دانلود و خرید کتاب شراره ها مارگریت یورسنار ترجمه رضا رضایی
تصویر جلد کتاب شراره ها

کتاب شراره ها

انتشارات:نشر مشکی
امتیاز:
۴.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شراره ها

«شراره‌ها» اثر مارگریت یورسنار، رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس، مترجم و شاعر فرانسوی و اولین زن عضو آکادمی فرانسه در سال ۱۹۸۰ است. «شراره‌ها» که اولین بار در سال ۱۹۳۶ منتشر شد از مقولهٔ شعر منثور است، با مجموعه‌ای از تأملات یا کلمات قصار. این‌ها را می‌توان داستان کوتاه نیز به شمار آورد. یورسنار خودش این کتاب را مجموعه‌ای از شعرواره‌ها یا قطعه‌های منثور خوانده است که با مفهوم عشق به هم وصل شده‌اند. یورسنار می‌گوید که این قطعه‌ها اعتراف‌گونه‌اند، محصول بحرانی عشقی، نوعی تخیلهٔ روحی، و درعین‌حال، جست‌وجوی ارزش‌های ابدی. او این قطعه‌ها را به‌سبکی کاملاً شخصی و امپرسیونیستی نوشته است و هدفش نشان دادن بغرنجی و عمق عاطفی شور و سوداست. شراره‌ها بازگوکنندهٔ داستان‌هایی است __ گاه مستقیم، گاه غیرمستقیم و از طریق افسانه و تاریخ __ دربارهٔ ماجراهای عاشقانه‌ای که از اطمینان و سعادت به سرخوردگی و یأس ختم شده‌اند. کتاب شامل ده دسته از تأملات است و بعد از هر دسته از تأملات یک روایت آمده است که شاید در نظر اول ارتباط چندانی با تأملات نداشته باشد اما از بررسی اجزا و عناصر می‌توان دریافت که همه بر مضمون‌های مختلف عشق و فرجام واحد آن‌ها، یعنی رنج، مبتنی‌اند. یورسنار از جوانی به چند زبان مسلط بود و همین موضوع شاید باعث علاقه‌اش به مضامین کلاسیک ادبیات شد. عاشق ادبیات و فلسفه بود، اما هیچ‌گاه به دانشگاه نرفت و تعلیمات آکادمیک ندید. به‌شدت شیفتهٔ زیبایی و رمز و راز عرفان شرقی بود. به اساطیر یونانی و آیین‌های قدیمی نیز عشق می‌ورزید. نخستین رمانش به‌نام آلکسی یا رسالهٔ مبارزهٔ عبث در سال ۱۹۲۹ نظر نقادان را به خود جلب کرد و عده‌ای آن را با جستارهای میشل دو مونتنی مقایسه کردند. یورسنار در ۱۹۲۹ سفرهایش را آغاز کرد؛ سراسر اروپا و شرق مدیترانه را رفت و سرانجام در یونان ماندگار شد. آنجا دو اثر منتشر کرد، رمان «ائورودیکهٔ جدید» و «پیندار» دربارهٔ شاعر بزرگ یونان باستان. در سال ۱۹۳۴ رمان دینار رؤیایی را نوشت که زمینه‌اش رُم دورهٔ فاشیستی بود و توخالی بودن فاشیسم را نشان می‌داد. یورسنار به‌علت علاقهٔ خاصی که به فرهنگ یونانی داشت به ترجمهٔ شعر یونانی نیز روی آورد. رمان عاشقانه «تیر خلاص» را در ۱۹۳۷ نوشت و «صحنه داستان‌های شرقی» و «رویاها و تقدیرها» را در ۱۹۳۸ نوشت. اولی داستان‌های کوتاه درباره مظاهر شرقی عشق است و دومی تحلیل رویاهای نویسنده که اصولا زیبایی‌شناسی دنیای رویا دغدغه او بود. از ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۸ را بیشتر به تحقیق گذراند و در سال ۱۹۵۱ با رمان تاریخی «خاطرات هادریانوس» به شهرت و جوایز متعدد رسید. پس از آن نیز چندین اثر و نمایش‌نامه نوشت. یورسنار در دسامبر ۱۹۸۷ در هشتادوچهارسالگی از دنیا رفت. جنازه‌اش را سوزاندند و خاکسترش را در مونت‌دیزِرت آیلند که بیش از چهل سال خانه‌اش آن‌جا بود دفن کردند.
نظری برای کتاب ثبت نشده است
من خود را نخواهم کشت. مردگان زود فراموش می‌شوند.
مجید
فاصلهٔ ما تا مرگ گاهی فقط به‌اندازهٔ یک نفر است. این یک نفر را که بردارید، فقط می‌ماند مرگ.
zeynab
کسی که دیگر دوستش نداشته باشند نامرئی می‌شود؛ تو دیگر متوجه نیستی که من جسم دارم. فاصلهٔ ما تا مرگ گاهی فقط به‌اندازهٔ یک نفر است. این یک نفر را که بردارید، فقط می‌ماند مرگ. چه کسالت‌بار می‌شد خوشبخت بودن!
مجید
تو جهان را می‌آکنی. از تو می‌توانم فقط به تو بگریزم.
مجید
همیشه لحظه‌ای فرا می‌رسد که آدم یاد می‌گیرد ساکت باشد
مجید
با چشم‌های بسته عشق ورزیدن کورکورانه عشق ورزیدن است. با چشم‌های باز عشق ورزیدن شاید دیوانه‌وار عشق ورزیدن باشد: پذیرفتن تا به آخر. من تا سرحد جنون به تو عشق می‌ورزم.
مجید
من بوسه می‌زنم بر مچ این دست‌های بی‌اعتنا که تو آن‌ها را دیگر از دست‌هایم کنار نخواهی کشید. من نوازش می‌کنم رگِ کبودش را، این ستون خون را که زمانی چون فواره‌ای از صفّهٔ قلبت می‌جهید. با هق‌هق‌های کوچک رضایت، چون کودکی سرم را میان این دو کف دست می‌گذارم، آکنده از ستاره‌ها، صلیب‌ها و ورطه‌های سرنوشت پیشینم.
☆Nostalgia☆
شعرهایش بسیار جذاب بودند و الهام‌بخش شاعران اعصار بعد و به‌خصوص رمانتیک‌ها شدند. بعدها افسانه‌هایی درباره‌اش ساخته و پرداخته شد، که به‌موجب یکی از آن‌ها او در میان‌سالی دلباختهٔ قایقران جوانی به‌نام فائون از اهالی لِسبوس شد و از فرط یأس و استیصال خود را از بالای صخره به دریا انداخت و خودکشی کرد.
مجید
ساپْفو (یا سافو)، شاعرهٔ یونانی نیمهٔ دوم قرن هفتم پیش از میلاد، در جزیرهٔ لِسبوس به دنیا آمد و در جهان باستان مقامی در حد الهگان هنر یافت. گروهی از زنان و دختران را گرد آورد که علائق مشترک‌شان عشق و زیبایی و شعر بود و از آفرودیته (الههٔ عشق)، الهگان رحمت و الهگان هنر تبعیت می‌کردند. آناکتوریا و آتیس در زمرهٔ دخترانی بودند که او در وصف‌شان شعر سرود.
مجید
ساعت دوی بعد از نیمه‌شب. موش‌ها در قوطی‌های زباله بقایای روز مرده را می‌جَوند: شهر از آنِ ارواح است، قاتلان، خوابگردان. تو کجایی، در کدام بستر، در کدام رؤیا؟ اگر به‌سویت بدوم، تو بی‌آن‌که مرا ببینی به راهت ادامه می‌دهی، زیرا ما در رؤیاهای‌مان دیده نمی‌شویم. گرسنه نیستم: امشب نمی‌توانم زندگی‌ام را هضم کنم. خسته‌ام: تمام شب راه رفته‌ام تا یادت را بتکانم. خواب‌آلود نیستم: حتی گرسنهٔ مرگ هم نیستم.
مجید
عشق جریمه است. جریمه می‌شویم چون نتوانسته‌ایم تنها بمانیم.
مجید
لذتْ خواهر دوقلوی درد است
مجید
من زیاد طاقت خوشبختی ندارم. عادت ندارم. در آغوش تو، می‌توانم فقط بمیرم. فایدهٔ عشق. هوسبازان می‌توانند وادی لذت را بی‌عشق بپویند. آدم، هنگامی‌که دارد پیوستن و آمیختن بدن‌ها را تجربه می‌کند، نمی‌داند با شور جنون‌آسا چه کند. آن‌هنگام آدم می‌فهمد که در نیمکره‌ای تاریک هنوز جاهایی هست که باید کشف کرد. آدم به عشق نیاز داشته تا رنج کشیدن را بیاموزد.
مجید
مرگ، برای کشتنم، به همدستی‌ام نیاز دارد.
مجید

حجم

۲٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۲٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
تومان