
کتاب خون آشام ها و شب هالووین
معرفی کتاب خون آشام ها و شب هالووین
کتاب الکترونیکی «خونآشامها و شب هالووین» نوشتهٔ مارکوس سجویک با ترجمهٔ ندا شادنظر در انتشارات ایرانبان منتشر شده است. این کتاب چهارمین جلد از مجموعهٔ «اسرار کلاغ قلعه» است و داستانی در ژانر وحشت و ماجراجویی برای نوجوانان ارائه میدهد.
درباره کتاب خونآشامها و شب هالووین
«خونآشامها و شب هالووین» (Vampires and Volts) چهارمین کتاب از مجموعهٔ «اسرار کلاغ قلعه» است که در آن ماجراهای هیجانانگیز و رازآلودی در شب هالووین رخ میدهد. این مجموعه با ترکیب عناصر گوتیک و ماجراجویی، داستانهایی جذاب برای مخاطبان نوجوان خلق کرده است.
مارکوس سجویک، نویسندهٔ این مجموعه، با خلق فضایی مرموز و شخصیتهای بهیادماندنی، توانسته است داستانهایی پرکشش ارائه دهد. در «خونآشامها و شب هالووین»، او به کاوش در افسانهها و باورهای مرتبط با هالووین و خونآشامها میپردازد و داستانی پر از تعلیق و هیجان را روایت میکند.
این کتاب در ادامهٔ ماجراهای قبلی مجموعه، به تعمیق روابط بین شخصیتها و توسعهٔ داستان اصلی میپردازد. ترجمهٔ ندا شادنظر نیز به روانی و جذابیت داستان افزوده و آن را برای خوانندگان فارسیزبان قابلفهم و دلنشین کرده است.
مارکوس سجویک نویسندهٔ انگلیسی است که در سال ۱۹۶۸ در کنت انگلستان به دنیا آمد. او با نوشتن رمانهای نوجوانان در ژانرهای وحشت، فانتزی و تاریخی شناخته میشود. سجویک جوایز متعددی را برای آثارش دریافت کرده است، از جمله جایزهٔ برانفورد-بواس برای بهترین رمان اول کودکان در سال ۲۰۰۰ برای کتاب «سرزمین سیل». همچنین، او چندین بار نامزد دریافت جایزهٔ مایکل ال. پرینتز شده است.
کتاب خونآشامها و شب هالووین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای نوجوانان و جوانانی که به داستانهای ماجراجویی و وحشت علاقهمند هستند، مناسب است. همچنین، افرادی که به ادبیات گوتیک و داستانهای مرتبط با هالووین علاقه دارند، از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب خونآشامها و شب هالووین
«من با همه قهر بودم، چون... کمی فکر کن. مگر قهر کردن هم دلیل میخواهد؟ میدانم دلیلی برای قهر کردن نداشتم. اما این بار کمی اخمو و ناراحت بودم، چون وقتی هنگام چیدن کدوتنبلها، بیرون قلعه پرواز میکردم، چنگالهایم حسابی یخ زده بودند.
با اینکه این اتفاق هر سال میافتد، نمیدانم چرا غافلگیر شده بودم.
و همیشه هم به همین شکل است.
تابستان تمام میشود. روزها کوتاهتر میشوند. برگ درختها میریزند. میوهها میرسند و از درختها میافتند و آن وقت، جان میدهد که به میوهها نوک بزنی و غوغایی در دلت به راه میافتد... اما اصل قضیه این نبود. کجا بودم؟
بله. روزها کوتاهتر میشوند و صبحها، روی نوکم شبنم مینشیند و آن وقت است که کسی، معمولاً سلستیس یا کادوید، ناگهان سر میز صبحانه بلند میشود و فریاد میزند:
ـ وقت شکار کدو تنبله!»
حجم
۴٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۴٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه