
کتاب اشباح و گنج گمشده
معرفی کتاب اشباح و گنج گمشده
کتاب اشباح و گنج گمشده نوشتهٔ مارکوس سجویک و ترجمهٔ ندا شادنظر است. ایرانبان این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب اشباح و گنج گمشده
کتاب اشباح و گنج گمشده کتاب دوم از این مجموعه با داستان اسرار کلاغ قلعه است. این کتاب یک داستان جذاب و هیجانانگیز برای نوجوانان است که روایتگر ماجراجویی تام و دوستانش در جستجوی یک گنج گمشده و مواجهه با پدیدههای مرموز در یک شهر پر رمز و راز میباشد. این اثر با الهام از افسانههای محلی، خوانندگان را به سفری پر از اسرار و چالشهای شگفتانگیز دعوت میکند. سجویک با نثری زنده و تصویرسازیهای دقیق، داستانی را به تصویر میکشد که علاوه بر ماجراجویی، مفاهیم عمیقی چون دوستی، شجاعت و مواجهه با ترسها را نیز بررسی میکند. شخصیتپردازی قوی و دیالوگهای جذاب، احساسات عمیق شخصیتها را به خوبی منتقل میکند.
خواندن کتاب اشباح و گنج گمشده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستان کودک و نوجوان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اشباح و گنج گمشده
«آیا نوک من ضعیف و افتاده به نظر میرسد؟ این سؤالی است که بیشتر روزها ناراحتم میکند. همین ده روز پیش بود که در ارتفاع هزار متری متوجه شدم ارتفاع بالاترین حد پروازم کم شده است و خودم را سرزنش کردم. من که احساس میکردم پرندهٔ بهدردنخوری هستم، در آینهٔ بالای شومینهٔ سالن غذاخوری به خودم زل زده بودم و سعی میکردم برای یک بار هم شده، خودم را متقاعد کنم که نوکم افتاده به نظر میرسد یا نه. قبلاً نوکم افتاده نبود؛ حتی وقتی تازه پر و بال درآورده بودم. آنقدر صاف بود که میتوانستی با آن تصاویر هندسی بکشی! مثل خطکش بود! اما حالا، دیگر مطمئن نیستم. این فکر در شب شومی که شروع وحشتناکترین و بدترین ماجرای تاریخ قلعهٔ آدرهند بود، به ذهنم رسید و دیگر دست از سرم برنداشت. ماجرا آنقدر ترسناک بود که حتی حالا هم میترسم دربارهاش حرف بزنم؛ با این حال من، نگهبان و ناجی همهٔ ساکنان قلعه، موظف هستم آن را تعریف کنم. برای آخرین بار در آینه نگاه کردم. و آینه به من، پرندهٔ پیر زهواردررفته، هشدار داد:
برو به کارت برس، ادگار! پنج دقیقه نوکت رو فراموش کن.
ـ به نظرت اون زاغی میتونه اینو بگیره؟ برگشتم و مینتی۳ را دیدم که با چنگال به من اشاره میکرد.»
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه