کتاب با من روراست باش
نویسنده:جولیا کلیبورن جانسون
مترجم:روشنک ضرابی
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
از ۲۴ رأیخواندن نظرات
۳٫۱
(۲۴)
خواندن نظراتمعرفی کتاب با من روراست باش
«با من رو راست باش» نوشته جولیا کلیبورن جانسون، نویسنده آمریکایی، رمانی پیچیده و پر از گره است که خواننده را به دنبال خود میکشد. این کتاب آدمهای عجیب رمانهای قدیمی را با افسونگری خاصی یکبار دیگر برایمان زنده میکند.
بریدهای از کتاب را میخوانیم:
پس از اینکه بیشتر ماه ژوئن را در خانه حبس بودیم، به این نتیجه رسیدم که الان وقت آن است که من و فرانک از این وضعیت خلاص شویم. یادداشتی روی سینی ناهار میمی گذاشتم که روی آن نوشته شده بود: «میشه سوئیچ ماشین رو ازتون قرض بگیرم؟» گاهی من و فرانک سوار ماشین مرسدس میشدیم و از کامپیوترم فیلم میدیدیم و تظاهر میکردیم که در درایوین۱۰۴ هستیم. تازه، از آن بهعنوان ماجراجوییهای خیالی نام میبردیم، البته، از وقتی آنجا بودم ندیدم کسی دست به آن ماشین بزند. پنجرهها را کثافت گرفته بود و برگهای خشک و گلآلود زیر چرخهایش جمع شده بود و بهنظر میرسید که زمانی طولانی از آخرینباری که حرکت کرده، گذشته است. از فرانک پرسیدم: «تا حالا راه هم رفته؟»
«بله، البته خودش نه؛ یعنی مثل پیانو که خودش آهنگ میزنه نه. من خودم از طرفدارهای این فناوریام؛ ولی مادرم به اتومبیلهایی که اتومات رانندگی میکنند زیاد علاقه نداره، جوریه که حتی برام اسب هم نمیخره.»
وقتی من و فرانک داشتیم بیسکویت بعد از ناهارمان را میخوردیم میمی از دفتر کارش بیرون آمد. فرانک با چنان سرعتی از روی صندلیاش پرید که صندلی روی زمین افتاد و با چنان قدرت و توانی خود را در آغوش مادرش پرتاب کرد که میمی تلوتلوخوران چند قدمی عقب رفت.
میمی گفت: «مراقب باش، فرانک! این نوارچسبهای سیاه رو از کجا آوردی؟»
جایی که ماه نیست (شوک سقوط)
نیتان فایلر
بیوهفیونا بارتن
جسیکالزان کلاناهان
همهجا آتشهای خُردسلست اینگ
رهایت میکنمکلر مکینتاش
فانوس دریاییالیسون مور
تمام آنچه که هرگز به تو نگفتممرضیه خسروی
برزخ بیگناهانکارین ژیهبل
عاشقانه، تاریک، عمیقجویسکرول اُتس
ستون دنیایم باشفرانک معنوی
خورشید هم یک ستاره استپگاه ملکیان
همان خواهم شد که تو میخواهیمایندی مجیا
دختر گمشدهآرش خیروی
سیزدهمین قصهداین سترفیلد
توی آبپائولا هاوکینز
خواهر قلبی منچیترابانرجی دیواکارونی
شگفتیاما داناهیو
پیش از سقوطنوآ هاولی
پشت درهای بستهبی.ای پاریس
مثل هیچکسدلفین دو ویگان
رهایی از اضطراب برای نوجوانان
رجین گلنتی
خانه سپتامبرکاریسا اورلاندو
سامی کیز و ملکه کیتی روانیوندلین وان درانن
تکه های گم شدهملانی کانکلین
تقصیر هر دوی ماستجان کیم
به نجاتش می ارزدپیتر سوانسون
هر روز یک صفحهآدام جی. کورتز
پسر شایستهفریدا مک فادن
قصه هایی برای هر جا و هر زمانیوگنی واسیلیویچ کلویف
روزهای بیشتری در کتاب فروشی موریساکیساتوشی یاگی ساوا
بریدهای برای کتاب ثبت نشده است
حجم
۳۰۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۳۰۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۴۵,۵۰۰
۳۱,۸۵۰۳۰%
تومان
نظرات کاربران
من عااااشق فرانک شدم. واای که چقدر دوس داشتنی بود این بچه. کلا داستانش بد نبود. هیچ غافلگیری نداشت. ولی آدمو میکشوند دنبال خودش. ۴ستاره میدم یکی رو بخاطر نداشتن تعلیق و غافلگیری کم میکنم.
محشره، در مورد پرستار کودک و بچه 9 ساله، ترجمه عالی
کسی این کتابو خونده آیا؟!...کتابش چطوره؟! 😐😐
ترجمه جا داشت روان تر باشه! داستانم بیش از اندازه کش داده شده
نمیتونم بگم خیلی داستان جذابی داره ولی یه جوریه که دوست داری تا آخرش بخونی. فکر میکنم بیشتر به خاطر شخصیت پسربچه باشه والبته چند صحنه عاشقانهش هم خیلی گیرا بود
پر از اسم فیلم و بازیگر و کاراکتر های خاصه ک نمیشناختمشون و این نذاشت کامل با کتاب ارتباط بگیرم ولی شخصیت پسر کوچولو تو کتاب باحاله
شاید داستان کتاب را بشه تو پنجاه صفحه جمع کرد بهیچ عنوان توقع خلاقیت از نویسنده را نداشته باشید داستان اصلی یه طرح ناقص و نپخته هستش که شما هیچوقت در متنش قرار نمیگیرید در اون با یک بچه متفاوت
یه ستاره میدم فقط برای سانسور😡😡واقعاااا توهین به شعور مخاطبه
۱۸. واقعیت اینه که اولش نتونستم هیچ ارتباطی با فرانک برقرارکنم؛ بنظرم پسربچه سرتق و وحشی ای بود که ترجیح میدادم تو زندگی واقعی هیچوقت باهاش روبرو نشم. اما سمت و سوی داستان جوری بود که کنجکاوم کرد. شاید روایت عادی از
یا ترجمه بد بود و یا واقعا داستان اصلی اینقدر بد بود نمی دونم