دانلود و خرید کتاب خانه ای برای تعطیلات ربکا فلیت ترجمه طاهره زمانی بهابادی
تصویر جلد کتاب خانه ای برای تعطیلات

کتاب خانه ای برای تعطیلات

نویسنده:ربکا فلیت
انتشارات:نشر روزگار
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۱۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خانه ای برای تعطیلات

«خانه‌ای برای تعطیلات» رمانی تاثیرگذار از ربکا فیلت، نویسنده انگلیسی اهل لندن است که در لیست پرفروش‌های ۲۰۱۸ قرار داشت. این اثر یک ملودرام جنایی- خانوادگی است. فیلت در رشته ادبیات انگلیسی دانشگاه آکسفورد درس خوانده و اولین داستانش را در ۵ سالگی نوشته است.

کارولین و فرانسیس مشکلاتی دارند و تقریبا به مرز بحران رسیده‌اند که اتفاقی زندگی آنها را به بازی می‌گیرد. کارولین مدتی پیش برای تفریح در یک سایت معاوضه خانه ثبت نام کرده است اما حالا کسی پیدا شده که می‌خواهد خانه‌اش را با آنها معاوضه کند. آن هم خانه‌ای اعیانی در حومه لندن.

زن و شوهر برای دور شدن از فشارهای زندگی و به امید تغییر این پیشنهاد را قبول می‌کنند. کارولین کم‌کم با خانه تازه انس می‌گیرد اما اتفاقاتی کوچک و مکرر ذهن او را مشغول می‌کنند. او در هر جای خانه پا می‌گذارد، نشانه‌هایی از زندگی و علاقه‌های خودش می‌بیند. نشانه‌هایی از گذشته و رازی که او تلاش می‌کرده آن را پنهان کند. آیا کسی که خانه‌اش را با آنها مبادله کرده، کارولین را می‌شناسد؟ او چه کسی است و چرا این‌قدر همه‌چیز را راجع به او می‌داند؟

«غرق در افکارم هستم که به جلوی در می‌رسم؛ چنان راحت کلید را در فقل می‌اندازم انگار که واقعا خانه خودم است. به محض اینکه در را باز می‌کنم متوجه چیزی ناجور می‌شوم. قبل از آنکه اولین نُت را بشنوم، شمی غریزی پسم می‌کشد. موسیقی در راه پله طنین انداخته. چند ضرب را که می‌شنوم یادم می‌آید کدام آهنگ است، اما تنم زودتر از خودم آن را شناخته. قلبم گرمب گرمب می‌زند و پاهایم از خودم نیست و ناگهان هشیار می‌شوم.

از آخرین باری که تو را دیدم دیگر این آهنگ را نشنیده‌ام.»

رمان معمایی و پرهیجان «خانه‌ای برای تعطیلات» شما را همچون کارآگاهی برای کشف نتایج جدید مشتاق می‌کند.

ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۳۹۹/۰۱/۱۳

داستان درباره فراز و نشیب های زندگی یک زوج است و اتفاقاتی که برایشان در تعطیلات تابستانی می افتد که مربوط به گذشته شأن است داستان کشش سطحی داشت موضوع جذابیی نبود ‌واکنش های بیروح شخصیت مرد رمان فرانسیس نسبت

- بیشتر
کاوه
۱۳۹۸/۰۲/۱۸

یک داستان پر هیجان راجع به خاطراتی که یادآوری شان هم خوشایند و هم ترسناک است.

zohreh
۱۴۰۰/۰۹/۱۶

۶۹. با وجود موضوع جالب،‌ ترجمه بد (فاجعه) باعث میشه بعد از چند سطر اول دلتون بخواد کتاب رو کنار بذارید. ماجرای زندگی پر فراز و نشیب خانواده سه نفره کارولین، فرانسیس و پسرشون ادی و رازهایی که در طول تعطیلات تابستانی

- بیشتر
یا محمد مصطفی
۱۳۹۹/۱۲/۳۰

داستان چیز خاصی دنبال نمیکند خواننده رو جذب کنه تا آخر ادامه ندادم کسل کننده بود

آذر صفایی
۱۳۹۹/۰۶/۲۸

اما در مورد این کتاب. ایده داستان عالی بود. اما ترجمه ناقص و ویراستاری نا کارامد و غلطهای املایی بسیار بسیار بسیار زیاد خیلی من را اذیت کرد. اما اگر مثل من میتوانید از روی نقص ها عبور کنید و بعداز ۴۰۰ صفحه گیج گیجی

- بیشتر
زهره
۱۴۰۳/۰۲/۳۱

غلط املایی زیاد داشت .در بعضی قسمت هامعلوم نمیشد راوی داستان کیست .و داستان بی جهت طولانی شده بود .می شد کوتاه تر از این باشه .

Elaheh Dalirian
۱۴۰۱/۰۴/۲۷

توسط سایتی که اعضا برای چند روز می‌توانند توافقی خانه‌هاشان رو با هم تعویض کنند ؛ زوجی که مدتهاست درگیر بحران و مشکلات عمیق در رابطه‌شون شدند برای بهبود روابطشون تصمیم میگیرند به سفری هفت روزه بروند و خانه خود

- بیشتر
پروانه
۱۴۰۰/۰۹/۲۰

جالب نبود

یارا"
۱۴۰۰/۰۲/۳۰

زیاد جالب نبود شخصیت کارولین رو اعصابم بود

maryam
۱۳۹۸/۱۲/۱۴

یک قصه معمولی رو جذاب و خلاقانه روایت کرده بود. ترجمه زیاد خوبی نداره. فصل‌های اول سردرگم و مبهمه.

وقتی کسی مسبب اندوه توست، می‌خواهی که او را بیازاری. می‌خواهی همان بلایی را سرشان بیاوری که سرت آورده‌اند. عدالت یعنی همین نه یک دادگاه با داوری و مجازات ناکافی که متهم را از آن گریز باشد. چیزی عمیق‌تر، چیزی اساسی‌تر.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هولناک‌تر از فکر رسیدن به آخر خط اینست که بدانی هنوز به آخر خط نرسیده‌ای.
zohreh
محض اینکه در را باز می‌کنم متوجه چیزی ناجور می‌شوم. قبل از آنکه اولین نُت را بشنوم، شمی غریزی پسم می‌کشد. موسیقی در راه پله طنین انداخته. چند ضرب
کاربر ۵۹۶۱۰۶
بطری شراب می‌آورد، از دیدن دست‌های درهم حلقه شده مان، لبخندی به رضایت و نیکی می‌زند. اگر به او بگویم که واقعیت قضیه چیست، حتما نظرش عوض می‌شود. وقتی شراب سرد و تازه را می چشم، این فکر که من یک روسپی‌ام به نظرم خنده‌دار می‌رسد. من چنین آدمی نیستم. من چنین احساسی ندارم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
از هر وقت دیگری مطمئن‌ترم که عاشقش هستم، که اگر رهایش کنم تا آخر عمر خود را نخواهم بخشید. نمی‌دانم چرا
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
به خشکی می‌گوید: «مردها سر وته یک کرباسند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
آن لحظه‌ای که چیزی را در دست می‌گیری و می‌دانی که می‌توانی هر کاری با آن بکنی، قدرت محض است. زندگی پر از ناملایماتی است که ناغافل سراغ انسان می‌آید. اگر این میان بتوانی فضای کوچکی بسازی که تحت کنترل خودت باشد، و این فضا تو را از جنون حفظ کند، چه بهتر.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
حقیقت این است که، در پسِ ابهام آمیزترین اشارات به تمام کردن همه چیز، تا به حال راجع به این حرف نزده‌ایم که بعد رفتن او چه می‌شود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
تو نمی‌توانی به زندگی کسی برگردی مادامی که بخشی از آن زندگی هستی. آنچه بین ما گذشته، فراموش شدنی نیست. حتی پس از این همه مدت در عمق جان من است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
چه آسان یقین انسان فرو می‌ریزد و این هولناک است. چه زود همه چیز از دست می‌رود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
دوست داشتن دیگری چیز شرافتمندانه‌ای نیست. عشق، یا هست یا نیست. یا اتفاق می‌افتد یا نمی‌افتد. عاشق بودن و فارغ شدن دست خود آدم نیست.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
لعنت به من اگر بخواهم برای چیزی که توان تغییرش را ندارم، زندگیم را نابود کنم.
کاربر ۱۹۲۰۹۴۰
از جا که بلند می‌شود و راه می‌افتیم، آسودگی خیال را دروجودش می‌بینم، گرچه در گفتگویمان به نتیجه‌ای نرسیدیم. او بار دیگر بار خود را با دیگری قسمت کرده. به گمانم زندگی همه‌مان همین‌طور است... دردهایمان را با هم تقسیم می‌کنیم تا کم‌رنگ شود. آن‌قدر رشتهٔ درد را می‌کشیم تا پاره شود و از نظرها محو.
Elaheh Dalirian
با خود فکر کردم لعنت به من اگر بخواهم برای چیزی که توان تغییرش را ندارم، زندگیم را نابود کنم. این حرف به آن معنی نیست که آن واقعیت برایم اهمیت نداشت.
zohreh
به احساساتت توجه کن اما زیاد به‌شان میدان نده.
zohreh
باورها همیشه با واقعیات زندگی تطابق ندارند.
zohreh
همیشه می‌توان به پائین‌تر سقوط کرد. این درسی است که هر روز بارها و بارها می‌آموزم.
zohreh
چقدر احمق بودم که فکر می‌کردم راه نزدیک شدن به آدم‌ها از طریق محل زندگی و دارایی‌هایشان است؛ آدم‌هایی که آنها بیش از هرکس دوست دارند، خود واقعی آنها را عیان می‌کنند.
zohreh
به نظر می‌رسد که زندگی ما در وضعیتی ثابت از چشم انتظاری قرار دارد و وقتی که چشم انتظاری به سر می‌آید، آنقدر لحظاتمان کوتاه است که در چشم به هم زدنی می گذرند و دوباره باید منتظر بمانیم.
zohreh
حالا می‌دانم که فایده‌ای ندارد، که در همان لحظه‌ای که در میان دستانم‌اند، هیچ می‌شوند ومن چه بخواهم و چه نخواهم در سراشیبی سقوط هستم.
zohreh

حجم

۲۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۸۴ صفحه

حجم

۲۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۸۴ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان