دانلود و خرید کتاب خیابان چرینگ کراس شماره‌ی ۸۴ هلین هانف ترجمه لیلا کرد
تصویر جلد کتاب خیابان چرینگ کراس شماره‌ی ۸۴

کتاب خیابان چرینگ کراس شماره‌ی ۸۴

نویسنده:هلین هانف
مترجم:لیلا کرد
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۹۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خیابان چرینگ کراس شماره‌ی ۸۴

کتاب «خیابان چرینگ‌کراس، شماره‌ی ۸۴» در سال ۱۹۷۰ در نیویورک منتشر شد و به‌سرعت توجه بسیاری از کتاب‌دوستان را در سراسر جهان به‌خود جلب کرد. این کتاب کم‌حجم مجموعه‌ای از نامه‌های به‌جا مانده از هلیْن هانف و فرانک دوئل، یکی از فروشندگان کتاب‌فروشی مارکس و شرکاء در لندن است که در طول سال‌های ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۹ نگاشته شده‌است. هلیْن هانف در سال ۱۹۱۶ در شهر فیلادلفیای آمریکا به‌دنیا آمد. علاقه‌ی وافرش به نمایشنامه‌نویسی موجبات مهاجرت او را به نیویورک فراهم کرد. وی اگرچه هرگز نتوانست تئاتری را به روی صحنه ببرد اما موفقیت و محبوبیت این کتاب، در ۵۴‌ سالگی او را از نمایشنامه‌نویسی ناموفق و گمنام، به نویسنده‌ای محبوب تبدیل‌کرد، و این محبوبیت، ناشر انگلیسی‌اش را بر آن داشت تا مقدمات سفر هلیْن را به انگلستان برای دیدار دوستانش در این کتاب‌فروشی بعد از ۲۰ سال نامه‌نگاری فراهم‌کند. او در سال ۱۹۷۳، شرح این سفر را در کتابی به نام «دوشسِ خیابان بلومزبری» به رشته‌ی تحریر درآورد. در سال ۱۹۸۷، هالیوود با اقتباس از این کتاب فیلمی با بازی آنتونی هاپکینز، در نقش فرانک دوئل و آن بنکرافت، در نقش هلیْن ساخت. هلیْن هانف در سال ۱۹۹۷، در ۸۱ سالگی در نیویورک درگذشت.
Dentist
۱۳۹۷/۰۴/۲۹

کتاب مجموعه ی نامه های واقعی زنی به کتاب فروشی محبوبشه که هربار کتاب های متفاوتی رو سفارش میده و طی سال ها روابط نزدیکی از طریق نامه نگاری با کارکنان کتابفروشی و خانواده ی اون ها برقرار میکنه. خب این

- بیشتر
راضیه حفیظی
۱۳۹۹/۰۷/۱۶

نمونه‌ی واقعی یک کتاب خوب، یک داستان با ارزش... مجموعه‌ نامه‌های یک کتابفروشی در لندن و خانم نمایش‌نامه نویس نیمه مشهور دوست داشتنی از امریکا ... یک دوستی و ارتباط (از طریق خرید و فرستادن کتاب) متولد می‌شود و در طول

- بیشتر
❥ⓕⓣⓜⓗ❥
۱۳۹۸/۱۰/۰۱

کتاب مجموعه نامه های به جا مانده هلین هانف نویسنده ی کتاب و فرانک دوئل یکی از فروشندگان کتابفروشی"مارکس و شرکا" هست که در طول۲۰سال نوشته شدن... ✧✧✧ کتابی است درباره ی یک فرد عاشق کتاب و یک کتابفروش♥📝 یک کتاب فوق العاده

- بیشتر
YasmineGh
۱۳۹۸/۰۸/۱۰

خیلی کتاب قشنگی بود چقدر قشنگ میشه با آدم هایی تو موقعیت جغرافیایی دیگه ارتباط برقرار کرد و دوستشون داشت آخر کتاب قلبم رو به درد آورد ولی در کل عالی بود به راستی که محبت کردن حد و مرز نداره و صد افسوس

- بیشتر
نسیم رحیمی
۱۳۹۹/۰۵/۱۵

سبک این کتاب نامه نگاری هست و اولین بار بود که کتابی در این سبک خوندم و به نظرم جالب بود. از همه چیز جالب تر برام خوش قلبی هلین هانف بود و همچنین اعتمادی که فرانک دوئلِ کتابفروش برای

- بیشتر
nazanin
۱۳۹۷/۰۲/۰۸

کتاب دلنشینی بود

weareone
۱۴۰۰/۰۴/۳۱

شاید تجربه ای که از قدم زدن میان کتاب ها، خیابان های شلوغ و رویاهای داشته و نداشته خود داریم به راحتی روی کاغذ نیاید. نامه نوشتن سخت ترین کاری است که در عصر جدید کمرنگ و گویی محو شده

- بیشتر
نعنا
۱۳۹۹/۰۷/۳۰

این کتاب، با موضوع خاص و سبک جالبش قطعا تو ذهنِ من میمونه. واقعا خیلی جذابه که نامه‌هایی که چندین سالِ پیش یه نویسنده به کتاب‌دارِ کتاب‌فروشی یه خیابون از کره خاکی میفرستاده رو بخونی و اتفاقا واقعی هم باشه همه

- بیشتر
پروا
۱۳۹۹/۰۶/۱۲

این کتاب با این حجم کم ، از آن کتابهایی است که مرا مجذوب خود کرد.و اگر حتی واقعیت ماجرا را در نظر نگیری ، داستانی به نظر می آید که با شیوه ای بسیار موثر و جذاب ، تو

- بیشتر
reyhanesalahi
۱۳۹۸/۰۶/۱۷

دوستداشتنی😍 همین که واقعی بود به دوستداشتنی تر شدنش اضافه میکرد

من عاشق کتاب‌های دست‌دومی هستم که صفحه‌ای که صاحب قبلی‌اش بارها آن را خوانده است، بلافاصله گشوده می‌شود. روزی که کتاب هَزلیت رسید، این صفحه باز شد: «از خواندن کتاب‌های نو متنفرم.» و من با صدای بلند به هر کسی که پیش از من صاحبش بود گفتم: «سلام رفیق!»
fateme
من هر بهار کتاب‌هایم را تمیز و مرتب می‌کنم و آنهایی را که هرگز دوباره نمی‌خوانم، مثل لباس‌هایی که دوباره قرار نیست بپوشم، دور می‌ریزم. همه از این کار من تعجب می‌کنند. دوستانم درخصوص کتاب‌ها عجیب‌وغریب‌اند. آنها همهٔ کتاب‌های پرفروش را می‌خوانند و در حداقل زمان ممکن تمامشان می‌کنند. من فکر می‌کنم آنها خیلی جاها را جا می‌اندازند و نخوانده رد می‌شوند؛ و هیچ‌وقت چیزی را دوباره نمی‌خوانند، برای همین یک سال بعد، حتی یک کلمه‌اش را هم به‌خاطر نمی‌آورند. اما وقتی می‌بینند من کتابی را در سطل آشغال می‌اندازم یا به دیگران می‌بخشم به‌شدت تعجب می‌کنند. از نظر آنها کتابی را می‌خری، آن را می‌خوانی، آن را در قفسه می‌گذاری، و هرگز آن را تا پایان عمر باز نمی‌کنی، اما آن را دور نمی‌اندازی! مخصوصاً اگر جلد درست‌وحسابی داشته باشد! چرا نه؟ از نظر من هیچ چیزی کم‌ارزش‌تر از یک کتاب بد یا حتی یک کتاب پیش‌پاافتاده نیست.
sadafi
Vulgate Latin؛ کهن‌ترین ترجمهٔ لاتین کتاب مقدس، مربوط به اواخر قرن چهارم میلادی.
نعنا
وقتی می‌بینند من کتابی را در سطل آشغال می‌اندازم یا به دیگران می‌بخشم به‌شدت تعجب می‌کنند. از نظر آنها کتابی را می‌خری، آن را می‌خوانی، آن را در قفسه می‌گذاری، و هرگز آن را تا پایان عمر باز نمی‌کنی، اما آن را دور نمی‌اندازی! مخصوصاً اگر جلد درست‌وحسابی داشته باشد!
نعنا
چرا آدم‌هایی که حتی خوابِ دزدیدن چیزی را هم نمی‌بینند، کتاب‌دزدی از نظرشان اشکالی ندارد؟
❥ⓕⓣⓜⓗ❥
چقدر خوب است بدانی کسی هست که از راهی بسیار دور می‌تواند نسبت به آدم‌هایی که تابه‌حال ندیده این‌همه مهربان و بخشنده باشد
mary
چرا آدم‌هایی که حتی خوابِ دزدیدن چیزی را هم نمی‌بینند، کتاب‌دزدی از نظرشان اشکالی ندارد؟
ad
یادم می‌آید سال‌ها پیش مردی به من گفت، کسانی که به انگلستان می‌روند دقیقاً همان چیزی را که به جست‌وجویش رفته‌اند می‌یابند.
da☾
چرا آدم‌هایی که حتی خوابِ دزدیدن چیزی را هم نمی‌بینند، کتاب‌دزدی از نظرشان اشکالی ندارد؟
نعنا
من عاشق جمله‌های تقدیم‌نامهٔ روی صفحهٔ اول کتاب هستم
نسیم رحیمی
از نظر من هیچ چیزی کم‌ارزش‌تر از یک کتاب بد یا حتی یک کتاب پیش‌پاافتاده نیست.
❥ⓕⓣⓜⓗ❥
باورت نمی‌شود اگر بدانی (منی که از رمان متنفرم) بالاخره به‌سراغ جین آستین رفتم و غرور و تعصب چنان هوش از سرم بُرد که نمی‌توانم آن را به کتابخانه پس بدهم تا اینکه تو یکی برای خودم پیدا کنی.
marziye
آیا سفرنامهٔ دو توکویل به آمریکا را دارید؟ یکی مال من را امانت گرفت و هرگز آن را پَس نداد. چرا آدم‌هایی که حتی خوابِ دزدیدن چیزی را هم نمی‌بینند، کتاب‌دزدی از نظرشان اشکالی ندارد؟
sadafi
حسرت‌خوردن بیهوده است. با اینکه پدرم هرگز مرد ثروتمند یا قدرتمندی نبود، همیشه شاد و راضی بود، و ما خیلی خوشحالیم که این‌طور بود.
zohreh
هِلین عزیز خیلی خوشحالم که دوباره از تو باخبر شدم. بله، ما هنوز اینجاییم، پیرتر و مشغول‌تر می‌شویم؛ اما پولدارتر نه.
zohreh
آیا شما آنجاخاطرات سَم پپیز را دارید؟ برای غروب‌های طولانی زمستان به او نیاز دارم.
Hossein Heydari
کاش این‌قدر با ملاحظه تقدیم‌نامه‌هایتان را روی یک کارت ننوشته بودید، و آن را روی صفحهٔ سفید اول کتاب می‌نوشتید. این تأثیرِ شغل کتاب‌فروشی روی همهٔ شماست، احتمالاً نگران بودید از ارزش کتاب بکاهید. شما ارزش آن را برای مالک فعلی‌اش افزایش می‌دادید (و احتمالاً برای مالک بعدی‌اش.
Hossein Heydari
آیا شما آنجاخاطرات سَم پپیز را دارید؟ برای غروب‌های طولانی زمستان به او نیاز دارم.
Hossein Heydari
نیومن تقریباً یک هفته پیش رسید و من تازه دارم از هیجانِ داشتنش بهبود پیدا می‌کنم. کل روز آن را نزدیکم روی میز می‌گذارم؛ هرازچندگاهی دست از تایپ کردن برمی‌دارم، دست دراز می‌کنم و آن را لمس می‌کنم. نه برای اینکه چاپ اول است، من فقط هرگز کتابی به این زیبایی ندیده بودم. به‌طرز مبهمی نسبت به داشتنش احساس گناه می‌کنم. انگار تمامِ آن چرم درخشان و نقوش طلایی و چاپ زیبا به کتابخانه‌ای از چوب کاج یک خانهٔ اربابی انگلیسی تعلق دارد؛ و می‌خواهد کنار شومینه، روی صندلی راحتی چرم یک نجیب‌زادهٔ اصیل خوانده شود - نه روی یک کاناپهٔ تختخواب‌شوی دست‌دوم در آلونکی یک‌اتاقه
Hossein Heydari
قرار بود روزی که آنگلر رسید، نامهٔ تشکرآمیزی برایت بنویسم. فقط چاپ چوبی‌اش به‌تنهایی ده برابر قیمت کتاب می‌ارزد. در چه دنیای عجیبی زندگی می‌کنیم که این‌قدر راحت می‌توانیم مالک چیزی به این زیبایی باشیم؛ آن هم به قیمت یک بلیت نمایش برادوی، یا یک‌پنجاهُم روکش یک دندان.
باران ریزوندی

حجم

۱۹۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۱۹۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۲۷,۰۰۰
۱۸,۹۰۰
۳۰%
تومان