دانلود و خرید کتاب جاسوس: سرگذشت یک رقصنده پائولو کوئیلو ترجمه اعظم خرام
تصویر جلد کتاب جاسوس: سرگذشت یک رقصنده

کتاب جاسوس: سرگذشت یک رقصنده

معرفی کتاب جاسوس: سرگذشت یک رقصنده

«جاسوس»(سرگذشت یک رقصنده) اثری از پائولو کوئلیو (-۱۹۴۷) نویسنده پرآوازه برزیلی است. این داستان از زبان ماتا هاری، رقاص هلندی آلمانی متهم به جاسوسی برای آلمانی‌ها در جریان جنگ جهانی دوم، روایت می‌شود. زنی که در زندگی بحث‌انگیزش، شخصیتی همان‌قدر غیر قابل دفاع، که غیر قابل نکوهش داشت و در مصاف با مرگی خشن، ژاندارک‌گونه ایستاد. کوئلیو کوشیده است نوری بر تاریکی‌های زندگی و شخصیت ماتا هاری بیاندازد و نیز نفرتش از جنگ و جنون همه‌دشمن‌پنداری و بی‌عدالتی را بیان کند: خاطرات همیشه برنده‌اند... آن‌ها به ما حسی بسیار دردناک‌تر از مالیخولیا می‌دهند؛ حس افسوس و پشیمانی... این حس تنها همدم من در این سلول است. گاهی وقت‌ها هم یکی از راهبه‌ها به اینجا می‌آید تا با من حرف بزند. او دربارۀ خدا حرف نمی‌زند یا حتی دربارۀ آنچه جامعه مرا به آن محکوم می‌کند. حتی مرا به خاطر شغلم سرزنش نمی‌کند. او فقط یک یا دو کلمه حرف می‌زند و همان کافی است که خاطره‌هایم فوران کنند، گویی منتظرم تا هر لحظه به گذشته برگردم و در رودخانه‌ای که به عقب در جریان است غوطه‌ور شوم. یکی از آن‌ها از من پرسید: ـ اگر خدا به تو شانس دوباره‌ای می‌داد، آیا کار دیگری می‌کردی؟ من جواب دادم: ـ بله. اما واقعیت این است که نمی‌دانم. تنها چیزی که می‌دانم این است که قلبم در حال حاضر شهر ارواح است؛ شهری که ساکنان آن غم، بدبینی، تنهایی، شرم، غرور،‌ خیانت و اندوه است و من نمی‌توانم خود را از هیچ‌کدام آن‌ها رها کنم، حتی وقتی که برای خودم متاسف می‌شوم و در سکوت اشک می‌ریزم باز هم آرام نمی‌شوم.
معرفی نویسنده
عکس پائولو کوئیلو
پائولو کوئیلو

پائولو کوئیلو در ۲۴ آگوست سال ۱۹۴۷ در شهر ریودوژانیرو متولد شد. او در خانواده‌ای رشد کرد که عقاید مذهبی مسیحی کاتولیک مادر و پدرش آنچنان سفت و سخت بود که پائولو حتی با نفس کشیدن در هوای خانه هم می‌توانست فشار این عقاید را بر خود احساس کند.

رامین
۱۳۹۸/۰۵/۲۵

خطاب به خانم اعظم خرام مترجم محترم این کتاب: بانوی مترجم عزیز چه اصراری به ترجمه این اثر بزرگ داشتید؟ ترجمه تعهدی است به نویسنده و خواننده. شما هر دوی این تعهدها را با بی‌رحمی و احتمالا با بی‌تخصصی خود ویران

- بیشتر
mehregan
۱۳۹۶/۰۶/۲۶

نویسنده با امانتداری هر آنچه که بر یک زن مشهور و بر یک جامعه جنگ زده گذشته را به تحریر درآورده ویرانگری،نقض حقوق بشر، شکاف طبقاتی ، میهن پرستی ، زن ستیزی ، بازی های سیاسی ، بی بهره از

- بیشتر
سعید جان
۱۳۹۶/۰۶/۰۶

کسایی که این کتاب رو خوندن خواستم بپرسم این کتاب بهتره یا شیطان و دوشیزه پریم؟

elnaaz
۱۳۹۷/۰۴/۰۷

رمان جاسوس زندگی ماتا هاری رقصنده محبوب را روایت می کند که قربانی زن بودنش شده او نه دوان کودکی خوبی داشت و نه ازدواج خوبی اما انگار سرنوشت او هر چه جلو تر می رفت می بایست سیاه تر

- بیشتر
MoonRiver
۱۳۹۸/۱۰/۰۵

داستان واقعی درباره زنی است که عاشق رقاصی است و برای رسیدن به این هدف، دختر، خانواده و نگاه جامعه و مردم را فدا می‌کند و درنهایت، درعین بی گناهی به جرم خیانت اعدام می‌شود. به شخصه خیلی از این جور

- بیشتر
بهار قربانی
۱۳۹۷/۱۱/۱۸

کتاب متوسطیه...نه اون قد بد که نشه خوند،نه اون خوب که بعد تموم شدن کتاب بگی عجب کتابی بود

Amir Mostafazadeh
۱۳۹۷/۰۵/۲۸

کدوم ترجمه‌ بهتره ؟! 🤔 امتیازهاشونم نزدیکه تقریبا. آرش حجازی اگه بود دیگه این دردسر ها رو نداشتیم 😞😑

ヽ( ´¬`)ノپری
۱۳۹۸/۰۲/۰۵

اگه همون اول اعدام ماتاهاری رو‌ نمیگفت تا اخرش بین ازادی یا اعدامش تردید داشتم . شخصیت ماتاهاری شخصیت مورد علاقم نبود بی پروا بود اما بی فکرم بود مثه کسی بود که تو‌طوفان با قایق بادی بره وسط دریا و

- بیشتر
رضا
۱۳۹۶/۰۹/۰۷

کاش کتاب برنده تنهاست ازین نویسنده رو هم میذاشتین

novelist
۱۳۹۹/۰۶/۱۶

معمولا کم پیش میاد کتابی رو توصیه نکنم اما واقعیت اینه که تصویر پر معنی و ارزشمندی از این کتاب تو ذهنم نمونده، صرفا یه ادای احترام به شخصیت اصلی بوده و اثار دیگه کوییلیو رو توصیه میکنم

حتی بلندترین درختان هم از دانه‌هایی کوچک مثل این به وجود آمده‌اند. این را به خاطر داشته باش و سعی نکن زندگی‌ات را با عجله و بدون تأمل بگذرانی
S B
جنگ خود عامل انحراف از عدالت شده است.‌
Bahar Abdalvand
بزرگ‌ترین جرمم این بود که می‌خواستم در دنیایی که مردان آن را اداره می‌کنند، زنی مستقل و آزاد باشم.
samira
گل‌ها به ما یاد می‌دهند هیچ چیزی دائمی نیست حتی زیبایی‌شان. با دیدن آن‌ها یادمان می‌ماند که زیبایی هم پژمرده خواهد. وقتی در اوج خوشحالی یا رنج یا اندوه بودی، این‌ها را به یاد بیاور و به خاطر داشته باش که همه‌چیز می‌گذرد، بزرگ می‌شود، می‌میرد و دوباره متولد می‌شود.
Bahar Abdalvand
اگر کلیدها کوک نباشد، زیباترین موسیقی دنیا تبدیل به هیولایی نفرت‌انگیز خواهد شد.
راحله
روزی خواهد آمد که پرده از این نمایش مضحک برداشته می‌شود. اگر این اتفاق هم نیفتد، باز مطمئنم که آن‌ها می‌دانند فردی بی‌گناه را محکوم کردند؛ فقط به دلیل اینکه حواس مردم را از جنگ پرت کنند.‌ درست مثل انقلابمان، قبل از آنکه برایمان برابری، برادری و آزادی بیاورد. گیوتین‌ها را به میدان آوردند تا سرگرمی خونریزی و مرگ، ذهن مردم را از غم نان برهاند.‌ آن‌ها همیشه موضوعی را به موضوعی دیگر گره می‌زنند، به امید آنکه راه‌حل پیدا شود. درنهایت آنچه باقی می‌ماند،‌ زنجیر سنگین و فولادی است که مجبورند بقیۀ عمر آن را به دوش بکشند.‌
samira
گناه واقعی با آن چیزی که ما فکر می‌کنیم متفاوت است؛ گناه واقعی، زندگی کردن در ناهماهنگی است. در ناهماهنگی زیستن بسیار بدتر از راست و دروغ‌هایی است که هر روز می‌گوییم؛ ناهماهنگی روح و رفتار...
Bahar Abdalvand
ـ گل‌ها به ما یاد می‌دهند هیچ چیزی دائمی نیست حتی زیبایی‌شان. با دیدن آن‌ها یادمان می‌ماند که زیبایی هم پژمرده خواهد. وقتی در اوج خوشحالی یا رنج یا اندوه بودی، این‌ها را به یاد بیاور و به خاطر داشته باش که همه‌چیز می‌گذرد، بزرگ می‌شود، می‌میرد و دوباره متولد می‌شود.
کاربر ۱۲۴۲۰۳۰
عشق از هیچ‌کس فرمان نمی‌پذیرد و به آن‌هایی که بخواهند نقاب از چهره‌اش بردارند، خیانت می‌کند.‌
samira
عشق جلوۀ ایمان است و چهرۀ آن همیشه رازآلود. باید هر لحظه را با احساس و ایمان زندگی کرد چون اگر سعی کنیم از چهرۀ حقیقی عشق پرده برداریم، عشق ناپدید خواهد شد.‌
samira
بزرگ‌ترین جرمم این بود که می‌خواستم در دنیایی که مردان آن را اداره می‌کنند، زنی مستقل و آزاد باشم.
farnaz Pursmaily
خداوند گناه را خلق نکرده است، ما خالق گناهیم؛ گناه وقتی خلق می‌شود که ما سعی کنیم از اتفاقی واقعی، اتفاقی ذهنی و خیالی بسازیم، وقتی که نخواهیم تمامیت یک اتفاق را ببینیم و فقط بخواهیم بخشی کوچک از آنچه را رخ داده است ببینیم و آن بخش کوچک که می‌بینیم، آمیخته با قضاوت‌ها، تقصیرات، قوانین و خوب و بدهای ذهنی ماست و بدتر هم آنکه فکر می‌کنیم کاملاً حق با ماست.
Bahar Abdalvand
احساس می‌کردم در گودالی سیاه غرق شده‌ام و ناگهان در آن حال که زخم‌ها و جراحاتم را دیدم، احساس کردم قوی‌تر شده‌ام. اشک‌هایم از چشمانم جاری نمی‌شد بلکه از جایی عمیق‌تر و تیره‌تر، از جایی در قلبم، جاری می‌شد.
S B
بدان که از زندگی چه می‌خواهی و سعی کن از آنچه برای خودت به عنوان هدف انتخاب کرده‌ای هم فراتر بروی.
S B
وقتی نمی‌دانیم زندگی کجا قرار است ما را ببرد، هرگز گم نخواهیم شد.
S B
هرگز عاشق نشو. عشق مانند زندان است. اگر عاشق شوی دیگر بر زندگی‌ات کنترل نداری؛ نه‌تنها بر زندگی بلکه بر قلب و فکرت هم کنترل نخواهی داشت. زندگی‌ات تحت تاثیر قرار می‌گیرد. هر کاری می‌کنی تا معشوقت را نگه داری. حتی ممکن است کارهای خطرناکی هم بکنی. عشق حس غیرقابل پیش‌بینی و خطرناکی است. حاضری هر چیزی را از صحنۀ روزگار دور بیندازی تا به آنچه می‌خواهی برسی.
S B
از نظر من عشق قانونی ندارد و یک عاشق برای عشقش نیاز به دلیل و توجیه ندارد.
منصوره
اما من این‌ها را ننوشته‌ام که در یادها زنده بمانم. وقتی این‌ها را می‌نوشتم، می‌خواستم با نوشتنشان شرایط خودم را بهتر درک کنم.
farnaz Pursmaily
شرم‌آور است که اشتباهی که رخ می‌دهد، دیروز هم رخ داده و فردا نیز تکرار خواهد شد و متأسفانه تا ابد ادامه خواهد یافت، تا وقتی که بشر متوجه شود حفظ آن درست نیست و باید به احساس و روحش هم توجه کند.‌ جسم به‌راحتی خسته می‌شود اما روح همیشه آزاد است و روزی سرانجام ما را از این چرخۀ دوزخی تکرار و تکرار اشتباهاتمان خلاص خواهد کرد.‌ درحالی‌که افکار آن‌قدر ضعیف است و همچنان تکرار می‌شود، چیزی قوی‌تر وجود دارد که ما آن را «عشق» می‌نامیم.
samira
گل‌ها به ما یاد می‌دهند هیچ چیزی دائمی نیست حتی زیبایی‌شان. با دیدن آن‌ها یادمان می‌ماند که زیبایی هم پژمرده خواهد. وقتی در اوج خوشحالی یا رنج یا اندوه بودی، این‌ها را به یاد بیاور و به خاطر داشته باش که همه‌چیز می‌گذرد، بزرگ می‌شود، می‌میرد و دوباره متولد می‌شود.
samira

حجم

۱۰۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۵۵ صفحه

حجم

۱۰۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۵۵ صفحه

قیمت:
۶۹,۰۰۰
تومان