کتاب دوره آثار افلاطون (جلد دوم)
معرفی کتاب دوره آثار افلاطون (جلد دوم)
کتاب دوره آثار افلاطون (جلد دوم) نوشتهٔ افلاطون و ترجمهٔ محمدحسن لطفی و رضا کاویانی است. انتشارات خوارزمی این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب دوره آثار افلاطون (جلد دوم)
مجموعهٔ آثار افلاطون شامل ۲۸ رساله و کتاب و ۱۳ نامه و حاوی همهٔ آثار افلاطون است. پژوهشگران برای روشنساختن اینکه کدام یک از این نوشتهها اثر افلاطون است و کدام یک نه، تحقیقات ادبی و فلسفی پردامنهای به عمل آورده و بحثهای فراوان کردهاند. دورهٔ آثار افلاطون در چهار جلد به چاپ رسیده است.
رسالههای جلد اول:
آپولوژی، کریتون، پروتاگوراس، لیزیس (دوستی)، لاخس (شجاعت)، خارمیدس (خویشتنداری)، اوتیفرون (دینداری)، گرگیاس (فن سخنوری)، منون (فضیلت - قابلیت)، مهمانی (عشق)، فایدون (جاودانی روح).
رسالههای جلد دوم:
هیپیاس بزرگ (زیبا)، ایون (هنر راوی)، الکیبیادس (ماهیت آدمی)، هیپیاس کوچک (دروغ)، منکسنوس (رثای شهیدان)، کراتیلوس (اشتقاق واژهها)، اوتیدم (جدل)، جمهوری.
رسالههای جلد سوم:
فایدروس (عشق و زیبایی)، تهئهتتوس (شناسایی)، سوفیست، مرد سیاسی، پارمنیدس (واحد و ایده)، فیلبس (لذت)، تیمائوس (جهان و انسان)، کریتیاس، نامهها.
رسالهٔ جلد چهارم:
قوانین.
خواندن کتاب دوره آثار افلاطون (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفهٔ یونان باستان پیشنهاد میکنیم.
درباره افلاطون
افلاطون در ۴۲۷ پیش از میلاد مسیح در آتن و در خانوادهای قدرتمند، سیاسی و اشرافی به دنیا آمد و در ۳۴۷ پیش از میلاد مسیح از دنیا رفت. او فیلسوف برجستهٔ یونان باستان و نخستین فیلسوفی بود که آثار مکتوبش به جای مانده است. بسیاری او را بزرگترین فیلسوف تاریخ میدانند. او از بچگی بسیار تیزهوش بود. پدرش برای او بهترین معلم موسیقی، فلسفه، ژیمناستیک و ادبیات را به خدمت گرفت. در ۲۰سالگی برای تکمیل دانستههای خود، شاگرد سقراط شد. این همنشینی و شاگردی بهمدت هشت سال ادامه یافت. در سال ۳۹۹ پیش از میلاد مسیح، شاهد اعدام خودخواستهٔ آموزگارش سقراط بهحکم دادگاه آتن بود. پس از اعدام سقراط آتن را ترک کرد. برای چندین سال در شهرهای یونان و کشورهای بیگانه به گردش پرداخت و پس از سفری به سیسیل در ۴۰سالگی به آتن بازگشت و مکتبی فلسفی ایجاد کرد که به نام «آکادمی» مشهور شد. از آثار مکتوب او میتوان به «کریتون»، «ضیافت» و «جمهور» اشاره کرد. دورهٔ آثار افلاطون در ایران منتشر شده است.
بخشی از کتاب دوره آثار افلاطون (جلد دوم)
«سقراط: منکسنوس، از میدان شهر میآیی یا از جای دیگر؟
منکسنوس: از میدان میآیم و در انجمن شهر بودم.
سقراط: در انجمن چه میکردی؟ شاید معتقدی که در فلسفه و دیگر موضوعات تربیت بهکمال رسیدهای و اکنون میخواهی گامی فراتر بگذاری و با این جوانی بهما سالخوردگان حکومت کنی تا همواره یکی از حامیان شهر ما از خانوادهٔ تو باشد؟
منکسنوس: البته سقراط، اگر اجازه دهی در این راه خواهمکوشید وگرنه برکنار خواهمماند. علت اینکه بهانجمن شهر رفتهبودم این است که شنیدهبودم میخواهند کسی را بگزینند که دربارهٔ کشتگان جنگ سخن براند. بیگمان میدانی که میخواهند تشییع جنازهای باشکوه برپاکنند.
سقراط: آری میدانم. که را برگزیدند؟
منکسنوس: هنوز هیچ کس را، چون انتخاب بهفردا ماند. ولی از قرائن چنین پیداست که یا آرخینوس انتخاب خواهدشد یا دیون.
سقراط: منکسنوس، راستی کشتهشدن در میدان جنگ از پارهای جهات بسیار خوب است زیرا کسی که بدینسان درگذرد هر چند تنگدست و گمنام بوده باشد نعشش را با شکوه فراوان بهخاک میسپارند و اگر هم در زندگی شریر و نادرست بودهباشد در ستایشش سخنها میرانند، آن هم نه مردم عامی بلکه مردان دانا و خردمند که خطابههای خود را از پیش با دقت تمام آماده میسازند و با عبارات زیبا میآرایند چنانکه هنگام شنیدن آنها روح آدمی آسمانها را سیر میکند. در آن گونه خطابهها نخست از یکایک کشتگان بنیکی یاد میکنند و فضایل ایشان را برمیشمارند و سپس بهستایش شهر میپردازند و چون از توصیف شهر فارغ شدند از فضایل پدران و نیاکان ما یاد میکنند و در پایان خود ما را که هنوز زندهایم میستایند، و منکسنوس گرامی، هنگامی که من ستایش خود را از زبان آن گونه مردان خردمند میشنوم احساس میکنم که از اشراف یونانم و سراپا گوش میشوم و لذت میبرم از اینکه یکباره چنان نجیب و شریف و زیبا شدهام. گاه چند تن از بیگانگان نیز بههمراه من در تشییع جنازه حضور مییابند و آن خطابهها را میشنوند و از این رو من در نظر آنان نیز شریف و محترم میگردم و از این گذشته آن بیگانگان مانند من و همشهریانم درمییابند که شهر ما بسی بهتر و والاتر از آن است که آنان میپنداشتند. احساس دلپذیری که بهمن رویمیآورد دست کم سه روز دوام مییابد و گوشهایم از آهنگ صدای خطیبان چنان پر میشود که روز چهارم یا پنجم بزحمت بهخود میآیم و درمییابم که هنوز در روی زمینم حال آنکه تا آن دم میپنداشتم که در جزیرهٔ نیکبختان بسرمیبرم. آری، خطیبان شهر ما در هنر خویش بدین پایه استادند.
منکسنوس: سقراط، عادت تو همیشه این است که خطبیبان شهر را ریشخند کنی. ولی گمان میکنم این بار هر کس بدین منظور برگزیدهشود وظیفهای دشوار خواهدداشت زیرا چیزی بهروز تشییع جنازه نماندهاست و سخنران وقت کافی نخواهدداشت تا خطابهٔ خود را آماده کند.
سقراط: دوست من چه میگویی؟ هر یک از آن خطیبان خطابههای بیشمار آماده دارد و از این گذشته سخنگفتن در آن گونه مراسم دشوار نیست. البته اگر لازم باشد که کسی آتنیان را در برابر اسپارتیان یا اسپارتیان را در برابر آتنیان بستاید کارش دشوار خواهدبود. چه، تنها سخنوری هنرمند میتواند از عهدهٔ این تکلیف برآید و شنوندگان را بهدرستی سخنهای خویش معتقد سازد. ولی کسی که بخواهد خود شنوندگان را بستاید نیازی بهزبانآوری ندارد.
منکسنوس: پس بهعقیدهٔ تو کسی که انتخاب خواهدشد لازم نیست سخنوری کارآزموده باشد؟
سقراط: نه، بهخدا سوگند لازم نیست.
منکسنوس: اگر انجمن شهر تو را برگزیند از عهدهٔ آن کار برمیآیی؟
سقراط: البته، و جای شگفتی نخواهدبود زیرا استاد من در سخنوری زنی است که از استادان مسلم آن هنر است و چندین سخنور نامی تربیت کرده. یکی از آنان پریکلس فرزند کسانثیپوس است که در سراسر یونان شهرتی بسزا دارد.
منکسنوس: آن زن کیست؟ شاید مرادت آسپاسیاست؟»
حجم
۵۷۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۲۸ صفحه
حجم
۵۷۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۲۸ صفحه