دانلود و خرید کتاب هنر عشق ورزیدن اریک فروم ترجمه پوری سلطانی
تصویر جلد کتاب هنر عشق ورزیدن

کتاب هنر عشق ورزیدن

نویسنده:اریک فروم
امتیاز:
۳.۶از ۵۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب هنر عشق ورزیدن

کتاب هنر عشق ورزیدن نوشتهٔ اریک فروم و ترجمهٔ پوری سلطانی است. نشر مروارید این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر، مسئلهٔ رهایی از بندهای اسارت انسانی را در زمینه‌های روانی و عشق‌ورزی بررسی می‌کند.

درباره کتاب هنر عشق ورزیدن

کتاب هنر عشق ورزیدن، دستورالعمل ساده‌ای برای چنین هنری ارائه می‌دهد.

اریک فروم در این کتاب به ما می‌گوید که عشق احساسی نیست که هر کس، صرف‌نظر از مرحلهٔ بلوغ خود، بتواند به آسانی به آن گرفتار شود. تمام کوشش‌های آدمی برای عشق ورزیدن، محکوم به شکست است؛ مگر آنکه خود او با جدیتِ تمام برای تکامل شخصیت خویش بکوشد؛ تا آنجا که به جهت‌بینی سازنده‌ای دست یابد.

کتاب مشهور هنر عشق ورزیدن، می‌خواهد ثابت کند که اگر انسان، همسایه‌اش را دوست نداشته باشد و از فروتنی واقعی، شهامت، ایمان و انضباط بی‌بهره باشد، از عشق فردی نیز خرسند نخواهد شد.

گفتاری نیز از مجید رهنما در این کتاب می‌خوانید.

خواندن کتاب هنر عشق ورزیدن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران روانشناسی عمومی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره اریک فروم

اریش فروم در ۲۳ مارس ۱۹۰۰ به دنیا آمد. وی روان‌کاو و جامعه‌شناس آمریکایی-آلمانی‌تبار، روان‌شناس اجتماعی در مکتب فرانکفورت و همچنین یک سوسیال دموکرات و از برجسته‌ترین فیلسوفان مکتب اومانیستی است.

فروم در آثارش کوشید تا ارتباط میان روان‌شناسی و جامعه را شرح دهد. او معتقد بود که با به‌کار بستن اصول روانکاوی، به‌عنوان علاج مشکلات و بیماری‌های فرهنگیِ انسان، راهی به‌سوی تحقّق یک «جامعهٔ معقول» و متعادل از لحاظ روانی خواهیم یافت.

بعضی از مشهورترین کتاب‌های این نویسنده عبارت‌اند از:

هنر عشق ورزیدن، گریز از آزادی، روانکاوی و دین، انسان برای خویشتن، پژوهشی در روانشناسی اخلاق، هنر بودن، انقلاب امید: در ریشه‌های عوامل غیراومانیستی و اومانیستی جامعه صنعتی و... .

 اریک فروم در تاریخ ۱۸ مارس ۱۹۸۰ درگذشت.

بخش‌هایی از کتاب هنر عشق ورزیدن

«آیا عشق ورزیدن هنر است؟

آیا عشق هنر است؟ اگر هنر باشد آیا به دانش و کوشش نیازمند است؟ آیا عشق احساسی مطبوع است که درک آن بستگی به بخت آدمی دارد، یعنی چیزی است که اگر بخت یاری کند، آدمی بدان «گرفتار» می‌شود؟ مباحث این کتاب کوچک مبتنی بر پرسش اول است، در صورتی که امروز بدون شک اکثر مردم به تعبیر دوم بیشتر معتقدند.

این بدان معنی نیست که مردم عشق را مهم نمی‌انگارند؛ مردم تشنه‌ی عشقند، فیلم‌هایی که مردم درباره‌ی داستان‌های عاشقانه‌ی شاد یا غم انگیز می‌بینند بی‌شمار است، مردم به صدها آواز مبتذل عاشقانه گوش می‌دهند. با وجود این به ندرت کسی این اندیشه را به دل راه می‌دهد که در عشق نیاز به آموختن نکته‌ها و چیزها دارد.

اساس این رویه‌ی عجیب مقدماتی چند دارد که هر یک، به تنهایی یا همگی مشترکاً، آن را تأیید می‌کنند. مشکل بسیاری از مردم در وهله‌ی نخست این است که دوستشان بدارند، نه اینکه خود دوست بدارند یا استعداد مهر ورزیدن داشته باشند. بدین‌ترتیب، مسئله‌ی مهم برای آنان این است که چه‌سان دوستشان بدارند و چگونه دوست‌داشتنی باشند. پس راه‌هایی چند برمی‌گزینند. تا به این هدف برسند. از جمله می‌کوشند، تا به اقتضای موقعیت اجتماعی‌شان، مردمانی موفق صاحب قدرت و ثروت باشند و این در مورد مردان بیشتر صادق است. زنان بیشتر می‌کوشند تا با پرورش تن، جامه‌ی برازنده و غیره آراسته و جالب بنمایند. هر دو گروه سعی می‌کنند با رفتاری خوشایند و سخنانی دل‌انگیز و با فروتنی و یاری به دیگران و خودداری از رنجاندن آنان، خود را در دل مردم جای دهند. زنان و مردان برای محبوب شدن همان راه‌هایی را برمی‌گزینند که معمولاً برای موفق شدن، «جلب ‌دوستان بیشتر و نفوذ در مردم» توصیه می‌شود. درحقیقت، آنچه اغلب مردم در فرهنگ امروزی ما از محبوب بودن می‌فهمند، اساساً معجونی است از مردم پسند بودن و جاذبه‌ی جنسی.

علت اینکه می‌گویند در عالم عشق هیچ نکته‌ی آموختنی وجود ندارد، این است که مردم گمان می‌کنند که مشکل عشق مشکل معشوق است، نه مشکل استعداد. مردم دوست داشتن را ساده می‌انگارند و برآنند که مسئله تنها پیدا کردن یک معشوق مناسب -یا محبوب دیگران بودن است- که به آسانی میسر نیست. این طرز تفکر دلایلی چند دارد که گسترش اجتماع کنونی ما سرچشمه‌ی آنهاست. از آن جمله است تحولی که در مورد انتخاب معشوق در قرن بیستم به وجود آمده است. در عهد ویکتوریا، همانند بسیاری از فرهنگ‌های باستانی، عشق یک احساس بی‌پیرایه و شخصی نبود که احتمالاً در آینده به ازدواج منجر شود. برعکس، ازدواج برحسب رسوم متداول زمان انجام می‌گرفت؛ یعنی به‌وسیله‌ی خانواده‌ی طرفین، یا به‌وسیله‌ی دلالها. گاه نیز ازدواج، بدون دخالت واسطه‌ها، مطلقاً بر اساس ملاحظات اجتماعی صورت می‌گرفت و عشق می‌بایست بعد از ازدواج به وجود آید. از سه چهار نسل گذشته به این طرف، مفهوم عشق «رومانتیک» در دنیای غرب عمومیت یافت. در ایالات متحده، گرچه هنوز ملاحظات و سنت‌های گذشته به کلی از بین نرفته است، باز می‌بینیم که مردم به‌طور روزافزون به دنبال «عشق رومانتیک» می‌گردند، یعنی می‌خواهند شخصاً عشق خود را بیابند و آن را به ازدواج منتهی کنند. این مفهوم تازه آزادی در عشق معشوق را، در قبال کنش عشق، اهمیت بسیار بخشیده است.»

Pouyan.Arami
۱۳۹۹/۰۵/۲۷

نویسنده در پیش‌گفتار تأکید می‌کند که این کتاب دستورالعمل ساده‌ای برای عشق‌ورزیدن نیست و در واقع سعی دارد «عشق‌ورزیدن» را به عنوان یک هنر معرّفی کند. فروم می‌گوید: «عشق تنها جواب عاقلانه و رضایت‌بخش به معمای هستی انسان است.» لذا، اکثر ما

- بیشتر
رضا عابدیان
۱۳۹۹/۰۳/۱۷

بر خلاف آنچه که در فرهنگ و ادبیات ما گفته شده اریک فروم عشق را حاصل ممارست تمرین و انضباط می داند و متدی برای عشق ورزیدن قائل است. شعرای ما عصاره ذهنی و روان ایرانی را در مورد عشق

- بیشتر
taghche1516
۱۳۹۴/۱۲/۲۳

نویسنده ای واقع نگر و آگاه این کتاب رو نوشته.بعد از خوندن متوجه میشید که چه کتاب مفیدی رو خوندید.اصلا با کتاب های باربارا دی آنجلس مقایسش نکنید.

زهرا
۱۳۹۹/۰۱/۲۶

کتاب فوق العاده ای بود، به موضوعی پرداخته که توجه و فکر کردن به اون بسیار لازمه. تنها مشکلی که وجود داشت اینکه از ترجمه و روانی متن اصلا راضی نبودم.

m.a.m
۱۳۹۵/۰۱/۱۷

کاش بقیه کتاب های اریک فروم رو هم بیارید

mahtab
۱۴۰۰/۰۱/۱۰

این کتاب و عمل به نکته های این کتاب به شدت زیبا و عمیق رو به همه توصیه می کنم

صادق
۱۳۹۵/۰۷/۱۰

فوق العاده بود لذت بردم از مطالعه این کتاب

zeinabbanoo
۱۳۹۴/۱۱/۲۷

بسیاری عالی و کاربردی. به همه پیشنهاد میکنم. از دست ندید.

Arman Bahrami
۱۴۰۱/۰۲/۲۶

فکر کنم ترجمه‌ش خوب نیست من که تو خوندنش یه کم دچار مشکل شدم ولی کلیات موضوع دستم‌ اومد فکر کنم خیلیامون روی این موضوع اصلا کار نکرده باشیم و فکر میکنیم خیلی ساده‌س ولی واقعا پیچیده‌س

Havisht
۱۴۰۲/۱۲/۰۴

این کتاب بنظرم اولین کتابی باید باشد که میخونیم، اولین درس و ترفندی از واقعیت زندگیست که باید از همان کودکی آموخت. هر روز دیرتر این کتاب بخوانید، یک روز از عمر شیرینتان از بین می‌رود. این را باید از اول

- بیشتر
اگر من به علت اینکه نمی‌توانم روی پای خود بایستم به کسی بستگی پیدا کنم، آن شخص ممکن است یک نجات دهنده‌ی زندگی باشد، ولی رابطه‌ی من و او رابطه‌ی عاشقانه نیست. گرچه ممکن است این مطلب ظاهراً متناقض جلوه کند. حقیقت آن است که توانایی تنها ماندن لازمه‌ی توانایی دوست داشتن است. هر‌کس که سعی کرده است دمی با خود تنها باشد، به اشکال آن پی برده است.
رضا عابدیان
عشق یک عمل است، عمل به کار انداختن نیروهای انسانی است که تنها در شرایطی که شخص کاملاً آزاد باشد، نه تحت زور و اجبار، آنها را به کار می‌اندازد.
Reza Qas
بهترین محک توانایی عشق ورزیدن این است که مادر بتواند جدایی را با اشتیاق تحمل کند و حتی بعد از جدایی نیز در عشق خود پایدار بماند.
رضا عابدیان
مشکل بسیاری از مردم در وهله‌ی نخست این است که دوستشان بدارند، نه اینکه خود دوست بدارند یا استعداد مهر ورزیدن داشته باشند. بدین‌ترتیب، مسئله‌ی مهم برای آنان این است که چه‌سان دوستشان بدارند و چگونه دوست‌داشتنی باشند. پس راه‌هایی چند برمی‌گزینند. تا به این هدف برسند. از جمله می‌کوشند، تا به اقتضای موقعیت اجتماعی‌شان، مردمانی موفق صاحب قدرت و ثروت باشند و این در مورد مردان بیشتر صادق است. زنان بیشتر می‌کوشند تا با پرورش تن، جامه‌ی برازنده و غیره آراسته و جالب بنمایند
رضا عابدیان
عدم واقع‌بینی ما نسبت به ملت‌های خارجی زبانزد همگان است. در ظرف یک روز ملتی را با قاطعیت تمام پلید و فاسد قلمداد می‌کنیم، در صورتی که گمان می‌بریم که ملت خودمان مظهر خیر و شرف است.
رضا عابدیان
اساسی‌ترین شرط رسیدن به عشق این است که بر خود فریفتگی فایق آییم
رضا عابدیان
فردی که قادر است عشق بورزد، و عشق ورزیش با باروری همراه است، خودش را نیز دوست دراد، کسی که فقط بتواند دیگران را دوست بدارد، اصلاً معنی عشق را نمی‌داند.
Reza Qas
امروز خوشحالی انسان منحصر است به «دل‌خوشی داشتن»، و دل‌خوشی داشتن یعنی راضی بودن از مصرف و «جذب» کالاها، مناظر، غذاها، مشروب‌ها، سیگارها، مردم، سخنرانی‌ها، کتاب‌ها و فیلم‌ها همه‌ی این‌ها مصرف می‌شوند، بلعیده می‌شوند.
bfs
آنچه برای ماشین خوب است، باید برای انسان هم خوب باشد منطق این است. انسان امروز فکر می‌کند که اگر همه چیز را به سرعت انجام ندهد، چیزی وقت گرانبها از دستش رفته است؛ با وجود این او هرگز نمی‌داند با این وقتی که صرفه‌جویی کرده است چه کند جز اینکه آن را بکشد.
رضا عابدیان
احساس اولیه‌ی «عاشق شدن» را با حالت دائمی عاشق بودن، یا بهتر بگوییم، در عشق «ماندن» اشتباه می‌کنیم.
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
اگر آدم واقعاً و صمیمانه کسی را دوست داشته باشد، حتماً همه‌ی مردم، دنیا و زندگی را دوست می‌دارد. اگر من بتوانم به کسی بگویم «تو را دوست دارم» باید توانایی این را هم داشته باشم که بگویم «من در وجود تو همه‌کس را دوست دارم، با تو همه‌ی دنیا را دوست دارم، در تو حتی خودم را دوست دارم.»
من
فروم معتقد است که مسائل فلسفی را نمی‌توان از مسائل اخلاق جدا ساخت. او، به پیروی از کانت، بر این عقیده است که اندرزهای رایگان اگر بر پایه‌های محکم اخلاقی و فلسفی استوار نباشد بیهوده و بی‌اثر خواهد ماند. و به دنبال مارکس معتقد است که هدف فلسفه تنها شناخت جهان نیست، بلکه تغییر آن نیز هست. و به دنبال فروید معتقد است که فراگرد آزادی و رها گشتن از بندها منحصر به دنیای خارج نیست، بلکه ریشه‌های ژرف درونی و روانی دارد که از مسائل سلامت روحی و عقده‌های روانی و دنیای ناشناخته‌ی ضمیر ناخودآگاه جدایی‌ناپذیر است. و به دنبال دیوئی و جامعه‌شناسان و روانکاوان دیگری که امروز به حل این مسائل پرداخته‌اند، عقیده دارد که تا محیط مناسب و شرایط لازم برای رشد سالم اجتماعی و روانی افراد به وجود نیاید، انسان در دوری باطل و نافرجام همچنان سرگردان خواهد بود و در نتیجه از پاره کردن زنجیر‌های خود همواره عاجز خواهد ماند.
رضا عابدیان
در عشق زن و مرد دو نفر که جدا بودند یکی می‌شوند. در عشق مادرانه دو موجود که یکی بودند از هم جدا می‌شوند
کاربر ۲۹۵۳۰۶۶
واقع‌بینی در اندیشیدن را خرد می‌نامند؛ رویه‌ی عاطفی آدمی، که خرد او بدان متکی است، فروتنی نام دارد. فقط وقتی می‌توانیم واقع‌بین باشیم و از خرد در اعمال روزانه مدد جوییم، که با فروتنی به جهان بنگریم، و از رؤیای کودکانه‌ی همه چیزدانی، و بر همه کاری توانا بودن آزاد شده باشیم.
Keyvan Roshani
عشق کودکانه از این اصل پیروی می‌کند که: «من دوست دارم چون دوستم دارند.» عشق پخته و کامل از این اصل که: «مرا دوست دارند چون دوست دارم.» عشق نابالغ می‌گوید: «من تو را دوست دارم برای اینکه به تو نیازمندم.»، عشق رشد یافته می‌گوید: «من به تو نیازمندم چون دوستت دارم.»
Keyvan Roshani
جنبه‌ی دیگری از عشق احساساتی، تجرید عشق برحسب زمان است. ممکن است یک زوج تحت تأثیر یادآوری عشق گذشته‌ی خود قرار بگیرند، گرچه وقتی که گذشته برای آنان زمان حال بود، عشقی احساس نمی‌کردند و نیز ممکن است از اوهام شیرین آینده‌ی عشقشان به هیجان آیند. چه بسیارند نوعروسان و تازه دامادهای جوانی که در عالم خیال، شادی عشق زمان آینده را احساس می‌کنند، در صورتی که همین امروز بیزاری و خستگی آنان از یکدیگر شروع شده است
bfs
بسیاری از مردم هنوز کسی را که ذهنش به بهترین وجه عمل کند، ندیده‌اند. آنان روحیات و اعمال پدر و مادر، خویشان، یا جامعه‌ی خود را به عنوان هنجار (نورم) برمی‌گزینند و تا زمانی که از آن منحرف نشوند، احساس می‌کنند که عادی هستند و رغبتی به مشاهده‌ی چیزی ندارند.
رضا عابدیان
من هنوز همانند یک کودک ادعا می‌کنم که باید در جایی پدر وجود داشته باشد که مرا نجات دهد، مواظب من باشد و تنبیهم کند، پدری که هرگاه مطیع او هستم، دوستم بدارد؛ پدری که از تحسین‌های من به خود می‌بالد از نافرمانی‌های من خشمگین می‌شود. مسلم است که اکثریت مردم، در تکامل شخصی خود هنوز بر این حالت کودکانه فایق نیامده‌اند، بنابراین ایمان بیشتر مردم به خدا به منزله‌ی ایمان به پدری یاری دهنده است که پنداری کودکانه بیش نیست.
رضا عابدیان
۱. عشق، پاسخی به مسئله‌ی وجود انسان هر نظریه‌ای درباره‌ی عشق باید با نظریه‌ی انسان، با نظریه‌ی هستی بشر آغاز شود. وقتی که ما عشق، یا به سخن بهتر، چیزی نظیر عشق را در حیوانات مشاهده می‌کنیم، به خوبی می‌بینیم که دلبستگی آنها جزئی از سلسله‌ی غرایز آنهاست. اکنون در انسان فقط ته‌مانده‌ای از این سازمان غریزی را می‌توان دید. آنچه لازمه‌ی هستی انسان است، همین بیرون آمدن او از دنیای حیوانی و سرپیچیش از هرگونه انطباق غریزی است
miladbey
برای اینکه بدانیم منظور از بردباری چیست، کافی است که کودکی را که سعی می‌کند راه رفتن بیاموزد، در نظر بگیریم. او زمین می‌خورد، می‌افتد، بلند می‌شود و باز می‌افتد و با وجود این به کوشش خود ادامه می‌دهد، پیشرفت می‌کند، تا اینکه روزی بدون زمین خوردن و افتادن راه می‌رود. اگر بزرگسالان قادر بودند بردباری و تمرکز کودک را در مورد چیزهایی که برایش مهم است داشته باشند، چه بسا چیزها که می‌توانستند به دست بیاورند.
Juror #8

حجم

۲۹۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۸ صفحه

حجم

۲۹۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۸ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۵۶,۰۰۰
۲۰%
تومان