
کتاب ویولن زن یک دست
معرفی کتاب ویولن زن یک دست
کتاب ویولن زن یک دست حاصل گردآوری و ترجمهٔ «اسدالله امرایی» و نوشتهٔ نویسندگانی همچون «تس گالاگر»، «ریموند کارور»، «دن شائون» و «لوئیز اردریک» است که توسط نشر گویا منتشر شده است. این مجموعه بخشی از یک پروژهٔ پنججلدی است که به معرفی داستانهای کوتاه معاصر جهان بهویژه ادبیات آمریکا و کانادا میپردازد و میکوشد با انتخاب آثاری متنوع، پنجرهای بهسوی ادبیات امروز جهان بگشاید. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ویولن زن یک دست
کتاب «ویولنزنِ یکدست» (۲۰ نویسنده ۶۰ داستان، جلد چهارم) جزو مجموعهای پنججلدی است که با محوریت داستان کوتاه معاصر جهان، بهویژه ادبیات آمریکای شمالی گردآوری شده است. «اسدالله امرایی»، مترجم و گردآورندهٔ این مجموعه با انتخاب داستانهایی از نویسندگان مطرح و نوظهور تلاش کرده تصویری از جریانهای ادبی و سبکهای متنوع داستاننویسی معاصر ارائه دهد. این کتاب روایتهایی از زندگی روزمره، دغدغههای انسانی، روابط خانوادگی و اجتماعی و تجربههای زیستهٔ شخصیتها را پیش روی خواننده میگذارد. ساختار کتاب بهگونهای است که هر داستان مستقل است و خواننده میتواند بدون ترتیب خاصی بهسراغ هرکدام که میخواهد برود.
حضور نویسندگانی همچون «تس گالاگر» و «ریموند کارور» که هرکدام سبک و نگاه ویژهای به جهان دارند، به کتاب «ویولنزنِ یکدست» رنگوبویی خاص بخشیده است. «ویولنزنِ یکدست» نهتنها به معرفی نویسندگان و آثار کمترشناختهشده میپردازد، بلکه با انتخابهایی از میان استادان مسلم داستان کوتاه، پلی میان نسلهای مختلف نویسندگی برقرار میکند و مخاطب را با فرازونشیبهای ادبیات معاصر آشنا میسازد. این مجموعه با گردآوری داستانهایی از نویسندگان مختلف، تصویری چندوجهی از زندگی معاصر و تجربههای انسانی ارائه میدهد.
در داستان «زنی که سالم از آتش گذشت» از «تس گالاگر»، با زنی روبهرو هستیم که در تجربهای غریبْ خود را گم میکند و در جستوجوی هویت و معنای وجودی خویش، به آرامشی تازه میرسد. این داستان با نگاهی شاعرانه به مرزهای هویت، خاطره و بازگشت به خود میپردازد و تجربهٔ گمشدن و یافتن را بهگونهای ملموس روایت میکند. در داستان «زنی که دعا میکرد»، زندگی زنی به نام «داتی» با کشف نامههای عاشقانهٔ شوهرش دستخوش تلاطم میشود. او در مواجهه با خیانت، به دعا و نیایش پناه میبرد و تلاش میکند با نیروی دعا، آرامش و معنایی تازه برای زندگی خود بیابد. این داستان بهدقت به احساسات متناقض، خشم، ناامیدی و امیدواری شخصیت اصلی میپردازد و نشان میدهد چگونه انسانها در مواجهه با بحرانهای عاطفی، راههایی برای تسکین و بازسازی خود پیدا میکنند. در داستان «کراوات آقای نویسنده»، رابطهٔ همسایگی و خاطرات مشترک، محور روایت است. شخصیتها در دل روزمرگی و فقدان، به لحظاتی از همدلی و پیوند انسانی دست مییابند. کتاب «ویولنزنِ یکدست» به موضوعاتی چون فقدان، عشق، خیانت، هویت و معنای زندگی میپردازند و از خلال جزئیات سادهٔ زندگی، لایههایی عمیق از احساس و اندیشه را آشکار میکنند.
چرا باید کتاب ویولن زن یک دست را بخوانیم؟
این کتاب فرصتی است برای آشنایی با طیف گستردهای از داستانهای کوتاه معاصر جهان و لمس دغدغهها و جهانبینی نویسندگان مطرح و نوظهور. هر داستان، زاویهای تازه به زندگی، روابط انسانی و چالشهای روزمره میگشاید و مخاطب را با سبکها و صداهای متنوع ادبی روبهرو میکند. خواندن این مجموعه نهتنها به شناخت بهتر ادبیات داستانی معاصر کمک میکند، بلکه امکان همذاتپنداری با شخصیتهایی از فرهنگها و موقعیتهای گوناگون را فراهم میآورد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستان کوتاه، دوستداران ادبیات معاصر جهان، دانشجویان و پژوهشگران ادبیات و کسانی که بهدنبال روایتهایی با مضامین انسانی، اجتماعی و روانشناختی هستند، مناسب است؛ همچنین برای کسانی که میخواهند با نویسندگان مطرح و سبکهای مختلف داستاننویسی آشنا شوند.
بخشی از کتاب ویولن زن یک دست
«تا آن وقتها کلی خیالبافی میکردم و شهری میساختم که تا بالای تپه میرسید. اسم این جای خیالی را هم گذاشته بودم بک، اما کلانشهری با یک میلیون نفر جمعیت بود. شهردار عاقل اما بزدل در عمارتی روی تپهٔ مشرف به بزرگراه ایالتی خانه داشت، درست مثل وینتروپ گلدینگ افسر کلهخر شبیه تدی روزولت. باقی پولدارها و دمکلفتها هم بودند که در عمارتهای عظیم و قدیمی ویکتوریایی مینشستند که در دامنهٔ تپه ساخته بودند و خیلی از آنها اسرار هراسانگیزی را در خود داشتند یا به فعالیتها زیرزمینی تبهکاران بانفوذ بک مربوط میشدند. آقای کارافه شهروند محترم و متمول گرگی از آب درآمد که دختران خوشگل و دوشیزهٔ سال اول دبیرستان را شکار میکرد. و بعد از آن طوری مثلهشان میکرد قابلشناسایی نباشند تا آنکه با گلولهای سربی زدمش. کارآگاه شهر بودم، هرچند قدرم را نمیدانستند و شهردار بزدل به علت تندروهای انقلابی میخواست اخراجم کند. کمیسر پلیس همیشه به دفاع از من برمیآمد، حتی وقتی از روشهای خارج از قاعدهام خسته میشد. به پشتکارم احترام میگذاشت.»
حجم
۱۵۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱۵۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه