مورد عفو قرار گرفت و تا سال ۱۸۵۴ در یک بازداشتگاه مجرمان واقع در ناحیه «اومسک» سیبری به سر برد. تجربهی ناشی از زندگی در این بازداشتگاه او را در نوشتن کتاب «خاطرههای خانه در گذشتگاه «که در سال ۱۸۶۱ انتشار یافت، توانا ساخت. فئودور میخائیلوویچ داستایوسکی در سال ۱۸۶۲ به سایر کشورهای اروپایی سفر کرد. در طول این سفر به قمار کشیده شد و همین امر نیز او را با مشکلات مالی فراوانی روبرو کرد. برخی از مهمترین آثار داستایوسکی عبارت هستند از: یادداشتهایی از زیرزمین. (۱۸۶۴)؛ جنایت و مکافات(۱۸۶۵)، قمارباز (۱۸۶۶).
داستایوسکی در سال 1867 با «آناگریگوریوونا اسنیتکینا»، که زن ثروتمندی بود ازدواج کرد و همین امر نیز سبب شد تا اوضاع مالیش بهبود یابد. مهمترین کتابهای این نویسندهمعروف روسی پس از ازدواجش نیز عبارت هستند از: ابله (۱۸۶۹)؛ شیاطین (۱۸۷۱) و برادران کارامازوف (۱۸۸۰).
حجم
۲۰۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۸ صفحه
حجم
۲۰۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۰۸ صفحه
نظرات کاربران
بی نظیر 👌
قمارباز این رمان یاد اور دوران زندگی سخت داستایفسکی در خارج روسیه ست که اعتیاد او به قمار سبب مالباختگی و بدهکاری او میشود. داستان از زبان معلمی جوان به نام ااکسی ایوانویچ ست که برای ژنرالی کار میکند که درقمار
اگر تا به حال رمانهای زیادی نخواندهاید یااثری از داستایوفسکی مطالعه نکردهاید،با این کتاب شروع نکنید چون احتمال اینکه دنبال آثار دیگه نویسنده برید کم میشه. متن روان بود اما داستان ریتم یکنواختی داشت. ترجمه هم خوب بود ولی بعضی جاها غلطهایی
این رمان فوق العاده هست و همه باید این رمان رو مطالعه کنند داستان فوق العاده ای داره و الکسیس ایوانوویچ خیلی خوب روایت کرده کلاً رمانهای آقای داستایوفسکی خیلی زیبا هستند من نسخه چاپی این کتاب رو دارم و