کتاب ترانه شیرین
نویسنده:لیلا سلیمانی
مترجم:افتخار نبوینژاد
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
از ۳۴ رأیخواندن نظرات
۳٫۱
(۳۴)
خواندن نظراتمعرفی کتاب ترانه شیرین
«ترانه شیرین» نوشته لیلا سلیمانی(-۱۹۸۱) نویسنده و روزنامهنگار فرانسوی-مراکشی است. این کتاب رمانی جنایی-روانشناختی است که در سال ۲۰۱۶ موفق به کسب جایزه گنکور شده است. این کتاب دومین رمان سلیمانی است.
داستان با صحنه یک جنایت آغاز میشود. پرستاری دو کودک را کشته است؛ کودکانی که خود وظیفه نگهداری از آنها را برعهده داشته. نویسنده گام به گام به عقب بامیگردد و حوادثی را روایت میکند که به این فاجعه منجر شدهاند...
در بخشی از کتاب میخوانیم:
مادر در شوک بهسر میبرد. این چیزی است که مأموران آتشنشانی میگویند؛ چیزی که پلیسها تکرار میکنند و روزنامهنگاران مینویسند. او به محض ورود به اتاقی که فرزندانش در آن ضجه میزدند، فریادی برمیکشد؛ فریادی از ته دل، بسان نعره یک مادهگرگ. دیوارها از شدت آن نعره به لرزه درمیآیند. آن روز ماه مه، برایش روزی سیاه و تاریک مینماید. هنگامی که پلیسها سر میرسند او را میبینند که بالا آورده، لباسهایش آغشته به استفراغ شده و در کنجی از اتاق چمباتمه زده و دیوانهوار گریه سر داده است و طوری نعره میکشد که انگار جگرش میخواهد پاره شود. راننده آمبولانس با سر اشاره خفیفی میکند. با وجود مقاومتی که زن به خرج میدهد و لگدهایی که میپراند، به آرامی از جا بلندش میکنند و انترن جوان بخش اورژانس برایش آرامبخش تجویز میکند. انترن نخستین ماه کارآموزیاش را میگذراند.
آن زنِ دیگر را نیز باید نجات میدادند. برای نجات جان او باید تمام دانش پزشکی وبه همان میزان، دقت به کار گرفته میشد. خودش نتوانسته بود بمیرد، اما مرگ هدیه کرده بود. او چاقویی را که در مشتهایش گرفته بود زیر گلوی خودش گذاشته بود. هوش و حواسش را، همچنان که پایین تخت حفاظدار نوزاد نشسته بود، از دست داده بود. زن را هم بلند میکنند، نبض و فشارش را میگیرند و روی برانکارد قرارش میدهند. کارآموز جوان دستش را با فشار روی گلوی زن نگه داشته است.
بیوه
فیونا بارتن
کوچه بن بستآیریس یوهانسن
برای اینکه در محله گم نشویپاتریک مودیانو
ذهن دیوارهاتاتیانادو روسنی
خانه ای برای تعطیلاتطاهره زمانی بهابادی
خواهر قلبی منچیترابانرجی دیواکارونی
چشم از تو برنمیدارمترزا دریسکل
یک عضو غیر وابستههاروکی موراکامی
تحت تعقیبشادی انجوانی رستمی
شام مخصوصهرمان کخ
خانهی پزشکآن بیتی
برف سوزیناهید فرامرزی
چیزهای تیزگیلین فلین
توی آبپائولا هاوکینز
جایی که ماه نیست (شوک سقوط)نیتان فایلر
سیزدهمین قصهداین سترفیلد
وقتی هیتلر خرگوش صورتی مرا ربودجودیت کِر
بیگانگان در خانهژرژ سیمنون
عاشقانه، تاریک، عمیقجویسکرول اُتس
شبی در چهارراهژرژ سیمنون
رهایی از اضطراب برای نوجوانان
رجین گلنتی
خانه سپتامبرکاریسا اورلاندو
سامی کیز و ملکه کیتی روانیوندلین وان درانن
تکه های گم شدهملانی کانکلین
تقصیر هر دوی ماستجان کیم
به نجاتش می ارزدپیتر سوانسون
هر روز یک صفحهآدام جی. کورتز
پسر شایستهفریدا مک فادن
قصه هایی برای هر جا و هر زمانیوگنی واسیلیویچ کلویف
روزهای بیشتری در کتاب فروشی موریساکیساتوشی یاگی ساوا
حجم
۱۹۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
حجم
۱۹۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
قیمت:
۳۹,۵۰۰
۲۷,۶۵۰۳۰%
تومان
نظرات کاربران
شیوه ی روایت داستان بسیار جالب بود و البته موضوع و تحلیل های روانشناسی
چند صفحه اول کتاب را خواندم ، قتل دو کودک و حال و هوای پدر و مادرش ، دیگه نتونستم ادامه بدم ، دلشو نداشتم ، ترجیح میدم کتابی بخونم که حال دلمو خوب کنه ، البته هر کس سلیقه
داستانش خیلی جذاب بود، ترجمه ی روونی هم داشت. یه سری توصیفات اضافه ای در متن کتاب بود که نبودش به داستان صدمه ای نمیزد.ولی با بودنش یه جاهایی از کتاب رو خسته کننده کرده بود.
داستان با یه صحنهی خیلی ناراحتکننده آغاز میشه: دوتا بچهی کوچیک، که توسط پرستارشون به قتل رسیدن.😶💔 کم کم به عقب بر میگردیم و با شخصیت پرستار آشنا میشیم. با پدر و مادر بچه، و با ماجراهایی که اخیرا اتفاق افتاده. چرا
بیان روند داستان برام دوست داشتنی بود اما موضوعش اذیتم کرد.کشتن دو بچه که تو کتاب باهاشون ساعت هایی زندگی کردم برام خوشایند نبود.
داستانش خوب بود و کشش داشت تا به آخر... ولی آخرشو نفهمیدم چی شد
معتقدم در این سبک از تکنیکهای سبکهای دیگر استفاده شده و چارچوب این سبک را باز تر کرده و بازگشت به گذشته باعث عمق جذب مخاطب به نوشته شده است و اسکلت جریان داستان اسکلتی انعطاف پذیر دارد که مخاطب
وا عکس لیلا چرا اینجوریه
واقعا بی سر و ته. با ترجمه ی بسیار ضعیف. من واقعا نفهمیدم خود کتاب انقدر افتضاحه یا ترجمه باعث بی سر و ته ایی کتاب شده. مثل فیلمهایی که پایان باز دارند آخر کتاب پایان نداشت. من هنوز گیجم
جدا از خطی بودن روایت داستان، برای من جذابیت داستان جنایتی که لوییز مرتکب شد احساس گناه و رضایت در پی داشت ... تنها از پایان کتاب ناراضی بودم شاید دوست داشتم جور دیگه ای تموم میشه ...