کتاب عصر روانشناسی
معرفی کتاب عصر روانشناسی
کتاب عصر روانشناسی نوشتهٔ ارنست هومان و ترجمهٔ حمید صاحب جمع است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب عصر روانشناسی
ارنست هومان در کتاب عصر روانشناسی (The Age of Psychology) بیان کرده است که اگر قرن بیستم را از جنبۀ صنعت و تکنولوژی عصر فضا و اتم بدانیم، از جنبۀ انسانی و عقلانی بدون تردید باید آن را عصر روانشناسی بنامیم؛ زیرا در این قرن برای اولینبار در تاریخ زندگی بشر، پنهانیترین و ناگشودهترین حوزههای شخصیت و روان انسان در آزمایشگاهها، به تحقیق بررسی شده و دستگاه روانی و عاطفی انسان، نه به عنوان کیفیتی متافیزیک و مرموز و مقدس، بلکه به عنوان پدیدهای فیزیولوژیک و سنجشپذیر ارزیابی شد: ضعف و قوتها، غرایز و انگیزهها، اندیشهها و رفتار و خلاصه تمام آن اجزای ناشناخته و اسرارآمیزی که شخصیت انسان را پایهگذاری میکنند، با روشهای علمی و تجربی آزموده شد؛ انسان توانست خود را بشناسد و توجیه کند؛ مقیاسهای اخلاقی و اجتماعی کهنه جای خود را به ارزشهای تازهای دادند که بیشتر از آنچه مذهبی یا ملی باشد، عقلانی و علمی بود.
انقلاب شگرفی که بدینطریق در تمام جنبههای انسانی به وجود آمد، باعث شد انسانهای بسیاری با نفرت و بدبینی، از روانشناسی رو بگردانند؛ زیرا خصلت طبیعی و شناختهشدۀ وجود آدمی این است که هر نوع دگرگونی بنیادینی را در جنبههای تثبیتشدۀ زندگی خود با بدبینی و بیمیلی بنگرد. به نظر بسیاری از مردم، روانشناسی دانش بیحرمت و بیشرمی است که بدون هیچگونه مجوزی به حریمِ خصوصیترین مناطق شخصیت و رفتار آدمی تجاوز میکند. چنین طرز تفکری، زیاد تعجبآور نیست؛ زیرا علاوهبر تمایل غریزی انسان به مسائل مافوقالطبیعه و مرموز، تاریکیهای بنای شخصیت انسان پناهگاهی بوده است برای پنهانکردن ضعفها و خطاهایش؛ چه، شناختن و شناختهشدن، نوعی مسئولیت به وجود خواهد آورد که به هر حال دستوپاگیر آزادی و بیقیدی است. عدهای دیگر روانشناسی را محکوم میکنند که مانند ماشینحسابی خشک و بیروح، سعی میکند والاترین ارزشهای انسانی را نرخگذاری و طبقهبندی کند و انسان را به شکل ماشینی خودکار، وادار به حرکت و عمل کند.
درحالیکه بزرگترین تلاش روانشناسی در تطبیق انسان است با ماشین، رسالت روانشناسی در پرکردن خلئی است که بین انسان و ماشین به وجود آمده است. آنگونه که اندیشمندان نظر دادهاند، عامل اصلی نابسامانیها و سرگردانیهای انسان قرن بیستم، نابرخورداری از آمادگی روانی او برای پذیرش سرعت و پیچیدگیهای ناشی از پیشرفتهای صنعتی و ناتوانیاش در سازش با آنهاست. دستگاه ذهنی و عاطفی انسان هنوز برای هماهنگی با این تحولات آماده نیست؛ زیرا ارزشهای اخلاقی و اجتماعی قدیمی در این عصر، اصالت و حقیقت خود را از دست میدهند. روانشناسی را باید مذهب اخلاقی و عقلانی قرن بیستم دانست؛ مذهبی که فروید را اگر پیغمبر آن ندانیم، بدون تردید از قدیسان خواهد بود. کتاب حاضر بحثی است درباب چونوچرایی روانشناسی در قرن بیستم. در این کتاب اهمیت و مقام روانشناسی درزمینههای مختلف زندگی انسان مورد توجه قرار میگیرد و در آن، برخی از اصول ابتدایی روانشناسی با زبانی ساده و همهکسفهم، بیان میشود.
خواندن کتاب عصر روانشناسی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزههای روانشناسی و جامعهشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب عصر روانشناسی
«اگر بخواهیم ارزیابی آگاهانه و معقولی از روانکاوی به عمل آوریم، انتقادات رایج و عمومی را در همان آغازِ کار، بدون هیچگونه مقدمهای میتوان رد کرد. روانکاو بیشتر از هر آدم حرفهای دیگر، شاید به جز سیاستمداران، ناچار است اهانتهای بیجهتی را برای مسئلۀ حرفهای روزمره و عادی بپذیرد. اکثراً به موفقیتهای روانکاو توجهی نمیشود؛ درحالیکه دربارۀ شکستهایش داد و فریاد به راه میاندازند. بیمارانی که از روانکاوی بهترین نتیجه را به دست آوردهاند، غالباً بدون سروصدا مشغول کار خود میشوند و احتمالاً هیچکس به جز چند دوست نزدیک، هرگز نخواهند فهمید که آنها روانکاوی شدهاند.
بیمارانی که از روانکاوی کمترین نتیجه را حاصل کردهاند، غالباً حرّافاند و با اطلاعات سست و ناقصی که از روانکاوی دارند، در مقابل آشنایانشان از روانکاوی بدگویی میکنند. در میان کسانی که به دفتر روانکاو مراجعه میکنند، تعداد بسیاری هستند که روانکاو آنها را در معرض بدخیمترین انواع بیماریهای روانی میداند؛ درحالیکه خانوادۀ آنها تصور میکنند فقط مختصری رفتارشان عجیب و غیرعادی شده است. اگر او چنین بیمارانی را درمان کند، خانوادۀ آنها احتمالاً تصور خواهند کرد اولاً ناراحتی بیمارشان چیز مهمی نبوده است و ازطرفی درمان را نوعی اخاذی گرانقیمت به حساب خواهند آورد. اگر او در درمانِ بیمار موفق نشود و مجبور شود او را به بیمارستان روانی بفرستد، آنوقت سیلِ سرزنشها به جانبش سرازیر میشود و گفته میشود بیمار تا وقتی در اختیار روانکاو قرار نگرفته بود، هیچگونه عیبی نداشته است و از اینگونه سخنها. اگر روانکاوها خودشان کاملاً روانکاوی نشده بودند، بدون تردید تمامشان گرفتار عقدههای ستمدیدگی میشدند.
به این ترتیب، منتقدان صلاحیتدار و متفکر نیز از جهات کاملاً معقول و برحقی به روانکاوی حمله کردهاند. مؤثرترین نکات و اشارات آنها را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد:
به اصطلاح «کشفیات» فروید فقط نظریههایی هستند که با هیچ نوع روش آزمایشگاهی اثبات نمیشوند. هیچکس تاکنون «نهاد»، «من» یا «من برتر» انسانی را زیر میکروسکوپ ندیده است و هرگز نخواهد دید. تنها ملاک ما گفتههای تأییدنشدۀ خود فروید است. درست است که پیروان او ادعا دارند یافتههای او با مشاهدات آنها روی بیماران «اثبات» شده است؛ اما پیروان فروید بیش از آن گرفتار تعصب هستند که بتوان به آنها اعتماد کرد.»
حجم
۲۰۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۲۰۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه