کتاب عاشقانه ای در منهتن
معرفی کتاب عاشقانه ای در منهتن
کتاب عاشقانه ای در منهتن نوشتهٔ جویس کارول اوتس و ترجمهٔ مهری شرفی است. گروه انتشاراتی ققنوس این مجموعه داستان کوتاه را منتشر کرده است.
درباره کتاب عاشقانه ای در منهتن
کتاب عاشقانه ای در منهتن دربردارندهٔ هفت داستان کوتاه معاصر آمریکایی است. جویس کارول اوتس در این داستانها به کندوکاو و نشان دادن پلیدیهای درون انسان پرداخته و احساسات زیبا و پاکیهای نهاد او را نیز نمایان کرده است. نویسنده در این اثر در دل داستانهای خود شرحی از جامعهٔ آمریکا ارائه داده است.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب عاشقانه ای در منهتن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و علاقهمندان به قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب عاشقانه ای در منهتن
«یک روسری ابریشمی فیروزهای، به طرز زیبایی بلند و باریک؛ حاشیههایش در کمال ظرافت با نوارهایی از پروانههای نقرهای و طلایی تزیین شده، موقع تماشایش ممکن است غرق رؤیا شوید و خیال کنید که به گستره دیگری یا زمان دیگری خیره شدهاید که در آن این پروانههای قاصد موجوداتی زندهاند که بالهای آرام لرزان دارند.
یازده سالم بود و به دنبال پیدا کردن هدیهای برای تولد مادرم بودم. من مامان صدایش میکردم، گرچه اغلب در لحظههای ناتوانی صدای خودم را میشنیدم که داد میزدم و میگفتم مامی.
یکی از شنبههای اواخر ماه مارس، یک هفته مانده به عید پاک بود، هوا سرد بود و باد میوزید و گرد و خاک به هوا بلند میشد. در فروشگاههای مرکز شهر در استرایکر سویل جستجو میکردم. نه در فروشگاههای وول ورث و نه در رکسالز دراگز یا نوربانز دیسکانتز که بعد از مدرسه دخترها دستهدسته در آنها پرسه میزدند، بلکه در فروشگاههای مخصوص زنان «از ما بهتران» که فقط بعضی از ما آن هم بهندرت ممکن بود با مادرانمان آنجا برویم.
چندین ماه پنهانی توی یک لنگه جوراب سفیدرنگ هشت دلار و شصت و پنج سنت را با دقت قایم کرده بودم، جوراب را با بندی بسته بودم و در کشوی میز آرایش گذاشته بودمش. حالا آن اسکناسها که با دقت تا شده بود توی جیب کتم بود. باور داشتم که این مبلغ برای یک هدیه واقعاً زیبا و واقعاً ویژه برای مادرم کافی است. هیجانزده و عصبی بودم؛ همان موقع میتوانستم شور و شعف غافلگیری را در چشمان مادرم وقتی که جعبه را باز میکرد ببینم و همین میتوانست پاداش من باشد. چون مادرم به طرز زیبایی صورت زیبای بدون چروکش را بالا میگرفت، صورتی که چهره زنی هنوز جوان بود (سن پدر و مادرم برایم رمز و راز بود، البته من جرئت فضولی نداشتم، ولی معلوم بود که آنها در مقایسه با والدین بیشتر دوستانم «جوان» و در اوایل دهه چهارم زندگیشان بودند.) و مادرم صورتش را بالا میگرفت با صدای گرم و نجواگونهاش، طوری که انگار رازی میان ماست، میگفت: «وای عزیزم، چهکار کردهای!»
دلم میخواست کبریت بکشم تا صورت شگفتزدهاش گل بیندازد و چشمانش برق بزند.
دلم میخواست به مادرم نه چیزی معمولی که از یک فروشگاه خریداری شده بلکه هدیهای بدهم که نشانگر عشقم باشد. تعویذی در مقابل چشمزخم. هدیهای عالی که جادویی باشد در مقابل صدمه، ترس، تنهایی، اندوه، بیماری، پیری، مرگ و فراموشی. هدیهای که بگوید دوستت دارم، تو زندگی منی.»
حجم
۱۳۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۸ صفحه
حجم
۱۳۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۸ صفحه