دانلود و خرید کتاب هیولاهایی که لایقشان هستیم مارکوس سجویک ترجمه فرزین سوری
تصویر جلد کتاب هیولاهایی که لایقشان هستیم

کتاب هیولاهایی که لایقشان هستیم

انتشارات:نشر پیدایش
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب هیولاهایی که لایقشان هستیم

کتاب هیولاهایی که لایقشان هستیم نوشتهٔ مارکوس سجویک و ترجمهٔ فرزین سوری است. نشر پیدایش این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان (ادبیات وحشت) برای نوجوانان ۱۶ سال به بالا نوشته شده است.

درباره کتاب هیولاهایی که لایقشان هستیم

کتاب هیولاهایی که لایقشان هستیم (The monsters we deserve) که برای نوجوانان نوشته شده، جزو مجموعهٔ «ادبیات وحشت» است. مارکوس سجویک در این رمان، روایتی قدیم را بازگو کرده است؛ روایت عشق، هیولا و مرگ و روایت هیولاهایی را که لایقشان هستیم. این رمان را برداشتی متفاوت و جاه‌طلبانه از یک داستان گوتیک (Gothic) کلاسیک دانسته‌اند. داستان درمورد نویسنده‌ای است که برای نوشتن داستان وحشت بعدی‌اش به کوهستان آلپ رفته تا در یک کلبه در وسط جنگل، تنهایی زندگی کند و بتواند داستانش را بنویسد. این داستان قرار است ترسناک‌ترین داستانی باشد که نویسنده تا امروز نوشته است. او در تنهایی و دورافتادگیِ این کلبه وسط کوهستان آلپ، شروع به نوشتن نامه‌هایی برای ناشرش می‌کند. کم‌کم متوجه می‌شود که در این کلبهٔ دورافتاده به‌هیچ‌وجه تنها نیست؛ هیولایی هر شب می‌آید و به صدای نفس‌کشیدن این نویسنده گوش می‌دهد. این نویسنده چیزهایی می‌بیند که مطمئن می‌شود در کلبه تنها نیست! با او همراه می‌شوید؟

خواندن کتاب هیولاهایی که لایقشان هستیم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ نوجوانان ۱۶ سال به بالا که داستان ترسناک دوست دارند، پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب هیولاهایی که لایقشان هستیم

«به وحشت فکر می‌کنم. من به اندازهٔ کافی به وحشت جهان افزوده‌ام. این را می‌دانم. از طریق کتاب‌هایم. به‌خصوص با یکی از کتاب‌هایم. همان که برایم شهرت به ارمغان آورد و پول آن هم وقتی همهٔ کتاب‌های دیگری که نوشته بودم توی انبار داشتند خاک می‌خوردند. هرگز به فروش نرفته بودند و خوانده نشده بودند و کسی دوست‌شان نداشت. دسته‌دسته توی کتابخانه‌ها خاک می‌خوردند و توی کارت کتابخانه‌شان فقط یک تاریخ برگشت به چشم می‌خورد. البته اگر شانس با آنها یار بود که همان یک تاریخ را خورده باشند.

دلم می‌خواهد همهٔ اینها را پشت سر بگذارم. چون دنیا به قدر کافی در خودش وحشت نهفته دارد. با این حرفم موافق نیستید؟ منتها متوجه کاری که داشتم می‌کردم هستم. نوشتن راهی برای شناختن دنیاست. هم بخش‌های خوب و بی‌نظیرش و هم بخش‌های ترسناکش. برای همین بود که وحشت می‌نوشتم. نه برای ترساندن مردم. هرگز منظورم از نوشتن داستان‌های وحشت این نبود. حتی اگر توی مراسم رونمایی و امضای کتاب چیزی جز این گفته باشم. نوشتن برای من هدف دیگری داشت: می‌خواستم به خواننده بگویم ببین من از این چیز می‌ترسم. به نظرم تو هم باید ازش بترسی. نه؟

بالاخره یکی از کتاب‌هایم پرفروش شد و آدم‌ها را ترساند. همانی که ده سال پیش نوشته بودم. همان که به‌سرعت آبی که توی درهٔ زیر کلبه در جریان است فروخت.

بهم می‌گفتند: روی قفسه بند نمی‌شود. تا می‌آید می‌رود. با لبخند این را به من می‌گفتند. به پولی که به جیب می‌زدند فکر می‌کردند. من هم در عوض به آنها لبخند می‌زدم. من هم به افتخاری که نصیبم می‌شد فکر می‌کردم و به آن راز کوچک نکبتی که توی دلم داشتم.

کاری است که شده. الان برای عوض کردنش خیلی دیر است. لااقل برایم امنیت به ارمغان آورده بود. هرچند نه برای همیشه ولی برای مدت قابل توجهی. هرچه زمان می‌گذشت متوجه می‌شدم که چیز دیگری هم برایم به وجود آورده. میل به پشت سر گذاشتن وحشت. چون درست است که دنیا را وحشت فرا گرفته ولی زیبایی هم هست و من دلم می‌خواست به سمت این دومی حرکت کنم. ولی هر نویسنده‌ای که سرش به تنش می‌ارزد این را هم می‌داند که کسی در این دنیا برای زیبایی ارزشی قائل نیست. این واقعیتی جهانی است که همه ته دل‌مان به آن باور داریم. لااقل در داستان این‌طور است. در داستان زیبایی به تنهایی اهمیتی ندارد. البته در زندگی واقعی همهٔ ما به دنبال زیبایی هستیم. به دنبال زیبایی در گسترده‌ترین حالت خودش. به دنبال مهربانی و دانایی و صلح و دل‌خوشی هستیم. همهٔ زیبایی‌های این دنیا و همهٔ چیزهای خوبی که ما به دنبال‌شان هستیم ولی به‌خودی‌خود در جهان قصه‌ها کافی نیستند.

این تنها تفاوت حقیقی بین جهان قصه‌ها و جهان واقعی‌ست. در جهان داستان زیبایی فقط وقتی اهمیت پیدا می‌کند که به درد آغشته شده باشد. چون داستان درمورد زندگی واقعی نیست. داستان در واقع درمورد بدبختی‌های ما در زندگی است. برای همین است که داستان می‌خوانیم. که بزرگ شویم. که به درک عمیق‌تری از چیزها برسیم. که بتوانیم دل ببندیم. که در نهایت باور کنیم که هرقدر هم بدبختی سر راه‌مان باشد دست آخر می‌توانیم بر همه‌اش فائق بیاییم.

جایی که داستان وحشت به اوج خودش می‌رسد آنجایی است که درمورد ناتوانی ما در برابر فائق آمدن بر مشکلات است. وقتی داستان سر برمی‌گرداند و توی چشم‌های شمای خواننده خیره می‌شود و به‌تان می‌گوید شرمنده! این بار پایان خوشی در کار نیست.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۳۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۱۳۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

قیمت:
۱۳۰,۵۰۰
تومان