بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خیابان چرینگ کراس شماره‌ی ۸۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خیابان چرینگ کراس شماره‌ی ۸۴

بریده‌هایی از کتاب خیابان چرینگ کراس شماره‌ی ۸۴

نویسنده:هلین هانف
مترجم:لیلا کرد
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۹۲ رأی
۴٫۱
(۹۲)
من هر بهار کتاب‌هایم را تمیز و مرتب می‌کنم و آنهایی را که هرگز دوباره نمی‌خوانم، مثل لباس‌هایی که دوباره قرار نیست بپوشم، دور می‌ریزم. همه از این کار من تعجب می‌کنند. دوستانم درخصوص کتاب‌ها عجیب‌وغریب‌اند. آنها همهٔ کتاب‌های پرفروش را می‌خوانند و در حداقل زمان ممکن تمامشان می‌کنند. من فکر می‌کنم آنها خیلی جاها را جا می‌اندازند و نخوانده رد می‌شوند؛ و هیچ‌وقت چیزی را دوباره نمی‌خوانند، برای همین یک سال بعد، حتی یک کلمه‌اش را هم به‌خاطر نمی‌آورند. اما وقتی می‌بینند من کتابی را در سطل آشغال می‌اندازم یا به دیگران می‌بخشم به‌شدت تعجب می‌کنند. از نظر آنها کتابی را می‌خری، آن را می‌خوانی، آن را در قفسه می‌گذاری، و هرگز آن را تا پایان عمر باز نمی‌کنی، اما آن را دور نمی‌اندازی! مخصوصاً اگر جلد درست‌وحسابی داشته باشد! چرا نه؟ از نظر من هیچ چیزی کم‌ارزش‌تر از یک کتاب بد یا حتی یک کتاب پیش‌پاافتاده نیست.
sadafi
من عاشق کتاب‌های دست‌دومی هستم که صفحه‌ای که صاحب قبلی‌اش بارها آن را خوانده است، بلافاصله گشوده می‌شود. روزی که کتاب هَزلیت رسید، این صفحه باز شد: «از خواندن کتاب‌های نو متنفرم.» و من با صدای بلند به هر کسی که پیش از من صاحبش بود گفتم: «سلام رفیق!»
fateme
Vulgate Latin؛ کهن‌ترین ترجمهٔ لاتین کتاب مقدس، مربوط به اواخر قرن چهارم میلادی.
نسیمِ نیک
وقتی می‌بینند من کتابی را در سطل آشغال می‌اندازم یا به دیگران می‌بخشم به‌شدت تعجب می‌کنند. از نظر آنها کتابی را می‌خری، آن را می‌خوانی، آن را در قفسه می‌گذاری، و هرگز آن را تا پایان عمر باز نمی‌کنی، اما آن را دور نمی‌اندازی! مخصوصاً اگر جلد درست‌وحسابی داشته باشد!
نسیمِ نیک
چرا آدم‌هایی که حتی خوابِ دزدیدن چیزی را هم نمی‌بینند، کتاب‌دزدی از نظرشان اشکالی ندارد؟
❥ⓕⓣⓜⓗ❥
چقدر خوب است بدانی کسی هست که از راهی بسیار دور می‌تواند نسبت به آدم‌هایی که تابه‌حال ندیده این‌همه مهربان و بخشنده باشد
mary
چرا آدم‌هایی که حتی خوابِ دزدیدن چیزی را هم نمی‌بینند، کتاب‌دزدی از نظرشان اشکالی ندارد؟
ad
از نظر من هیچ چیزی کم‌ارزش‌تر از یک کتاب بد یا حتی یک کتاب پیش‌پاافتاده نیست.
❥ⓕⓣⓜⓗ❥
من عاشق جمله‌های تقدیم‌نامهٔ روی صفحهٔ اول کتاب هستم
نسیم رحیمی
چرا آدم‌هایی که حتی خوابِ دزدیدن چیزی را هم نمی‌بینند، کتاب‌دزدی از نظرشان اشکالی ندارد؟
نسیمِ نیک
یادم می‌آید سال‌ها پیش مردی به من گفت، کسانی که به انگلستان می‌روند دقیقاً همان چیزی را که به جست‌وجویش رفته‌اند می‌یابند.
da☾
آیا سفرنامهٔ دو توکویل به آمریکا را دارید؟ یکی مال من را امانت گرفت و هرگز آن را پَس نداد. چرا آدم‌هایی که حتی خوابِ دزدیدن چیزی را هم نمی‌بینند، کتاب‌دزدی از نظرشان اشکالی ندارد؟
sadafi
باورت نمی‌شود اگر بدانی (منی که از رمان متنفرم) بالاخره به‌سراغ جین آستین رفتم و غرور و تعصب چنان هوش از سرم بُرد که نمی‌توانم آن را به کتابخانه پس بدهم تا اینکه تو یکی برای خودم پیدا کنی.
marziye
۱۱ مه ‌۱۹۵۲ فرانک عزیز قرار بود روزی که آنگلر رسید، نامهٔ تشکرآمیزی برایت بنویسم. فقط چاپ چوبی‌اش به‌تنهایی ده برابر قیمت کتاب می‌ارزد. در چه دنیای عجیبی زندگی می‌کنیم که این‌قدر راحت می‌توانیم مالک چیزی به این زیبایی باشیم؛ آن هم به قیمت یک بلیت نمایش برادوی، یا یک‌پنجاهُم روکش یک دندان.
sadafi
چقدر خوب است بدانی کسی هست که از راهی بسیار دور می‌تواند نسبت به آدم‌هایی که تابه‌حال ندیده این‌همه مهربان و بخشنده باشد
نسیم رحیمی
من فکر می‌کنم آنها خیلی جاها را جا می‌اندازند و نخوانده رد می‌شوند؛ و هیچ‌وقت چیزی را دوباره نمی‌خوانند، برای همین یک سال بعد، حتی یک کلمه‌اش را هم به‌خاطر نمی‌آورند. اما وقتی می‌بینند من کتابی را در سطل آشغال می‌اندازم یا به دیگران می‌بخشم به‌شدت تعجب می‌کنند. از نظر آنها کتابی را می‌خری، آن را می‌خوانی، آن را در قفسه می‌گذاری، و هرگز آن را تا پایان عمر باز نمی‌کنی، اما آن را دور نمی‌اندازی! مخصوصاً اگر جلد درست‌وحسابی داشته باشد! چرا نه؟ از نظر من هیچ چیزی کم‌ارزش‌تر از یک کتاب بد یا حتی یک کتاب پیش‌پاافتاده نیست.
کاربر ۱۸۱۵۵۹۱
من هر بهار کتاب‌هایم را تمیز و مرتب می‌کنم و آنهایی را که هرگز دوباره نمی‌خوانم، مثل لباس‌هایی که دوباره قرار نیست بپوشم، دور می‌ریزم. همه از این کار من تعجب می‌کنند. دوستانم درخصوص کتاب‌ها عجیب‌وغریب‌اند. آنها همهٔ کتاب‌های پرفروش را می‌خوانند و در حداقل زمان ممکن تمامشان می‌کنند. من فکر می‌کنم آنها خیلی جاها را جا می‌اندازند و نخوانده رد می‌شوند؛ و هیچ‌وقت چیزی را دوباره نمی‌خوانند، برای همین یک سال بعد، حتی یک کلمه‌اش را هم به‌خاطر نمی‌آورند. اما وقتی می‌بینند من کتابی را در سطل آشغال می‌اندازم یا به دیگران می‌بخشم به‌شدت تعجب می‌کنند. از نظر آنها کتابی را می‌خری، آن را می‌خوانی، آن را در قفسه می‌گذاری، و هرگز آن را تا پایان عمر باز نمی‌کنی، اما آن را دور نمی‌اندازی! مخصوصاً اگر جلد درست‌وحسابی داشته باشد! چرا نه؟ از نظر من هیچ چیزی کم‌ارزش‌تر از یک کتاب بد یا حتی یک کتاب پیش‌پاافتاده نیست.
marziye
باید اضافه کنم همهٔ اجناس داخل بسته چیزهایی بودند که ما دیگر در مغازه‌ها نمی‌بینیم و فقط می‌توانیم در بازار سیاه پیدایشان کنیم. از محبت و بخشندگی بی‌اندازهٔ شماست که به یاد ما بودید، بی‌اندازه سپاسگزاریم.
weareone
قرار بود روزی که آنگلر رسید، نامهٔ تشکرآمیزی برایت بنویسم. فقط چاپ چوبی‌اش به‌تنهایی ده برابر قیمت کتاب می‌ارزد. در چه دنیای عجیبی زندگی می‌کنیم که این‌قدر راحت می‌توانیم مالک چیزی به این زیبایی باشیم؛ آن هم به قیمت یک بلیت نمایش برادوی، یا یک‌پنجاهُم روکش یک دندان.
باران ریزوندی
نیومن تقریباً یک هفته پیش رسید و من تازه دارم از هیجانِ داشتنش بهبود پیدا می‌کنم. کل روز آن را نزدیکم روی میز می‌گذارم؛ هرازچندگاهی دست از تایپ کردن برمی‌دارم، دست دراز می‌کنم و آن را لمس می‌کنم. نه برای اینکه چاپ اول است، من فقط هرگز کتابی به این زیبایی ندیده بودم. به‌طرز مبهمی نسبت به داشتنش احساس گناه می‌کنم. انگار تمامِ آن چرم درخشان و نقوش طلایی و چاپ زیبا به کتابخانه‌ای از چوب کاج یک خانهٔ اربابی انگلیسی تعلق دارد؛ و می‌خواهد کنار شومینه، روی صندلی راحتی چرم یک نجیب‌زادهٔ اصیل خوانده شود - نه روی یک کاناپهٔ تختخواب‌شوی دست‌دوم در آلونکی یک‌اتاقه
Hossein Heydari
آیا شما آنجاخاطرات سَم پپیز را دارید؟ برای غروب‌های طولانی زمستان به او نیاز دارم.
Hossein Heydari
کاش این‌قدر با ملاحظه تقدیم‌نامه‌هایتان را روی یک کارت ننوشته بودید، و آن را روی صفحهٔ سفید اول کتاب می‌نوشتید. این تأثیرِ شغل کتاب‌فروشی روی همهٔ شماست، احتمالاً نگران بودید از ارزش کتاب بکاهید. شما ارزش آن را برای مالک فعلی‌اش افزایش می‌دادید (و احتمالاً برای مالک بعدی‌اش.
Hossein Heydari
آیا شما آنجاخاطرات سَم پپیز را دارید؟ برای غروب‌های طولانی زمستان به او نیاز دارم.
Hossein Heydari
می‌روم بخوابم. می‌دانم کابوس‌های ترسناکی دربارهٔ هیولاهایی بزرگ در رداهای دانشگاهی خواهم دید، که چاقوهای قصابی بلند و خونینی در دست دارند که روی آنها نوشته شده منتخب، گزیده، قطعه و تلخیص.
حامد
من عاشق کتاب‌های دست‌دومی هستم که صفحه‌ای که صاحب قبلی‌اش بارها آن را خوانده است، بلافاصله گشوده می‌شود
نسیم رحیمی
من حسّ دوستانهٔ ورق‌زدن صفحاتی را که شخص دیگری قبلاً آن را ورق زده است دوست دارم و خواندن عبارت‌هایی که شخص دیگری مدت‌ها قبل خوانده، توجهم را به خود جلب می‌کند.)
نسیم رحیمی
کسانی که به انگلستان می‌روند دقیقاً همان چیزی را که به جست‌وجویش رفته‌اند می‌یابند.
نسیم رحیمی
من عاشق جمله‌های تقدیم‌نامهٔ روی صفحهٔ اول کتاب هستم و همین‌طور یادداشت‌های حاشیه، من حسّ دوستانهٔ ورق‌زدن صفحاتی را که شخص دیگری قبلاً آن را ورق زده است دوست دارم و خواندن عبارت‌هایی که شخص دیگری مدت‌ها قبل خوانده، توجهم را به خود جلب می‌کند.
کاربر ۱۸۱۵۵۹۱
یکی مال من را امانت گرفت و هرگز آن را پَس نداد. چرا آدم‌هایی که حتی خوابِ دزدیدن چیزی را هم نمی‌بینند، کتاب‌دزدی از نظرشان اشکالی ندارد؟
کاربر ۱۸۱۵۵۹۱
من عاشق کتاب‌های دست‌دومی هستم که صفحه‌ای که صاحب قبلی‌اش بارها آن را خوانده است، بلافاصله گشوده می‌شود. روزی که کتاب هَزلیت رسید، این صفحه باز شد: «از خواندن کتاب‌های نو متنفرم.» و من با صدای بلند به هر کسی که پیش از من صاحبش بود گفتم: «سلام رفیق!»
marziye

حجم

۱۹۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۱۹۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۲۷,۰۰۰
تومان