دانلود و خرید کتاب رقیه بنت الحسین علیهما السلام نجم‌الدین طبسی
تصویر جلد کتاب رقیه بنت الحسین علیهما السلام

کتاب رقیه بنت الحسین علیهما السلام

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۳۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب رقیه بنت الحسین علیهما السلام

کتاب رقيه بنت الحسين عليهماالسلام را انتشارات دلیل ما روانهٔ بازار کرده است. این اثر پاسخی به تأملات و سؤالات به‌وسیلهٔ گفتگویی صمیمی با نجم الدین طبسی است.

درباره کتاب رقيه بنت الحسين عليهماالسلام

کتاب رقيه بنت الحسين عليهماالسلام حاصل گفت‌وگویی عالمانه با استاد نجم الدین طبسی است که پیرامون پاسخ به تأملات و سؤالات طرح‌شده دربارهٔ حضرت رقیه سلام الله علیها صورت گرفته است. این گفت‌وگو توسط یکی از شاگردان او انجام شده و به‌صورت یک کتاب در آمده است.

اخیرا در مجامع علمی و جلسات مذهبی، بحث‌‌هایی دربارهٔ حضرت رقیه علیهما السلام مطرح شده است. بعضی صاحب‌نظران در مقام اثبات وجود دختری به نام رقیه علیهما السلام برای امام حسین (ع) برآمده‌‌اند و بعضی دیگر تلاش در انکار و رد آن حضرت داشته‌‌اند. البته این سنخ بحث‌‌ها و مناظرات در طول تاریخ در حوزه‌‌های علمیه و مجامع علمی بوده و هست و نباید با آن ستیزه و مخالفت کرد، زیرا اصولاً در سایهٔ همین بحث و گفتگوهای علمی ـ طلبگی است که نضج و پختگی حاصل می‌شود و به‌اصطلاح می‌توان خود را ساخت و ارزیابی کرد.

رُقَیّه دختر حسین بن علی بود که برخی منابع از او با نام «فاطمه صغری بنت الحسین» یاد کرده‌اند. او دختر کوچک امام حسین (ع) بود که گفته می‌شود از تاریخ زندگانی او، تا پیش از واقعهٔ کربلا، اطلاعاتی در دست نیست. بااین‌حال منابع تاریخی از مرگ او در اثر اسارت و رنج‌های سفر از کربلا تا شام یاد کرده‌اند. بر اساس نقلی که «طبری» در «کامل بهائی» از کتاب «الحاویه» گزارش کرده، این دختر خردسال در شام و پس از مشاهدهٔ سر بریدهٔ پدرش، از دنیا رفت و همان‌جا دفن شد. تاریخ مرگ او را ۵ صفر سال ۶۱ ه‍.ق. گزارش کرده‌اند. محل دفن رقیه (س) را دمشق و نزدیک به کاخ یزید می‌دانند.

خواندن کتاب رقيه بنت الحسين عليهماالسلام را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران مطالعه پیرامون کیستی حضرت رقیه (س) پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب رقيه بنت الحسين عليهماالسلام

«وداع امام حسين عليه‌السلام ، در روز عاشورا ، با اهلالبيت عليهم‌السلام بسيار جان‌سوز بود ؛ ولی آخرين صحنه دل‌خراش و جگرسوز ، وداع ايشان با دختر سه ساله‌اش بود :

1 ـ هلال بن نافع [ از سربازان دشمن ] می‌گويد : « من پيشاپيش صف ايستاده بودم . ديدم امام حسين عليه‌السلام [ پس از وداع با اهل‌البيت خود ]به سوی ميدان می‌آيد . در اين هنگام ، ناگاه چشمم به دخترکی افتاد که از خيمه بيرون آمد و با گام‌های لرزان ، دوان دوان ، به دنبال امام حسين عليه‌السلامشتافت و خود را به آن حضرت رسانيد . آنگاه دامن آن حضرت را گرفت و صدا زد : « يَا أبَه أُنْظُرْ اِلَيَّ فَإِنِّي عَطْشَانُ [ باباجان ! به من بنگر من تشنه‌ام ] » . شنيدن اين سخن کوتاه ولی جگرسوز ، از زبان کودکی تشنه‌کام ، مثل آن بود که بر زخم‌های دل داغدار امام حسين عليه‌السلام نمک پاشيده باشند . آن‌چنان آن حضرت را منقلب ساخت که بی‌اختيار ، اشک از ديدگانش جاری شد و با چشمی اشک‌بار ، به آن دختر فرمود : « اَللّه‌ُ يَسْقِيک فَإِنَّهُ وَکيلِی » [ خدا تو را سيراب می‌کند؛ زيرا همانا او وکيل و پناه من است ] ».

هلال می‌گويد : « پرسيدم اين دخترک که بود و چه نسبتی با حسين داشت ؟ به من پاسخ دادند او رقيه ، دختر سه ساله حسين است » .

2 ـ وداع حضرت رقيه عليهاالسلام به نقل ديگر

در بعضی از روايات آمده است که حضرت سکينه عليهاالسلام در روز عاشورا ، به خواهر سه ساله‌ای ( که به احتمال قوی ، همان رقيه عليهاالسلامباشد . ) گفت : « بيا دامن پدر را بگيريم و نگذاريم برود کشته شود » . امام حسين عليه‌السلام با شنيدن اين سخن ، بسيار اشک ريختند . آن گاه رقيه عليهاالسلامصدا زد : « بابا ! مانعت نمی‌شوم . صبر کن تا تو را ببينم » . امام او را در آغوش گرفتند و لب‌های خشکيده‌اش را بوسيدند . در اين هنگام ، آن نازدانه ندا داد : « اَلْعَطَشُ اَلْعَطَشُ فَإِنَّ الظَّمَأَ قَدْ أحْرَقَنِی [ بابا بسيار تشنه‌ام . شدت تشنگی جگرم را آتش زده است ] » .

امام حسين عليه‌السلام به او فرمودند : « در کنار خيمه بنشين تا برای تو آب بياورم » . آن گاه امام برخاستند تا به سوی ميدان بروند . باز هم رقيه عليهاالسلامدامن پدر را گرفت و با گريه گفت : « يَا أبَه أيْنَ تَمْضِی عَنَّا ؟ [ بابا جان ! کجا می‌روی ؟ ] » . امام يک‌بار ديگر ، او را در آغوش گرفته ، آرام کردند و سپس با دلی پرخون از او جدا شدند .»

مصطفی
۱۳۹۴/۰۸/۲۴

نوکر بی بی رقیه خاتونم

سما
۱۳۹۸/۰۷/۲۱

خوب بود .

Hemmat
۱۳۹۴/۰۸/۲۹

خدا اجرتان را بدهد.

zoha
۱۴۰۱/۰۶/۱۰

پیوست چهارم که مرثیه‌های حضرت رقیه علیها‌السلام است، بسیار زیبا و جانگداز است. اول کتاب به خاطر پرسش و پاسخ‌هایی که در خصوص وجود حضرت رقیه بود اعصابم خورد شد که مثال آیه قرآن در مورد تعداد اصحاب کهف هست.

- بیشتر
Mohammad
۱۳۹۴/۰۸/۲۵

عالیه

توحیدی
۱۳۹۴/۰۸/۲۸

خیلی ممنون عالی است

majid
۱۳۹۴/۰۸/۲۴

سلام دمتون گرم خیلی عالی بود

asryakhbandan
۱۳۹۴/۰۸/۲۴

عالی

الی یوسف نژاد
۱۴۰۳/۰۵/۱۲

بسیار عالی با خواندن خلاصه کتاب منقلب شدم

کاربر ۲۰۷۸۴۳۰
۱۴۰۰/۱۱/۰۹

کتاب حضرت رقیه کتابی است که براساس ادله و مستندات نوشته شده است .این کتاب مانند یه مقاله یا پایان نامه نوشته شده است که نمی توان از ان توقع جذابیت کتاب رمان و داستان را داشت.

ستاره بود و به ديدار ماه عادت داشت سه ساله بود و به آغوش شاه عادت داشت ز صحن خشک لبش خنده رد نشد بی‌اشک شکسته بود و هميشه به آه عادت داشت
محمد هادی
هر غمی داشت فقط نام پدر می‌آورد
f_altaha
اينکه دليلی بر بود فلانی نباشد ، دليل نيست که او واقعا نبوده است .
f_altaha
امروزه اين مرقد شريف در مرکز امويان ، يک محور و مرکزی برای اهل‌بيت عليهم‌السلام شده که مورد توجه ميليون‌ها مسلمان گشته و سبب هدايت جمع کثيری از دگرانديشان شده و يا لااقل سبب احترام و حرمت‌گزاری برای اين خاندان عظيم‌الشأن شده و اين مراقد متبرکه در آن ديار ، چنان برای وهابيان سنگين آمده که ميليون‌ها دلار برای تخريب و منفجر کردن آن جايزه تعيين کرده‌اند . آيا زمزمه انکار وجود ايشان و يا القاء شبهه در اذهان ، کمکی‌به اين جريان نيست ؟ و آيا برپا بودن اين بارگاه‌ها در مراکز امويان سبب رواج تشيع نيست ؟ و آيا القاء شبهه و تشکيک در آن ، کمک به گسترش تشيع است ؟
حسن
در بحر الغرائب افزوده شده است : « از اين رو ، وقتی که سر بريده حسين عليه‌السلام را به خرابه شام ، نزد رقيه عليهاالسلام آوردند ، آن حضرت در بين گفتارش گفت : « بابا ! به وعده‌ات عمل کن و مرا همراه خود ببر" . امام حسين عليه‌السلام به وعده‌اش عمل کرد و رقيه‌اش را با خود برد » .
جستجوگر
در روايت ديگر آمده که غساله رقيه عليهاالسلام از غسل دست کشيد و دست‌هايش را بر سرش زد و گريست . علت را پرسيدند . وی گفت : « مادر اين دختر کجا است تا به من بگويد چرا قسمت‌هايی از بدن اين دخترک سياه شده است ؟ » . گفتند : « اين سياهی‌ها اثر تازيانه‌های دشمنان است
جستجوگر
ـ از کتاب سرور المؤمنين نقل شده است که حضرت رقيه عليهاالسلام هر بار ، هنگام نماز ، سجاده پدر را پهن می‌کرد و آن حضرت روی آن نماز می‌خواندند . ظهر عاشورا نيز ، طبق عادت ، ايشان سجاده پدر را پهن کرد و به انتظار پدر نشست ؛ ولی پس از مدتی ، ناگهان ديد شمر وارد خيمه شد . رقيه عليهاالسلام به او گفت : « آيا پدرم را نديده‌ای ؟ » . شمر پس از آنکه آن کودک را در کنار سجاده چشم به راه پدر ديد ، به غلام خود گفت : « اين دختر را بزن ! » . غلام به اين دستور عمل نکرد . شمر خود پيش آمد و چنان سيلی به صورت آن بی‌بی زد که عرش خداوند به لرزه در آمد
جستجوگر
عقلا بنا را بر اين می‌گذارند که متن کامل‌تر ، به اصلِ نقل نزديک‌تر است و متن ناقص جاافتادگی دارد .
f_altaha

حجم

۱۰۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۱۰۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان