دانلود و خرید کتاب سیزدهمین قصه داین سترفیلد ترجمه نفیسه معتکف

معرفی کتاب سیزدهمین قصه

رمان «سیزدهمین قصه» اثر نویسنده آمریکایی داین ستر فیلد، از پرفروش‌های نیویورک‌تایمز با بیش از سه میلیون نسخه است که فیلمی نیز بر اساس آن ساخته شده‌است.

مارگارت نویسنده جوان که از کودکی با کتاب همنشین بود، متوجه می‌شود که خواهر دوقلویش هنگام تولدشان فوت کرده‌است و آگاهی از این مسئله و برملا شدن رازهایی، زندگی‌اش را دگرگون می‌کند. همزمان خانم وینتر، نویسنده معروف، در نامه‌ای از مارگارت می‌خواهد زندگی‌نامه‌ او را بنویسد. مارگارت در ملاقات‌هایش با خانم وینتر با دوقلوهایی با شخصیت‌هایی کاملا متفاوت و فراز و نشیب زندگی آنان از دوران کودکی تا بزرگ‌سالی آشنا می‌شود و سرانجام به راز آنان و واقعیت سیزدهمین قصه، قصه‌ای در دل قصه‌هایی دیگر که جایش در تمام آثار خانم وینتر خالی است، پی‌می‌برد.

بریده‌ای از داستان:

حقیقت را به من بگو. کلمات نامه در ذهنم گیر کرده بود. به نظر می‌رسید در زیر سقف شیب‌دار اتاق زیرشیروانی آپارتمانم، مانند پرنده‌ای که در داخل بخاری دیواری مانده باشد، گیر کرده است. طبیعی بود که خواهش آن پسر در من تأثیر بگذارد؛ منی که هرگز حقیقت را نگفته بودم، اما ماندم تا خودم به‌تنهایی راز و رمز آن را کشف کنم. حقیقت را به من بگو. به‌طور کامل.

اما مصمم شدم که کلمات نامه را از ذهنم دور کنم.

تقریبا وقتش بود. سریع چپیدم توی دستشویی و صورتم را با صابون شستم و دندانم را مسواک زدم. سه دقیقه به هشت مانده، لباس خواب به تن و دمپایی به پا، منتظر جوش آمدن آب کتری بودم. سریع، سریع. یک دقیقه به هشت، کیسه آب جوشم آماده بود. از شیر آب یک لیوان پر کردم. زمان عنصر اصلی است، چون ساعت هشت دنیا به آخر می‌رسید. وقت مطالعه بود.

طاقچه ۱۱۱۱۱۱
۱۴۰۱/۰۱/۲۷

اصلا خوب نبود نویسنده خیلی کشش و توضیح داده انگار فقط میخواسته صفحه های کتابش زیاد شه من که وسط کتاب ولش کردم خسته کننده بود

افرا
۱۳۹۹/۰۲/۱۵

صرفا و فقط داستان بسیار جذابی داشت ولی از ترجمه و محتوا داستان اصلا لذت نبردم.

aseman
۱۳۹۹/۰۱/۳۱

ماجرا و داستان کتاب خیلی خیلی خوبه میشه گفت بعضی جا ها به داستان کم لطفی شده که یه مقدار باعث گیجی لحظه ای میتونه بشه هر چند یک یا دو صفحه که جلو برید سیر داستان مشخص میشه( نمیدونم

- بیشتر
masi
۱۳۹۷/۱۱/۰۲

برای من کتاب بسیار جذابی بود ممکنه با یکی دو بخش اول به راحتی نتونین ارتباط برقرار کنین ولی بعدش داستان بقدری جذاب و معمایی و پیچیده میشه که به راحتی نمیتونین کناب رو قبل تموم مردنش زمین بگذارین

.Z.B
۱۳۹۷/۰۶/۰۳

واییی قیمت نسخه چاپیشو😲😱 دمت گرم طاقچه 👏👍

عاشق کتاب
۱۳۹۹/۰۱/۲۳

داستان سراسر رمز و راز و پر از معماهای غیر قابل پیش بینی بود. هرچند در بخشهایی از کتاب از زیاده گویی های نویسنده خسته می شدم اما خواندن کتاب را به علاقه مندان به داستانهای معماگونه توصیه می کنم.

fereshteh
۱۳۹۹/۰۱/۲۱

با تشکر از طاقچه نویسنده و مترجم کتاب در نوع خودش عالی بود.کتاب درباره مارگارت نویسنده جوان و فروشنده کتاب است که از بدر تولد در کتابفروشی پدرش بزرگ شده. مارگارت دعوت میشه تا زندگینامه نویسنده معروفی به نام خانم وینتر

- بیشتر
شهریار
۱۳۹۷/۰۳/۰۵

چطوری بود ؟ ارزش خوندن داره آیا ؟ اسم فیلمش چیه ؟ محصول کدوم کشور ؟ سال چند ؟

فرشاد
۱۳۹۹/۰۲/۰۵

در یک کلام افتضاح و وقت تلف کن.هر کاری کردم نتونستم تمومش کنم.

hananeh
۱۳۹۷/۰۱/۲۵

متوسط بود

مردم با مردن غیبشان می‌زند؛ صدایشان، خنده‌شان، گرمی نفس‌هایشان، تن و بدنشان و بالأخره استخوان‌هایشان؛ تمام خاطرات در قید حیات آن‌ها متوقف می‌شود. این امری دلهره‌آور و طبیعی است. با این حال در ارتباط با این زوال، برای عده‌ای استثناهایی وجود دارد چون با کتاب‌هایی که می‌نویسند، در واقع وجودشان تداوم پیدا می‌کند. ما می‌توانیم دوباره آن‌ها را کشف کنیم. خنده و شوخی آن‌ها، آهنگ صدایشان و خلق‌وخویشان را.
aseman
برای وارسته بودن استعداد خاصی لازم نیست. برعکس، وقتی آدم در هر موردی شکست بخوره، فقط خوب بودنه که براش می‌مونه.
aseman
او دستش را روی شانه‌ام گذاشت و گفت: «می‌فهمم، می‌فهمم.» البته که او نمی‌فهمید، نه واقعا، و به‌هرحال حرفش مایه تسلای من شد چون منظورش را درک کردم. همه ما انسان‌ها غم و غصه خاص خودمان را داریم و وسعت و میزان آن برای هر کسی متفاوت است. طبیعت غم و اندوه برای همه‌مان مشترک است. او گفت می‌فهمد، چون او هم انسان بود. بنابراین، به‌نحوی احساس مرا درک می‌کرد.
aseman
البته که من کتاب‌ها را بیشتر از مردم دوست داشتم. البته که من برای جین ایر بیشتر از غریبه‌ای که دستش را روی دسته اهرم گذاشته بود، ارزش قائل بودم. البته که تمام نوشته‌های شکسپیر بیش از زندگی یک انسان ارزش داشت. البته. برخلاف خانم وینتر، من از به زبان‌آوردن چنین حقیقتی خجالت می‌کشیدم.
aseman
دکتر آمده بود و هستر می‌خواست چند کلامی به‌طور خصوصی با او صحبت کند. حرف خصوصی. هستر احمق! جایی که بچه‌ای وجود داشته باشد، خلوتی وجود ندارد.
aseman
بالأخره موعظه‌اش را با این گفته به پایان رساند: «وارستگی خصلتیه که نه من دارم و نه در دیگران هست. لزومی نداره خودمون رو از این بابت نگران کنیم.»
aseman
چرا زندگی من برای او در مقایسه با مرگ خواهرم بی‌معناتر بود؟
aseman
به نظر می‌رسید که دنیا به آخر رسیده است. فقط یک آرزو داشتم. دلم می‌خواست مثل جان بی‌حرکت بنشینم و به فضا زل بزنم و هیچ‌کاری نکنم. با این حال زمان متوقف نشد.
aseman
جدایی دوقلوها جدایی عادی نیست. به این می‌ماند که از زلزله جان سالم به در ببری و وقتی به خود می‌آیی، دیگر دنیا برایت قابل شناخت نیست. افق در مکانی متفاوت است، رنگ خورشید تغییر کرده است و هیچ قطعه زمینی به آن صورتی که می‌شناختی نیست. از نظر خودت، تو زنده‌ای اما زندگی شباهتی به زندگی ندارد. تعجبی ندارد که بازماندگان چنین فاجعه‌ای آرزو می‌کنند آن‌ها هم همراه دیگران هلاک شده بودند.
aseman
تولد در واقع سرآغاز نیست. زندگی ما در آغاز در واقع زندگی خودمون نیست، بلکه تداوم قصه کسی دیگه است.
فائزه
خانم وینتر به من چه گفته بود؟ در خونه‌ای که بچه توش باشه، هیچ رازی وجود نداره.
کاربر ۲۰۶۳۳۱۰
او پزشکی سرشار از انرژی و استعداد بود. مردی دوست‌داشتنی و به‌گونه‌ای استثنایی دکتری خوب بود. به‌طور متوسط از مردان دیگر بهتر بود، هرچند او هم مثل بقیه مردها نقطه کور داشت و دوزاری‌اش دیر می‌افتاد.
کاربر ۲۰۶۳۳۱۰
من هنوز هم به داستان اعتقاد دارم. هنوز هم وقتی به وسط یک کتاب خوب می‌رسم، خودم را فراموش می‌کنم. با این حال شبیه به هم نبود. باید بگویم که کتاب مهم‌ترین اولویت من در زندگی است و آنچه نمی‌توانم فراموش کنم این است که در مواقعی کتاب برایم بیشتر حکم اساسی‌ترین را داشته است تا پیش‌پاافتاده‌ترین.
کاربر ۲۰۶۳۳۱۰
من برای تمام طرح‌های زندگینامه‌ای خودم، یک جعبه پر از زندگی نگه داشته‌ام؛ جعبه‌ای برای نگهداری کارت‌هایی شامل جزئیات کامل اسم، شغل، تاریخ، محل اقامت و سایر اطلاعات مربوط، از تمام افرادی که نقشی برجسته در زندگی‌ام داشته‌اند. هرگز نفهمیدم چه عاملی باعث درست‌کردن جعبه زندگی‌ها شد. به حال‌وهوای من بستگی دارد که شاید به ذهنم برسد به‌عنوان خاطره‌ای، مردگان را شاد کنم. تصور می‌کنم آن‌ها از پشت شیشه به من نگاه می‌کنند و می‌گویند: «ببین! اون داره در مورد ما روی کارت چیزهایی می‌نویسه و در این فکره که ما دویست ساله مرحوم شده‌ایم!»
fereshteh
«اشتها با غذا خوردن برمی‌گردد.
نازی
«تولد در واقع سرآغاز نیست. زندگی ما در آغاز در واقع زندگی خودمون نیست، بلکه تداوم قصه کسی دیگه است.
کاربر ۲۰۶۳۳۱۰
همیشه حسرت گذشته برای لحظات خوش از دست رفته کتابخوانی، آن حسرتی نیست که آدم توقع داشته باشد در آن کامیاب شود.
کاربر ۲۰۶۳۳۱۰

حجم

۴۲۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۵۲ صفحه

حجم

۴۲۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۵۲ صفحه

قیمت:
۱۰۹,۹۰۰
۳۲,۹۷۰
۷۰%
تومان