
کتاب منم، میرزارضا
معرفی کتاب منم، میرزارضا
کتاب منم، میرزارضا به قلم «یدالله آقاعباسی» توسط نشر قطره در سال ۱۴۰۳ منتشر شده است. این نمایشنامهٔ ایرانی در ۱۲ صحنه نوشته شده تا روایتی چندلایه از زندگی و ذهنیت «میرزا رضا کرمانی»، قاتل ناصرالدین شاه قاجار ارائه دهد. اثر حاضر با بهرهگیری از عناصر تئاتر ایرانی و تعزیه، به بازخوانی یکی از مهمترین وقایع تاریخ معاصر ایران پرداخته و شخصیتها و فضاهای متعددی را در هم آمیخته است. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب منم، میرزارضا اثر یدالله آقاعباسی
نمایشنامهٔ ایرانی «منم، میرزارضا» نوشتهٔ «یدالله آقاعباسی»، با ساختاری نوآورانه و دوپاره به روایت ماجرای قتل ناصرالدین شاه قاجار و ذهنیات قاتل او، «میرزا رضا کرمانی» پرداخته است. این نمایشنامه در قالب ۱۲ صحنه نوشته شده و دو فضای کاملاً متفاوت را به موازات هم پیش برده؛ بخشی از نمایشنامه در پشتصحنهٔ گروهی از نمایشگران میگذرد که در حضور نایبالسلطنه و درباریان، تعزیهای دربارهٔ قتل شاه را تمرین میکنند. این بخش با لحنی گروتسک و اغراقآمیز، فضای طنز تلخی را به تصویر میکشد. بخش دیگر در ذهن میرزا رضا و در شب پیش از اعدام او رخ میدهد؛ جایی که او با خود و خاطراتش با مستنطق و دیگر شخصیتهای ذهنی، به گفتوگو مینشیند و گذشتهٔ خودش را مرور میکند.
این دو روایت بهشکل موازی تا پایان نمایشنامه پیش میروند و درهمتنیدگی واقعیت و خیال، گذشته و حال، نمایش و زندگی را به نمایش میگذارند. اثر حاضر نهتنها به واقعهٔ تاریخی قتل شاه میپردازد، بلکه به لایههای روانی و اجتماعی و سیاسی شخصیت میرزا رضا و جامعهٔ زمانهٔ او نیز توجه دارد. قالب نمایشنامه و استفاده از زبان محاورهای و منظوم، به اثر حالوهوایی خاص و چندصدایی بخشیده است. شخصیتهای نمایشنامهٔ «منم، میرزارضا» عبارتند از «نمایشگر ۱» (شبیه شاه)، «نمایشگر ۲» (شبیه وزیر)، «نمایشگر ۳» (شبیه میرزا رضا)، «درباری ۱» (مستنطق)، «میرزا رضا»، «بازیگردان»، «نایبالسلطنه»، «درباری ۲»، «دیگری»، «علیمحمد»، «جلاد» و مردم شهر.
«یدالله آقاعباسی» توضیح داده است که «منم، میرزارضا» شامل دو بخش کاملاً مجزا است. در بخشی از اثر با پشتصحنهٔ یک نمایش مواجهیم که گروه نمایشگران پس از قتل ناصرالدینشاه در حال آمادهکردن تعزیهای دربارهٔ همین واقعه هستند. این تعزیه که در دورهٔ قاجار نوشته شده، گفتارهای منظوم نمایشگرانش دقیقاً از همان متن اصلی گرفته شده و تمرین آن در حضور نایبالسلطنه و درباریها فرض شده است. این بخش حالتی گروتسک و اغراقآمیز دارد. بخش دوم کاملاً در ذهن میرزارضا و در شب پیش از بهدارکشیدن او رخ میدهد؛ جایی که او گاه از زبان «مستنطق» خود را بازجویی میکند، گاه با خود درددل میگوید، خاطراتش را مرور میکند و با صدای «دیگری» که بخشی از وجود خودش است، شخصیتهای مختلفی مانند مستنطق، علیمحمد، شازده و حاکم را تداعی میکند. این دو بخشِ نمایشنامه به موازات هم تا پایان اثر پیش میروند.
خلاصه کتاب منم، میرزارضا
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان نمایشنامه را فاش میکند!
نمایشنامه با صحنهای آغاز میشود که شبیه «میرزا رضا» با پوشش زنانه و اسلحهای مخفی، شاه را هدف قرار میدهد و شلیک میکند. این تصویر، همزمان آغازگر روایت تاریخی و ورود به ذهن آشفتهٔ میرزا رضا است. در بخشهایی از نمایشنامه، گروهی از بازیگران در حضور نایبالسلطنه و درباریان، تعزیهای دربارهٔ قتل شاه را تمرین میکنند. این تمرینها با شوخی، اغراق و نقدهای طنزآمیز به ساختار قدرت و نمایشهای رسمی همراه است و فضای گروتسک و انتقادی را شکل میدهد. در بخش دیگر، میرزا رضا در سلول بازداشتگاه و در شب پیش از اعدام، با مستنطق و «دیگری» (که بخشی از ذهن و وجدان او است) به گفتوگو مینشیند. او خاطرات کودکی، رنجهای زندگی، فقر، ظلم و ناکامیهایش را مرور و بارها خود را بازجویی و محاکمه میکند. میرزا رضا در این گفتوگوها، از انگیزههای قتل شاه، نقش «سید جمال»، شورشهای کرمان و تهران و سرنوشت تلخ خود و مردم سخن میگوید. او بارها میان احساس گناه، تردید، خشم و آرزوی رهایی در نوسان است و در نهایت، با خود و سرنوشتش روبهرو میشود. در پایان، دو روایت نمایشگران و ذهن میرزا رضا به هم میرسند. نمایشگران همچنان درگیر تمرین و اصلاح متن تعزیه هستند و میرزارضا در آستانهٔ اعدام، با «دیگری» وداع میکند و به آرامشی نسبی دست مییابد. این متن نمایشی با تلفیق واقعیت تاریخی و ذهنیت فردی، تصویری چندلایه از یک واقعهٔ مهم و شخصیت محوری آن ارائه میدهد.
چرا باید کتاب منم، میرزارضا را بخوانیم؟
این نمایشنامه با ساختاری دوگانه و تلفیق روایت تاریخی و ذهنی، تجربهای متفاوت از خواندن یک متن نمایشی ایرانی را رقم میزند. «منم، میرزا رضا» نهتنها به واقعهٔ قتل ناصرالدینشاه میپردازد، بلکه با ورود به ذهن و خاطرات میرزارضا کرمانی، لایههای پیچیدهای از روان انسان و جامعهٔ قاجاری و مناسبات قدرت را آشکار میکند. استفاده از زبان تعزیه، طنز تلخ و گروتسک و بازنمایی تمرین یک نمایش در حضور درباریان، به اثر ابعادی چندگانه و انتقادی بخشیده است. این کتاب فرصتی برای مواجهه با تاریخ، تئاتر و روان انسان در بستری هنرمندانه فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این نمایشنامهٔ ایرانی برای علاقهمندان به تئاتر و ادبیات نمایشی، پژوهشگران تاریخ معاصر ایران و کسانی که دغدغهٔ بررسی لایههای روانی و اجتماعی شخصیتهای تاریخی را دارند، مناسب است؛ همچنین این متن نمایشی به دانشجویان رشتههای هنرهای نمایشی و مطالعات فرهنگی پیشنهاد میشود.
درباره یدالله آقاعباسی
«یدالله آقاعباسی» نویسنده، مترجم، پژوهشگر، کارگردان و بازیگر ایرانی در حوزهٔ تئاتر، در سال ۱۳۳۱ در کرمان متولد شد. پس از دریافت دیپلم ریاضی از مدرسهٔ «شاپور» در کرمان در سال ۱۳۵۰، ابتدا کارشناسی مدیریت را در دانشگاه کرمان گذراند و سپس در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی از همان دانشگاه در سال ۱۳۶۸ فارغالتحصیل شد. برای ادامهٔ تحصیل به تهران رفت و در سال ۱۳۷۳ فوقلیسانس خود را در رشتهٔ اطلاعرسانی و علوم کتابداری گرفت و در سال ۱۳۸۷ دکترای ادبیات نمایشی را از دانشگاه شهید باهنر کرمان دریافت کرد. از دههٔ ۱۳۵۰ به فعالیت در حوزهٔ تئاتر بهعنوان کارگردان و بازیگر مشغول بوده و علاوهبر تدریس دانشگاهی، نمایشنامههایی از «آثول فوگارد» و بهرام بیضایی را روی صحنه برده است. او آثار متعددی در زمینهٔ تألیف، ترجمه و مقاله در حوزهٔ تئاتر و ادبیات نمایشی دارد؛ ازجمله کتاب «دانشنامهٔ نمایش ایرانی: جستارهایی در فرهنگ و بوطیقای نمایش ایرانی» (۱۳۹۱) که برندهٔ جایزهٔ فارابی شد؛ همچنین کتابهای «نمایش خلاق»، «فنون نمایشهای ایرانی»، «سنگ فرسنگ»، «به جستوجوی تو» (رمان)، «بم، مهر بیریای رودابه»، «به گلی که فرشتهاش میبایست»، «نمایشنامههای کرمان»، «به ستارهها، به باران» (نمایشنامههای کودکان و نوجوانان)، «و دریا هماره میآشوبد» (مجموعه شعر)، «جستارهایی در هنر نمایش» و «سنگ تیمارخوار» از مکتوبات او هستند. این نویسنده آثاری را به پارسی برگردانده؛ مانند «مرغابی وحشی» (هنریک ایبسن)، «سیر طولانی روز در شب» و «عزا برازندهٔ الکتراست» (یوجین اونیل)، «سرگرمیساز» (جان آزبرن)، «از درمان گذشته» (گراهام گرین)، «غبار بنفش» (شون اوکیسی)، «شهروند افتخاری» (برایان فریل)، «راه باریک به شمال دور» (ادوارد باند)، «آن شب که تورو زندانی بود» (جروم لارنس و رابرت ای. لی)، «بازنگری در بازیگری» (فیلیپ ب. زاریلی)، «تماشا در عصر صفویه» (ژان کالمار)، «نظریهٔ صحنهٔ مدرن» (اریک بنتلی)، «کیمیاگران صحنه» (میرلا شینو)، «در منطقهٔ جنگی و دو نمایشنامهٔ دیگر» (یوجین اونیل)، «چراغی در بالاخانه» (شل سیلور استاین)، «دیوار بزرگ چین» (ماکس فریش)، «مرگ تصادفی یک آنارشیست» (داریو فو)، «برگردانها» (برایان فریل) و «امپراتور جونز» (یوجین اونیل).
بخشی از کتاب منم، میرزارضا
«صحنهٔ هفتم
نور بر نمایشگران صحنهٔ قبل میتابد. ادامهٔ همان بازی است.
بازیگردان: (به نمایشگر ۱) گرفتی چی شد؟
نمایشگر ۱: گرفتم! یکی بر قلب من تیری زد از کین!
نمایشگر ۲: مگو این گفتگو، ای جان (نایبالسلطنه چشمغره میرود.) مفرما گفتگو، ای جان شیرین!
نمایشگر ۱: شدم مقتول پس از کین دشمن!
درباری ۱ با صدای بلند میگرید و بر پیشانی میکوبد. نایبالسلطنه بغض کرده است. بقیه همراهی میکنند.
نمایشگر ۲: بدان امیر که این هست خواب شیطانی!
نایبالسلطنه: چی؟
بازیگردان: خواب قربان... دوباره بخون!
نمایشگر ۲: بدان امیر که این هست خواب شیطانی!
نایبالسلطنه: یعنی چی خواب شیطانی؟
درباری ۲ پقی میخندد.
بازیگردان: در مقابل خواب رحمانی. قربان اجازه بفرمایین تا آخر بخونه!
نایبالسلطنه: بخون!
نمایشگر ۲: غمین مباش که دور است ز خواب رحمانی!
مزن تو فال بد خویش، ای شها ز وفا!
مبارک است تو را این خواب، ای جهانآرا!
درباری ۲: (سعایت میکند.) میبینین قربان! تقصیر جناب وزیر بوده.
نایبالسلطنه: چطور؟»
حجم
۲۰۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه
حجم
۲۰۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۸۴ صفحه