کتاب تله های پنهان

معرفی کتاب تله های پنهان

کتاب الکترونیکی «تله‌های پنهان» (داستانی دربارهٔ اینترنت و کودکان) نوشتهٔ محمدطاها فاتحی و فائزه فاتحی با تصویرگری «سیده فریبا موسوی» و ویراستاری «حمید فاتحی» توسط نشر «فکرونه» منتشر شده است. این کتاب داستانی کودکانه است که به موضوع استفاده از اینترنت، بازی‌های موبایلی و فضای مجازی و تأثیر آن‌ها بر زندگی کودکان می‌پردازد. نسخه الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب تله های پنهان

«تله‌های پنهان» داستانی کودکانه است که به دغدغه‌های امروزی خانواده‌ها دربارهٔ حضور کودکان در فضای مجازی و بازی‌های کامپیوتری می‌پردازد. این کتاب در قالب روایتی ساده و قابل درک برای کودکان، ماجرای پسری به نام «علی» را روایت می‌کند که با دریافت یک تبلت جدید وارد دنیای بازی‌های دیجیتال می‌شود. نویسندگان تلاش کرده‌اند با زبانی کودکانه، پیام‌هایی دربارهٔ خطرات پنهان استفادهٔ بی‌رویه از ابزارهای دیجیتال و اهمیت تعادل میان دنیای واقعی و مجازی را منتقل کنند. فضای داستان، زندگی روزمرهٔ کودکان امروزی را بازتاب می‌دهد و به والدین و کودکان کمک می‌کند تا نسبت به آسیب‌های احتمالی فضای مجازی آگاه‌تر شوند. این کتاب در قالب داستانی کوتاه و مصور، برای گروه سنی ۶ سال به بالا مناسب است و به موضوعاتی مانند مدیریت زمان، اهمیت بازی‌های واقعی و ارتباط با خانواده و دوستان می‌پردازد.

خلاصه کتاب تله های پنهان

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند!داستان با معرفی «علی»، پسری که عاشق بازی‌های کامپیوتری است، آغاز می‌شود. او برای تولدش یک تبلت جدید هدیه می‌گیرد و به سرعت جذب بازی‌های رنگارنگ و هیجان‌انگیز آن می‌شود. علی هر روز بیشتر در دنیای مجازی غرق می‌شود و کم‌کم از دنیای واقعی، خانواده و دوستانش فاصله می‌گیرد. یک شخصیت مرموز در یکی از بازی‌ها او را تشویق می‌کند که بیشتر بازی کند تا قوی‌ترین بازیکن شود. این وسوسه باعث می‌شود علی زمان بیشتری را صرف بازی کند و علائم خستگی و بی‌حوصلگی در او ظاهر شود. پدر و مادر علی با مهربانی با او صحبت می‌کنند و دربارهٔ آسیب‌های استفادهٔ بیش از حد از بازی‌های کامپیوتری هشدار می‌دهند. علی تصمیم می‌گیرد تغییر کند و زمانش را بهتر مدیریت کند. او تبلتش را کنار می‌گذارد و دوباره به بازی با خواهر و برادرش، دوستان و انجام فعالیت‌های واقعی بازمی‌گردد. تجربهٔ بازی در پارک، فوتبال در کوچه و رفتن به کتابخانه، علی را با شادی‌های دنیای واقعی آشنا می‌کند. در نهایت، علی درمی‌یابد که دنیای واقعی پر از ماجراجویی و دوستی است و هیچ دنیای مجازی‌ای نمی‌تواند جای آن را بگیرد.

چرا باید کتاب تله های پنهان را خواند؟

این کتاب با روایت داستانی ملموس، به یکی از چالش‌های مهم کودکان و خانواده‌ها یعنی اعتیاد به بازی‌های دیجیتال و فضای مجازی می‌پردازد. «تله‌های پنهان» با زبانی کودکانه و تصاویر جذاب، به کودکان کمک می‌کند تا خطرات پنهان استفادهٔ بی‌رویه از ابزارهای دیجیتال را بشناسند و اهمیت تعادل میان دنیای واقعی و مجازی را درک کنند. همچنین والدین می‌توانند از این داستان برای گفتگو با فرزندان خود دربارهٔ مدیریت زمان و انتخاب‌های سالم استفاده کنند.

خواندن کتاب تله های پنهان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای کودکان ۶ سال به بالا که علاقه‌مند به بازی‌های کامپیوتری و فضای مجازی هستند مناسب است. همچنین والدینی که دغدغهٔ مدیریت زمان فرزندان و آگاهی‌بخشی دربارهٔ آسیب‌های فضای مجازی را دارند، می‌توانند از این کتاب بهره ببرند.

فهرست کتاب تله های پنهان

- آغاز ماجرا: علی و تبلت جدیدش روایت دریافت تبلت و ورود علی به دنیای بازی‌های دیجیتال.- تله‌های پنهان مواجهه علی با وسوسه‌های بازی و دور شدن از دنیای واقعی.- گفت‌وگو با خانواده صحبت‌های پدر و مادر دربارهٔ آسیب‌های بازی‌های کامپیوتری و اهمیت تعادل.- بازگشت به دنیای واقعی تجربهٔ بازی‌های واقعی، رفتن به پارک، فوتبال و کتابخانه و کشف شادی‌های بیرون از صفحه نمایش.- درس بزرگ علی نتیجه‌گیری علی از تجربه‌هایش و ارزش دوستی و ماجراجویی در دنیای واقعی.

بخشی از کتاب تله های پنهان

«علی کوچولو عاشق بازی‌های کامپیوتری بود و چند روز پیش، برای تولدش هدیه‌ای رویایی گرفته بود؛ یک تبلت براق و جدید که پر از بازی‌های رنگارنگ و هیجان‌انگیز بود. حالا هر روز با ذوق و شوق تبلت به دست، خودش را در دنیای پرماجرای بازی‌ها گم می‌کرد. ماجراجویی‌های عجیب، هیجان‌های پایان‌ناپذیر و صداهای جادویی، مثل آهنربا او را به صفحه نمایش می‌چسباند. اما علی نمی‌دانست که این دنیای پر زرق و برق، تله‌های پنهانی دارد که کم‌کم او را از دنیای واقعی، دوستانش، و حتی شادی‌های بیرون از صفحه جدا می‌کند. زندگی بیرون، با تمام بازی‌ها و شادی‌های واقعی‌اش، هنوز چشم‌انتظار علی بود. یک روز، علی در حال بازی جدیدی بود که با شخصیتی مرموز روبه‌رو شد. او به علی گفت: «اگر بیشتر بازی کنی، قوی‌ترین بازیکن دنیا می‌شوی!» علی با هیجان قبول کرد و ساعت‌های بیشتری به بازی پرداخت. اما هرچه بیشتر بازی می‌کرد، چشمانش خسته‌تر، گردنش دردناک‌تر و حوصله‌اش برای بازی‌های واقعی کمتر می‌شد. انگار چیزی نامرئی او را از دنیای واقعی دور می‌کرد...»