کتاب رولت روسی
معرفی کتاب رولت روسی
کتاب رولت روسی (آیا یاسن الکس را خواهند کشت؟) نوشتهٔ آنتونی هوروویتس و ترجمهٔ سیامک دشتی است. ایران بان این رمان جنایی نوجوان را منتشر کرده است. این اثر از مجموعهٔ «الکس رایدر» است.
درباره کتاب رولت روسی
کتاب رولت روسی (Russian roulette) رمانی جنایی است که برای نوجوانان نوشته شده است. «ياسن گرگوروويچ» با اینکه مقاومتهای زیادی کرد، اما درنهایت تبدیا به یک قاتل شد. او عموی «الکس» را کشته بود و باید منتظر انتقامگیرندگان میماند. آیا الکس از او انتقام خواهد گرفت و او را خواهد کشت؟ این رمان در ۲۴ فصل با عناوین «پیش از «کشتن»»، «اَلکس رایدر را بکش!»، «خانه»، «سوسمارها»، «جنگل»، «شب»، «کِرسْک»، «مسکو»، «توِرسکایا»، «فورتوچنیک»، «رولت روسی»، «جنگل نقرهای»، «مکانیک»، «بولتینو»، «ونیز»، «جزیره»، «نیویورک»، «شانس دوم»، «هانتر»، «فرمانده»، «پاریس»، «پاوِر پلاس»، «قاتل» و «قتلی دیگر ...».
خواندن کتاب رولت روسی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به نوجوانان دوستدار رمانهای جنایی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رولت روسی
«شاید این کار من در نظر اول دیوانهوار بهنظر برسد. اکنون پلیس میداند که من در مسکو هستم و بدون شک اولین جاهایی را که جستجو خواهند کرد، ایستگاههای قطار خواهند بود، همان کاری که در روزنا و کِرسک انجام دادند. حالا باید این واقعیت را میپذیرفتم که در تمام روسیه کسی نیست که از من مراقبت کند. به استروف که نمیتوانستم بروم. تنها به یاد دارم که مادرم از خویشاوندی که در شهری به نام کازان۷۷ دارد. اما نمیدانستم که این شهر کجاست و چگونه میتوان به آن سفر کرد. نه، رفتن به آنجا بیفایده است. بهتر است در همین مسکو بمانم. منتها باید ظاهر خود را تغییر دهم. این کار دشوار نبود. اولین کاری که کردم انداختن لباس پیشاهنگیام به داخل یک سطل زباله بود. دیگر پول درشتی نداشتم. اما توانستم جمعا هجده کوپک در جیبهایم پیدا کنم. نُه کُپِک از آن را برای رفتن به یک آرایشگاه تاریک، نمناک، سرد و حقیر خرج کردم. آن آرایشگاه را در یک کوچهٔ باریک و فرعی پیدا کردم. موقعی که وارد شدم، تمام کف آن پر بود از مو به رنگهای مختلف! در همان لحظه در پشت گردنم سرمایی غریب و ناآشنا احساس کردم. حالا دیگر آنقدر به پلیس حساس شده بودم که حتی عبور یک ماشین پلیس را از پشت سرم احساس میکردم. عجیب بهنظر میرسید، اما واقعیت داشت. جالبتر از آن، این بود که با آن که میدانستم اگر پلیس مرا دستگیر کند، چه بلایی بر سرم خواهد آورد، اصلا از دیدن پلیس نگران نمیشدم و واکنشی نشان نمیدادم. همین خونسردی و بیتفاوتی من نسبت به پلیس، باعث میشد که آنها حتی بسیار کمتر از افراد عادی به من توجه کنند.
وقتی در آن آرایشگاه نهچندان تمیز موهایم را کوتاه کردم، لباسی متفاوت پوشیدم و یک عینک آفتابی هم زدم، تازه فهمیدم تغییر قیافه دادن چقدر آسان است.
با همان چند کُپِکی که داشتم بلیت متروی بازگشت را به همانجایی که بودم، خریدم و یکبار دیگر خود را در یک واگن مترو، منتها این بار در جهت عکس، یافتم. تلاش کردم به افکار خود نظم و ترتیبی بدهم و برای زندگی آینده خود تصمیم بگیرم که چه کنم. باید دشواریها و گزینههای مختلف را برای حل آنها بررسی میکردم. اضطراری ترین مسئله پیدا کردن جایی برای گذران شب و روز بود. مثلا همین امروز، شب که فرا رسید کجا باید بخوابم؟ اگر در خیابان میماندم بدون شک برایم خطرناک بود. بعد، مسئلهٔ غذا بود. اما بدون پول که نمیتوانستم برای خود غذایی تهیه کنم. شاید میتوانستم دزدی کنم، اما اگر به دست پلیس بیفتم و مرا بشناسند، کارم تمام است. حتی اگر مرا نمیشناختند، این را میدانستم که در سراسر روسیه اردوگاههای کار اجباری مخصوص کودکان فراوان است و حتما مرا به یکی از آنها میبردند. آیا میخواستم بقیهٔ عمر خود را، با سر از ته تراشیده، تمام روز را به کار طاقت فرسا بپردازم و شب را در پشت میله های زندان به سر برم و اصلا ندانم که در کجای این خاک پهناور هستم؟ شنیده بودم که هزاران کودک روسی در این اردوگاهها اسیرند.»
حجم
۴۷۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۵۸ صفحه
حجم
۴۷۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۵۸ صفحه