کتاب همسر یک قاتل
معرفی کتاب همسر یک قاتل
کتاب همسر یک قاتل نوشتهٔ ویکتور متوس و ترجمهٔ شقایق خانجانی است. انتشارات آذرباد این رمان معاصر آمریکایی را منتشر کرده است. این رمان اولین جلد از سهگانهٔ «دشتهای کویر» است.
درباره کتاب همسر یک قاتل
کتاب همسر یک قاتل (A Killer's Wife) برابر با یک رمان معاصر و آمریکایی است که ۸۱ فصل دارد. این رمان نوشتهٔ نویسندهای با اصالت افغانستانی است که ساکن آمریکا بوده است. این رمان را در دستهٔ ادبیات جنایی - معمایی قرار دادهاند. داستان دربارهٔ دادستانی است که مجبور است برای پیبردن به راز قتلهایی مرموز، از همسر سابق خود بازجویی کند. این دادستان «جسیکا یاردلی» نام دارد. همسر او از ۱۴ سال پیش بهدلیل متهمبودن در قتلهای سریالی وحشیانه به زندان افتاده است. این مرد که «ادی» نام دارد، در انتظار اجراشدن حکم اعدام پس از به پایانرسیدن دورهٔ محکومیت در زندان است. در طول ۱۴ سال گذشته جسیکا با تنها دخترش زندگی میکند و در شغل وکالت، اعتباری برای خود به دست آورده است. ماجرا از جایی آغاز میشود که پس از گذشت این سالها، قتلهایی مشابه با روشی که ادی انجام داده، رخ میدهد. افبیآی معتقد است قاتل سریالی جدیدی روش ادی را کپیبرداری کرده؛ به همین دلیل از جسیکا بهعنوان دادستان ایالتی میخواهد در پروندهٔ تازه با پلیس همکاری کند. جسیکا برای پیشبرد سرنخها و یافتن قاتل راهی جز دیدار با همسر سابقش ندارد. دیدن ادی پس از ۱۴ سال برای جسیکا یادآور خاطرات تلخ گذشته است، اما او چارهای جز این ندارد. آیا در گفتوگوهای میان جسیکا و ادی، انگیزهٔ قتلها و هویت قاتل یا قاتلها برای دادستان آشکار میشود؟
خواندن کتاب همسر یک قاتل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان جنایی - معمایی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب همسر یک قاتل
«یاردلی چندین کاغذ داشت که باید برای چند پروندهٔ در حال انجام به دادگاه تحویل میداد تا بتواند از مرخصیای که استحقاقش را داشت و از فردا شروع میشد استفاده کند. در سالهایی که در دفتر کار میکرد، یکبار هم به تعطیلات نرفته بود.
وقتی داشت از زندان برمیگشت مدام حرفی که کل زده بود را مرور میکرد. یکی هست که میتونه. فقط خودش هنوز نمیدونه.
او این حرف را با لبخند زده بود، گویی رازی مشترک بین آنها بود. باعث شده بود یاردلی سردش شود، یک پریشانحالی سرد که هرچه بیشتر در موردش فکر میکرد بیشتر میشد.
کلمهٔ او بود که ناراحتش میکرد.
کنار جاده ایستاد و چراغخطر را روشن کرد. میتوانست فردا به مزرعه برود و هیچوقت در مورد این موضوع فکر نکند، یا میتوانست به سراغ فکری برود که هیچوقت رهایش نمیکرد.
یاردلی دوباره به راه افتاد و دور زد.
***
ایزابلا روسو بهعنوان معلم در یک دبستان نزدیک خانهاش کار میکرد. ساختمانی یک طبقه که با درختان نخل و یک زمین فوتبال با چمن مصنوعی احاطه شده بود. یاردلی برای مدتی طولانی در پارکینگ منتظر ماند، شکمش به هم میپیچید، چیزی در گلویش گیر کرده بود که جلوی نفس کشیدن را میگرفت.
اینجا چیکار میکنی، جسیکا؟
پنج دقیقه طول میکشید و ناراحتی از بین میرفت. پنج دقیقه ارزشش را داشت تا مطمئن شود.
داخل مدرسه، سقف کوتاه بود و دیوارها پر از اعلامیه، پروژههای هنری، پوستر و عکسهای کلاسی بود. یاردلی از دفتر اصلی پرسید که کلاس ایزابلا کجاست و پذیرش او را به سمت انتهای راهرو هدایت کرد.
یاردلی کنار در ایستاد و نگاه کرد. کلاس سومیها داشتند جدولضرب تمرین میکردند. دریایی از چهرههای کوچک با چشمان بیگناه و براق. ایزابلا او را دید و لبخند زد.
او به کلاس گفت: «برمیگردم.» بعد از دستیارش خواست تا بهجای او ادامه دهد. او به راهرو آمد و یاردلی را بغل کرد.
درحالیکه یکدیگر را بغل کرده بودند یاردلی گفت: «حالت چطوره؟»»
حجم
۳۲۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
حجم
۳۲۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
نظرات کاربران
عاشق فضای دادگاه این کتاب هستم و جوری نویسنده اون فضا توصیف کرده که به راحتی ادم میتونه تصورشون کنه و حس کنه داره یک فیلم سینمایی میبینه
این کتاب یک معمایی - جنایی متفاوته. فضای دادگاهی بینظیرش خیلی کشش داره. اگر توی این سبک کتاب میخونید حتما سراغش برید.
اگر قاتل سریالی پسندتون هست بخونین حتما!