کتاب خون المپ
معرفی کتاب خون المپ
کتاب الکترونیکی خون المپ نوشتۀ ریک ریوردان با ترجمۀ ثمین نبیپور در انتشارات افق چاپ شده است. این کتاب دربارۀ تلاش هفت نیمهخدای پیشگوییشده برای جلوگیری از بیداری گایا و نجات جهان است. خون المپ (The Blood of Olympus) پنجمین و آخرین جلد از مجموعه قهرمانان المپ (The Heroes of Olympus) نوشتۀ ریک ریوردان است که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد.
درباره کتاب خون المپ
این رمان فانتزی - ماجراجویی، داستان هفت نیمهخدا به نامهای پرسی جکسون، آنابث چیس، جیسون گریس، لئو والدز، پایپر مکلین، هیزل لوسک و فرانک ژانگ را دنبال میکند که مأموریت دارند از بیداری گایا، الهۀ زمین، جلوگیری کنند. در این کتاب، گایا قصد دارد با قربانیکردن دو نیمهخدا در آتن و استفاده از خون آنها، خون المپ، بیدار شود و جهان را نابود کند. در همین حال، نیکو دیآنجلو، رینا آویلا رامیرز-آرِلانو و مربی هِج تلاش میکنند مجسمۀ آتنا پارتنوس را به اردوگاه دورگهها برسانند تا از جنگ بین نیمهخدایان یونانی و رومی جلوگیری کنند. داستان از دیدگاههای مختلف روایت میشود و به چالشها، نبردها و روابط بین شخصیتها میپردازد. این کتاب با استقبال گستردهای مواجه شد و در فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز قرار گرفت. منتقدان از پایانبندی مجموعه و توسعه شخصیتها تمجید کردند، هرچند برخی به باقیماندن سؤالات بیپاسخ اشاره داشتند. ریک ریوردان نویسندۀ آمریکایی است که بهخاطر خلق مجموعههای فانتزی مانند پرسی جکسون و خدایان المپ، قهرمانان المپ و ماجراهای آپولو شهرت دارد. او با ترکیب اساطیر با دنیای معاصر، داستانهایی جذاب برای نوجوانان خلق کرده است.
کتاب خون المپ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای نوجوانان و جوانانی که به داستانهای فانتزی با الهام از اساطیر یونان و روم علاقهمند هستند، مناسب است.
بخشی از کتاب خون المپ
«از کمربند پایپر شاخ فراوانیاش آویزان بود. یک جایی بین چینهای پیراهنش کاتوپتریس را پنهان کرده بود. قیافهٔ پایپر خطرناک به نظر نمیرسید، اما اگر لازم میشد با سلاحهایی از جنس برنز کیهانی دست به کار میشد یا از شاخ فراوانیاش، انبههای رسیده به صورت دشمن پرتاب میکرد.
آنابث هم سبویی دیگر از شانهاش آویزان کرده بود. او هم شمشیرش را از دیدهها پنهان نگه میداشت، اما حتی بدون اسلحه هم ترسناک به نظر میرسید. چشمهای خاکستریرنگش توفانی بودند و با دقت اطراف را زیر نظر داشت. برای هر خطری آماده بود. اگر کسی او را به قهوه دعوت میکرد، احتمالاً آنابث با یک ضربه او را زمین میکوبید.
جیسون کوشید نفسهایش را آرام کند.
زیر پاهایشان خلیج آفالِس ۱ زیر نور خورشید میدرخشید. آبش چنان آبیرنگ بود که آدم فکر میکرد رنگ خوراکی قاتیاش کردهاند. چند صد متر دورتر از ساحل، کشتی آرگو دو لنگر انداخته بود. بادبانهای سفیدش از آن فاصله اندازهٔ تمبر پستی بود و نود پارویش، شبیه خلال دندان. جیسون دوستانش را تصور کرد که از روی عرشه پیشرویاش را زیر نظر گرفته بودند؛ به نوبت با تلسکوپ کوچک لئو تماشایش میکردند. میکوشیدند به تلوتلوخوردن پدربزرگ جیسون تا بالای تپه نخندند.»
حجم
۵۱۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۶۰ صفحه
حجم
۵۱۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۶۰ صفحه