تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب ویولن زن یک دست
معرفی کتاب ویولن زن یک دست
کتاب الکترونیکی «ویولنزنِ یک دست (۲۰ نویسنده ۶۰ داستان، جلد چهارم)» با گردآوری و ترجمهٔ اسدالله امرایی و با داستانهایی از نویسندگانی چون «تس گالاگر»، «ریموند کارور»، «دن شائون» و «لوئیز اردریک» توسط نشر گویا منتشر شده است. این مجموعه بخشی از یک پروژهٔ پنججلدی است که به معرفی داستانهای کوتاه معاصر جهان، بهویژه ادبیات امریکا و کانادا، میپردازد و تلاش دارد با انتخاب آثاری متنوع، پنجرهای به سوی ادبیات امروز جهان بگشاید. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ویولن زن یک دست
«ویولنزنِ یک دست» جلد چهارم از مجموعهای پنججلدی است که با محوریت داستان کوتاه معاصر جهان، بهویژه ادبیات امریکای شمالی، گردآوری شده است. اسدالله امرایی، مترجم و گردآورندهٔ این مجموعه، با انتخاب داستانهایی از نویسندگان مطرح و نوظهور، تلاش کرده تصویری از جریانهای ادبی و سبکهای متنوع داستاننویسی معاصر ارائه دهد. این کتاب در قالب ناداستان و داستان کوتاه، روایتهایی از زندگی روزمره، دغدغههای انسانی، روابط خانوادگی و اجتماعی و تجربههای زیستهٔ شخصیتها را پیش روی خواننده میگذارد. ساختار کتاب به گونهای است که هر داستان مستقل است و خواننده میتواند بدون ترتیب خاصی به سراغ هرکدام برود. حضور نویسندگانی چون «تس گالاگر» و «ریموند کارور» که هرکدام سبک و نگاه ویژهای به جهان دارند، به این مجموعه رنگ و بویی خاص بخشیده است. «ویولنزنِ یک دست» نهتنها به معرفی نویسندگان و آثار کمترشناختهشده میپردازد، بلکه با انتخابهایی از میان استادان مسلم داستان کوتاه، پلی میان نسلهای مختلف نویسندگی برقرار میکند و مخاطب را با فرازونشیبهای ادبیات معاصر آشنا میسازد.
خلاصه داستان ویولن زن یک دست
این مجموعه با گردآوری داستانهایی از نویسندگان مختلف، تصویری چندوجهی از زندگی معاصر و تجربههای انسانی ارائه میدهد. هر داستان، دنیایی مستقل با شخصیتها و دغدغههای خاص خود است. برای نمونه، در داستان «زنی که سالم از آتش گذشت» از «تس گالاگر»، با زنی روبهرو هستیم که در تجربهای غریب، خود را گم میکند و در جستوجوی هویت و معنای وجودی خویش، به آرامشی تازه میرسد. این داستان با نگاهی شاعرانه به مرزهای هویت، خاطره و بازگشت به خود میپردازد و تجربهٔ گمشدن و یافتن را بهگونهای ملموس روایت میکند. در داستان «زنی که دعا میکرد»، زندگی زنی به نام داتی با کشف نامههای عاشقانهٔ شوهرش دستخوش تلاطم میشود. او در مواجهه با خیانت، به دعا و نیایش پناه میبرد و تلاش میکند با نیروی دعا، آرامش و معنایی تازه برای زندگی خود بیابد. این داستان بهدقت به احساسات متناقض، خشم، ناامیدی و امیدواری شخصیت اصلی میپردازد و نشان میدهد چگونه انسانها در مواجهه با بحرانهای عاطفی، راههایی برای تسکین و بازسازی خود پیدا میکنند. در داستان «کراوات آقای نویسنده»، رابطهٔ همسایگی و خاطرات مشترک، محور روایت است. شخصیتها در دل روزمرگی و فقدان، به لحظاتی از همدلی و پیوند انسانی دست مییابند. این داستانها، هرکدام با زبانی متفاوت، به موضوعاتی چون فقدان، عشق، خیانت، هویت و معنای زندگی میپردازند و از خلال جزئیات سادهٔ زندگی، لایههایی عمیق از احساس و اندیشه را آشکار میکنند. در مجموع، «ویولنزنِ یک دست» مجموعهای است از روایتهایی که با نگاهی انسانی و گاه تلخ و شیرین، به تجربههای زیستهٔ آدمها میپردازد و خواننده را به تأمل دربارهٔ معنای بودن و زیستن دعوت میکند.
چرا باید کتاب ویولن زن یک دست را بخوانیم؟
این کتاب فرصتی است برای آشنایی با طیف گستردهای از داستانهای کوتاه معاصر جهان و لمس دغدغهها و جهانبینی نویسندگان مطرح و نوظهور. هر داستان، زاویهای تازه به زندگی، روابط انسانی و چالشهای روزمره میگشاید و مخاطب را با سبکها و صداهای متنوع ادبی روبهرو میکند. خواندن این مجموعه نهتنها به شناخت بهتر ادبیات داستانی معاصر کمک میکند، بلکه امکان همذاتپنداری با شخصیتهایی از فرهنگها و موقعیتهای گوناگون را فراهم میآورد. همچنین، انتخاب و ترجمهٔ دقیق داستانها، پلی میان ادبیات جهان و مخاطب فارسیزبان ایجاد کرده است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستان کوتاه، دوستداران ادبیات معاصر جهان، دانشجویان و پژوهشگران ادبیات و کسانی که به دنبال روایتهایی با مضامین انسانی، اجتماعی و روانشناختی هستند، مناسب است. همچنین برای کسانی که میخواهند با نویسندگان مطرح و سبکهای مختلف داستاننویسی آشنا شوند، گزینهای ارزشمند بهشمار میآید.
بخشی از کتاب ویولن زن یک دست
«از خواب که بیدار شد به آن طرف تخت نگاه کرد. کسی را ندید. تعجب کرد. با خودش نبود، جورجیا کجاست. فکر میکرد، لابد به طبقهٔ بالا رفته. روی تخت نیمخیز شد و از تخت پایین آمد؛ اما سؤال هنوز بهجا بود. به طبقهٔ بالا رفت؛ به سمت صندلی ننویی و فکر کرد: معمولاً کنار اجاق مینشیند. بعد دلهره به جانش آویخت. جورجیا جایی که همیشه مینشیند نیست. آنجا ننشسته. در طبقهٔ پایین، به اتاقخواب مهمان رفت. اثری از او نبود. ترس و هراس دست برنمیداشت، رفت توی اتاقخواب خودش، دوباره به تخت نگاه کرد. دنبال جورجیا میگشت. پایین تخت نامرتبی ایستاده که تازه از آن بیرون آمده بود. به آن خیره شد. خالی بود. خیره که نگاه میکرد، آرامشی در وجود او جا میافتاد. همه چیز همانطور بود که باید باشد. شاید کسی گم نشده بود. از سادگی و یقین تعجب کرد. انگار خاطره شاهینی شد و به سمت او شیرجه رفت و او را یکلحظه به خود آورد. او جورجیا بود. آن جسم مربوط به آن نام. هر که بود، بیرون یا درونش همان که دلش برای جورجیا تنگ میشد، تا حدودی راضی شده بود. جستوجو برای جورجیا، در بیرون، هر جایی انگار در مقابل ناپدیدشدنس موضع میگرفت. میتوانست برگردد. حالا میتوانست بماند.»
حجم
۱۵۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱۵۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه