دانلود و خرید کتاب قلعه حیوانات جورج اورول ترجمه محمد هاشمی
تصویر جلد کتاب قلعه حیوانات

کتاب قلعه حیوانات

معرفی نویسنده
عکس جورج اورول
جورج اورول
انگلیسی | تولد ۱۹۰۳ - درگذشت ۱۹۵۰

جورج اورول داستان‌نویس، روزنامه‌نگار، منتقد ادبی و شاعر انگلیسی است که غالباً با دو رمان معروف و پرفروش «مزرعه‌ی حیوانات» و «1984» شناخته می‌شود. اورول را می‌توان موفق‌ترین نویسنده‌ی انگلیسی‌زبان قرن بیستم دانست که آثار او علاوه‌بر ارزشمندی در نگاه مخاطبان قرن جدید، به ابزار آموزش «چگونه نوشتن» برای نویسندگان امروز نیز بدل شده است.

معرفی کتاب قلعه حیوانات

کتاب قلعه حیوانات یکی از آثار ماندگار و شاخص جورج اورول، نویسنده و روزنامه‌نگار انگلیسی است که با ترجمهٔ محمد هاشمی و سعید هاشمی در انتشارات پر منتشر شده است.

درباره کتاب قلعه حیوانات

به‌دست‌آوردن این رمان که در طول جنگ جهانی دوم نوشته شده و به طور غیرمستقیم به شرایط حاکم بر شوروی سابق اشاره دارد، به علت روابط خوب انگلیس و شوروی در آن زمان، موفق به دریافت مجوز نشد؛ ولی بالاخره در سال ۱۹۴۵ در انگلستان منتشر و در اواخر دهه ۱۹۵۰ به شهرت رسید.

حیوانات مزرعهٔ آقای جونز در اقدامی انقلابی او را از مزرعه بیرون می‌کنند و خود اداره آن را به دست می‌گیرند تا برابری و رفاه و آسایش را برای حیوانات مزرعه فراهم کنند. رهبری این جنبش را گروهی از خوک‌ها به عهده می‌گیرند؛ اما طولی نمی‌کشد که آن‌ها هم به رهبری خوکی به اسم «ناپلئون» شروع به بهره‌کشی از حیوانات دیگر می‌کنند و مشکلات جدید به وجود می‌آید.

اورول با نگارش «قلعه حیوانات» از استبداد طبقهٔ حاکم شوروی به‌سختی انتقاد نمود. او معتقد بود نظام شوروی به یک دیکتاتوری تبدیل شده است. در این رمان، انقلاب حیوانات مزرعه، نماد انقلاب کارگری بر ضد نظام سرمایه‌داری و سرنوشت آن است.

خواندن کتاب قلعه حیوانات را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم. 

درباره جورج اورول

اریک آرتور بلر با نام مستعار جورج اورول در ۲۵ ژوئن ۱۹۰۳ در شهر موتیهاری، بیهار در هند متولد شد. وی داستان‌نویس، روزنامه‌نگار، منتقدِ ادبی و شاعر انگلیسی بود که بیشتر برای دو رمان سرشناس و پرفروشش رمان «مزرعه حیوانات» و رمان «۱۹۸۴» شناخته شد. هر دوی این کتاب‌ها به وضعیت حکومت‌های دیکتاتوری می‌پردازند.

جرج اورول مدتی به‌عنوان پلیس سلطنتی هند در برمه فعالیت می‌کرد. زندگی در هند و انگلیس سبب شد تا با فقر آشنا شود و این آشنایی، دیدگاهی جدید به او و کارهایش بخشید. اورول در دوران جوانی همیشه به‌دنبال کسب تجربه‌های تازه بود به همین دلیل مدتی کنار فقرا، افراد بی‌خانمان و کارگرانِ فصلی لندن و پاریس زندگی کرد. او حتی مدتی در آشپزخانه یک هتل در بخش ظرفشویی کار می‌کرد. در همین زمان بود که تصمیم گرفت شروع به نوشتن تجربیات خودش از زندگی در فقر کند. کتاب‌های «آس و پاس در لندن» و «پاریس و دختر کشیش» حاصل همین تجربیات او هستند.

اورول در در دههٔ ۱۹۳۰ به اسپانیا رفت تا علیه ارتش فاشیست ژنرال فرانکو بجنگد. او در همین زمان درگیر بیماری مزمن ریوی شد. بیماری‌ای که برای او نتیجه جنگ بود. اورول پس از جنگ کتاب درود بر کاتالونیا را بر اساس دیده‌های خود در اسپانیا نوشت.

زندگی او همواره درگیر اتفاقات جدید بود کمی بعد از بستری‌شدن جورج اورول در بیمارستان به‌دلیل بیماری مزمن سل که از زمان جنگ با آن درگیر بود درهمان بیمارستانی که بستری شده بود با سونیا برونل ازدواج کرد. بسیاری از منتقدان معتقدند شخصیت سونیا الگوی اورول برای ساخت شخصیت جولیا در کتاب ۱۹۸۴ بوده است.

اورول عاشق کشیدن سیگار بود و حتی بعد از بیماری شدید ریه‌اش که نتیجه جنگ بود حاضر نشد سیگار را ترک کند و به همین‌دلیل در بیمارستان بستری شد و هفت ماه پس از چاپ کتاب «۱۹۸۴»، در ۲۱ ژانویه ۱۹۵۰ از دنیا رفت.

برخی از آثار جورج اورول عبارت‌اند از:

(۱۹۳۴) روزهای برمه/ (۱۹۳۵) دختر کشیش/ (۱۹۳۶) به آسپیدیستراها رسیدگی کن (پول و دیگر هیچ)/ (۱۹۳۹) هوای تازه (گریز)/ (۱۹۴۵) قلعه حیوانات/ (۱۹۴۹) ۱۹۸۴/ (۱۹۳۳)/ آس و پاس‌ها در پاریس و لندن/ (۱۹۳۷) جاده به‌سوی اسکله ویگان/ (۱۹۳۸) درود بر کاتالونیا.

بخشی از کتاب قلعه حیوانات

«بنجامین پیرترین و بداخلاق‌ترین حیوان آن مزرعه بود که کم حرف می‌زد و اکثر حرف‌هایش هم تلخ و پر از کنایه بود، مثلاً می‌گفت: خدا به من دُم داده که مگس‌ها را بپرانم ولی ای کاش نه دُمی داشتم و نه مگسی بود. بین تمام حیوانات مزرعه فقط او بود که هرگز نمی‌خندید و اگر علتش را می‌پرسیدند، می‌گفت: «چیز خنده‌داری نیست!» ولی بدون اینکه نشان دهد، به باکسر احترامی خاص می‌گذاشت. هر دوی آن‌ها یکشنبه‌ها را بدون حرف زدن در چمن‌زار پشت باغ میوه، وقت‌شان را به چرا می‌گذراندند.

بعد از آنها، دو اسب دیگر و یک دسته جوجه‌مرغابی که مادرشان را تازه از دست داده بودند وارد شدند. آن‌ها جیرجیرکنان و به دنبال هم هر طرف در پی جایی بودند که زیر پا لگدمال نشوند.

کلوور با دو پایش برای آنان چیزی مانند حصار ساخت و آن‌ها میان پای او جا گرفتند و فوراً به خوابی عمیق فرو رفتند. در آخرین لحظات هم، مالی، مادیان خل‌وچلِ سفید قشنگی که دُرشکهٔ تک‌اسبهٔ آقای جونز را می‌کشید، با ناز و ادا در حالی‌که حبه‌قندی رو می‌خورد وارد شد و در مکانی تقریباً جلو نشست و با این فکر که به روبان قرمزی که به یال سفید زیبایش بافته شده بود نگاه شود مشغول بازی با آن شد. سپس گربه آمد و همانند همیشه برای پیدا کردن جای گرم، به دور و بر نگاهی انداخت و سرانجام خودش را با فشار میان باکسر و کلوور جا داد و همان‌جا لَمیده و فوراً مشغول به خُرخُر شد و حتی کلمه‌ای هم از سخنرانی میجر را نشنید.

به جز موزز، زاغ اهلی که روی شاخه درخت پشت در خوابیده بود، همه حیوانات حاضر شده بودند. وقتی میجر متوجه شد که همه مستقر و منتظرند، سینه را صاف کرد و چنین شروع کرد:

«دوستان، شما راجع به خواب عجیبی که در شب قبل دیده‌ام چیزهایی شنیده‌اید. در مورد خوابم بعداً صحبت می‌کنم. در حال حاضر مطلب دیگری را می‌خواهم بگویم. دوستان فکر نمی‌کنم که من بیش از چند ماهی باشد که بین شما هستم ولی احساس می‌کنم وظیفه دارم تجربه‌هایی که در این مدت بدست آورده‌ام را در اختیارتان بگذارم. عمر من طولانی بوده و در این مدت، داخل طویله فرصت زیادی برای تفکر داشته‌ام و فکر می‌کنم به اندازه هر حیوان زنده‌ای که به ماهیت زندگی در دنیا پی برده، آشنایی دارم. در همین زمینه است که می‌خواستم با شما صحبت کنم.

دوستان! ماهیت این زندگی از چه قرار است؟ باید بگویم که زندگی ما بسیار کوتاه و پرزحمت و نکبت‌بار است. به این دنیا می‌آییم، چیزی به جز قوت‌لایموت نداریم و از بین‌مان آنهایی که قادر به کار هستند، تا آخرین لحظهٔ عمر به کار گمارده شده و به محض اینکه از حیص انتفاع بیافتیم، بدون کوچک‌ترین رحمی قربانی می‌شویم. هیچ کدام از حیوانات در انگلستان مزهٔ خوشبختی و فراغت و آسودگی را از یک سالگی به بالا نچشیده‌اند. هیچ حیوانی در انگلستان آزادی ندارد و زندگی حیوانات همراه با فقر و بردگی است. این یک حقیقت غیرقابل‌انکار است. آیا چنین شرایطی در نظام طبیعت لازم است؟ آیا این به این خاطر است که این سرزمین شرایط خوبی ندارد و به قدری فقیر است که نمی‌تواند به ساکنینش زندگی مرفه و خوبی را بدهد؟ نه دوستان!»

عماد
۱۳۹۸/۰۹/۰۱

این کتاب رو هر ۸ساعت یک بار بخوانید!

Maryam
۱۳۹۹/۰۸/۳۰

ب شدت بهتون توصیه میکنم این کتاب رو با تامل بخونید.. چقد حال و روز ما هم شبیه به قلعه ی حیوانات هست.. دو تا مورد خیلی برام جالب بود یکی اینکه به حیوانات همیشه میگفتن بیرون از مزرعه خیلی

- بیشتر
mojtaba rabiei
۱۳۹۸/۰۵/۲۸

داستانی بسیار عالی و آشنا برای ما ایرانیا. این جملش منو یاد آقازاده ها میندازه که میگه: همه با هم برابرند ولی بعضی برابرترند

فاطمه مقدم
۱۳۹۹/۰۱/۱۳

مهم ترین اتفاقی که با خوندن این کتاب میفته اینه که به ما نشون بده اکثر حکومت ها فارغ از اسم و نوع سیاست های ظاهری که برای خودشون انتخاب میکنن، مشابهن. خیلی چیزها قرار نیست تغییر کنه تا زمانی

- بیشتر
سورنا
۱۳۹۷/۰۴/۲۲

در واقع این قصه (جانوران قدرت)است,قصه انسانهایی که قدرت,آنها را به تباهی می کشد ومسخ می کند.به عقیده گابریل گارسیا مارکز (قدرت) رذیلتی بی پایان است که با سیر کردن خود,اشتهای خویش را تا پایان همه زمان ها می انگیزد!

Hanieh Mohamadi
۱۳۹۹/۰۹/۲۱

جذابیت داستان بیشتر از این نظر بود که میشد شخصیت های مختلف داستان رو به انسان ها و حکومت های تاریخی و کنونی خود ما انسان ها تعمیم داد

م.حکیمی
۱۳۹۹/۰۹/۰۱

جورج اورول بسیار زیبا و با استفاده از نماد ها طرز فکرش راجع به شوروی سابق و شرایط حاکم بر آن را در این کتاب به تصویر کشیده... قطعا کتاب ارزش مطالعه را دارد

javad 14
۱۳۹۷/۰۸/۰۷

"همه حیوانات برابرند اما بعضی برابرترند"

Hamid Adibzadeh
۱۳۹۸/۰۴/۰۱

کتاب واقعا عالی بود، بیانی ساده داشت اما معنی و مفهومی کامل و سنگین رو سعی داشت به خواننده بگه؛ و متاسفانه به قول یکی از دوستان در بخش نظرات: بدبختانه همه چیز داستانِ این کتاب خیلی آشنا بود! طی جستجوهام

- بیشتر
ヽ( ´¬`)ノپری
۱۳۹۸/۱۱/۰۵

اگه تو ایران زندگی میکنید احتیاجی به خوندن این کتاب نیست :|

گوسفندان: انبوه جمعیت دنباله‌رو که بدون هیچ تفکّری فقط شعارهای رهبران را تکرار می‌کنند.
BehRad
همهٔ حیوانات برابرند، اما بعضی برابرترند.
Sana Ofogh
خدا به من دُم داده که مگس‌ها را بپرانم ولی ای کاش نه دُمی داشتم و نه مگسی بود.
نیلوفر🍀
هفت قانون ۱-هر موجود دو پا دشمن است. ۲-هر حیوانی که چهار پاست یا بال دارد، دوست است. ۳-هیچ حیوانی لباس نمی‌پوشد. ۴-هیچ حیوانی بر روی تخت نمی‌خوابد. ۵-هیچ حیوانی حق نوشیدنِ نوشیدنی را ندارد. ۶-هیچ حیوانی حیوان دیگر را نمی‌کشد. ۷-همه حیوانات با هم برابرند.
فاطمه
ماهیت این زندگی از چه قرار است؟ باید بگویم که زندگی ما بسیار کوتاه و پرزحمت و نکبت‌بار است. به این دنیا می‌آییم، چیزی به جز قوت‌لایموت نداریم و از بین‌مان آنهایی که قادر به کار هستند، تا آخرین لحظهٔ عمر به کار گمارده شده و به محض اینکه از حیص انتفاع بیافتیم، بدون کوچک‌ترین رحمی قربانی می‌شویم.
Mr_Nazarian
نمی‌توانستند تشخیص دهند که کدام‌یک حیوان است و کدام‌یک انسان! دیگر ممکن نبود که یکی را از دیگری تمیز دهند. آدم‌ها شبیه خوک‌ها بودند و خوک‌ها شبیه آدم‌ها!
SARA
بشر به منافع هیچ موجودی جز خود نمی‌اندیشد
BehRad
موزز (کلاغ سیاه پیر): نماد کلیسای ارتدکس که در زمان استالین دوباره اجازهٔ فعالیت یافت. او با دادن وعدهٔ زندگی شیرین در دنیای واپسین، باعث می‌گردد که حیوانات عادی، رنج و مشقت زندگی کنونی‌شان را بپذیرند.
BehRad
بنجامین پیرترین و بداخلاق‌ترین حیوان آن مزرعه بود که کم حرف می‌زد و اکثر حرف‌هایش هم تلخ و پر از کنایه بود، مثلاً می‌گفت: خدا به من دُم داده که مگس‌ها را بپرانم ولی ای کاش نه دُمی داشتم و نه مگسی بود.
Mr_Nazarian
دوستان! ماهیت این زندگی از چه قرار است؟ باید بگویم که زندگی ما بسیار کوتاه و پرزحمت و نکبت‌بار است. به این دنیا می‌آییم، چیزی به جز قوت‌لایموت نداریم و از بین‌مان آنهایی که قادر به کار هستند، تا آخرین لحظهٔ عمر به کار گمارده شده و به محض اینکه از حیص انتفاع بیافتیم، بدون کوچک‌ترین رحمی قربانی می‌شویم.
نیلوفر🍀
همیشه خوک‌ها تصمیم می‌گرفتند و سایر حیوانات حقی برای تصمیم گرفتن نداشتند؛ ولی رأی دادن را یاد گرفته بودند.
Disney frczen
بنجامین احساس کرد که پوزه‌هایی به شانه‌اش کشیده می‌شود. سرش را که برگرداند، کلوور را دید که با چشمان سالخورده و ضعیفش، که حتی از قبل هم کم نورتر شده بود، بی‌آنکه کلمه‌ای بر زبان بیاورد با ملایمت یال بنجامین را کشید و او را با خود به ته طویله، جایی که هفت فرمان را نوشته بودند، برد. یکی دو دقیقه آنجا ایستادند و به دیوار قیراندود و نوشتهٔ سفیدرنگ روی آن یعنی قوانین، خیره شدند و سرانجام کلوور به سخن آمد و گفت: - سوی چشمم کم شده، زمانی هم که جوان بودم نمی‌توانستم نوشته‌ها را بخوانم، ولی به نظرم می‌آید که دیوار به شکل دیگری درآمده است. شکل دیوارمان فرق کرده! بنجامین! آیا هفت قانون بر روی دیوار نوشته شده است؟ برای اولین‌بار در زندگی، بنجامین حاضر شد که قانونش را بشکند و با صدای بلندی نوشته‌هایی که بر روی دیوار نوشته شده بود را خواند. بر دیوار دیگر چیزی جز یک فرمان نبود: همهٔ حیوانات برابرند، اما بعضی برابرترند.
Amir
گوسفندان: انبوه جمعیت دنباله‌رو که بدون هیچ تفکّری فقط شعارهای رهبران را تکرار می‌کنند.
دانور🌱
به این دنیا می‌آییم، چیزی به جز قوت‌لایموت نداریم و از بین‌مان آنهایی که قادر به کار هستند، تا آخرین لحظهٔ عمر به کار گمارده شده و به محض اینکه از حیص انتفاع بیافتیم، بدون کوچک‌ترین رحمی قربانی می‌شویم.
majid
بشر تنها دشمن واقعی‌مان است که باید آن را ریشه‌کَن و از صحنه دور کنیم و گرسنگی و بیگاری را تا ابد بسوزانیم. این بشر تنها مخلوقی است که بدون هیچ تولیدی، فقط مصرف می‌کند، نه شیر دارد و نه تخم می‌کند.
Amir
در یک سمت طویلهٔ بزرگ، در محل مرتفعی که چیزی شبیه سکو داشت، میجر در زیر فانوسی که به تیرکی آویزان بود، روی بستری از کاه لمیده بود. او دوازده سال از عمرش می‌رفت و جدیداً هم کمی تنومند شده بود ولی با این حال خوک باعظمتی بود و با توجه به اینکه دو دندان نیشش هیچ‌گاه کنده نشده بود، ظاهری مهربان و با اعتمادبه‌نفس داشت. بعد از مدتی حیوانات به تدریج آمدند و هر دسته به شیوهٔ خاص خود در محلی قرار گرفت.
M_k
خدا به من دُم داده که مگس‌ها را بپرانم ولی ای کاش نه دُمی داشتم و نه مگسی بود.
دانیال
همهٔ حیوانات برابرند، اما بعضی برابرترند.
Amir Mohammad
نمی‌توانستند تشخیص دهند که کدام‌یک حیوان است و کدام‌یک انسان! دیگر ممکن نبود که یکی را از دیگری تمیز دهند. آدم‌ها شبیه خوک‌ها بودند و خوک‌ها شبیه آدم‌ها!
بهنام فیروزی مقام
این است قانون زندگی؛ همیشه رنج، گرسنگی و ناامیدی.
Iluv.ca

حجم

۱۳۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۱۳۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
۵,۰۰۰
۵۰%
تومان