کتاب فعلا خوبم
معرفی کتاب فعلا خوبم
کتاب فعلا خوبم نوشته گری دی. اشمیت نویسنده آمریکایی داستانهای کودکان و نوجوانان است. فعلا خوبم در سال ۲۰۱۳ منتشر شد.فعلا خوبم که در لیست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز قرار داشته با ترجمه آرزو احمی منتشر شده است.
درباره کتاب فعلا خوبم
داگلاس پسر ۱۴ سالهای است که در سال ۱۹۶۸، در زمان جنگ ویتنام جایی در نیویورک زندگی میکند. پدر داگ با رییسش مشاجره میکند و از کارش اخراج میشود، در نتیجه داگلاس و خانوادهاش به جای دیگری در نیویورک نقل مکان میکنند. فضای جدید برای داگلاس، ماجراهای جدیدی به همراه میآورد.
او در مدرسه جدیدش آغاز به یادگیری نقاشی میکند، به عنوان پیک کار میکند و به دلایل مختلفی مورد در مدرسه مورد تمسخر قرار میگیرد. یکی از برادرانش به دزدی از مغازه سختافزاری متهم میشود و برادر دیگرش مجروح از جنگ ویتنام بازمیگردد.
فعلا خوبم روایت قرار گرفتن این پسر چهارده ساله در وضعیت سخت اما واقعی دوران جنگ ویتنام است. این کتاب تصویری از حقیقت جنگ برای همه مردم است.
خواندن کتاب فعلا خوبم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی آمریکا پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فعلا خوبم
پدرم مرا نگاه کرد.
نگاهم را انداختم زیر و باقیماندهٔ کتلتم را خوردم.
سه روز طول کشید تا وسایلمان را جمع کردیم. در این مدت مادرم حرف زیادی نزد. صبح روز اول فقط دو سؤال پرسید.
ـ چطوری میخوای به لوکاس بگی کجا میریم؟
لوکاس برادر بزرگم بود که یک سال و نیم پیش دست از کتک زدن من برداشته بود و برای خدمت سربازی به ارتش ایالات متحده پیوسته بود تا برود و ویتنامیها را کتک بزند. جایی توی یک دلتاست، اما بیشتر از این چیزی نمیدانیم، چون حق ندارد به ما بگوید کجاست و خیلی هم برایمان نامه نمینویسد. که از نظر من مشکلی نیست.
پدرم سرش را از روی بشقابش که دو تا تخم مرغ نیمرو تویش بود بلند کرد. با لحنی که باعث میشد آدم حس کند ابلهترین آدم دنیاست گفت: «چطوری میخوایم به لوکاس بگیم کجا میریم؟ از طریق شرکت پست ایالات متحده. بعدم، نگفتم عسلی؟» بشقاب نیمرو را کنار زد، فنجان قهوهاش را برداشت و از پنجره بیرون را نگاه کرد. گفت: «هیچ دلم برای اینجا تنگ نمیشه.»
مادرم با صدای خیلی آرام پرسید: «میخوای یه کامیون کرایه کنی؟»
پدرم یک جرعه قهوه نوشید. بعد یک جرعهٔ دیگر.
گفت: «ارنی اکو یه کامیون از آسیاب میگیره و مییاد اینجا.»
مادرم چیز دیگری نپرسید.
یکی از آن روزهای تابستانی، پدرم چند جعبه با خودش آورد، یکی از آن روزهایی که هوا گرمتر از آن است که آسمان آبی باشد و تنها چیزی که از دستش برمیآید مه سفید گرم است. همهچیز داشت عرق میکرد و آدم با خودش فکر میکرد اگر میرفتی بالا (منظورم خیلی بالاست) بالاترین صندلیهای ورزشگاه یانکی، شاید آنجا بادی میآمد، اما جای دیگر نه. پدرم جعبهای دستم داد که هنوز بوی موزهایی را میداد که از کشوری اسپانیاییزبان آورده بود و گفت هرچی دارم بریزم توش و هرچی هم که جا نشد باید بیندازم دور. همهچیز را ریختم توش، همهچیز غیر از کلاه جو پپیتون، چون ته جویی زیر باران بود، چیزی که اگر برایتان مهم باشد حتماً یادتان مانده.
که چی؟ که چی؟ خوشحالم که از اینجا میرویم.
حجم
۷۴۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۶۶ صفحه
حجم
۷۴۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۶۶ صفحه
نظرات کاربران
بعضی از کتابارو باید خوند.نه فقط به خاطر اینکه عالین.فقط به خاطر اینکه تو موقعیتای خاص قرار بگیری.کسایی رو درک کنی که هیچ وقت نمیتونی جاشون باشی و ممکنه قضاوتشون کنی. داگ هم ازین تیپ ادماس که باید حرفاشو شنید...حساشو درککرد
تلخی وضعیت داگ، با شیرینی پیشرفتهاش شسته میشه. نگران پایان کتاب نباشین.
داگ پسر نوجوانی است که در شرایط سختی زندگی میکند. پدرش درآمد کمی دارد و بچهها را کتک میزند. در شروع داستان پدر کارش را از دست میدهد و خانواده به شهر جدیدی میروند. لوکاس برادر بزرگتر داگ نیز با
کتاب خیییلی خوبی بود و براحتی میشد باهاش ارتباط برقرار کرد و آدم رو کسل نمی کرد .(مخصوصا اون قسمت هایی که با شخص خواننده کتاب حرف می زد ) کتابش زیاد توصیف نمیکرد ولی با این حال همه چیز رو
شیوه نگارش کتاب فوق العاده بود برای من خیلی جدید بود تکرار های هوشمندانه و زیبا داشت یه جاهایی از کتاب توصیفات بیش از اندازه بود ولی هیچ چیز از زیبایی کتاب کم نمیکنه با داستان های غم انگیز داگ
طاقچه دست و دلباز شده!
این کتاب خیلی خوبه از یه خانواده ای که خیلی شاید جوش متشنجه و بزهکارن برادرش ازش مثه کیسه بوکس استفاده میکنن هرچی دوس داره رو ازش میگیرن از همین خانواده هم میتونه یه هنرمند بیرون بیاد بچه ها رو باور کنیم اونا رفتارشون اینه ی
کتاب زیبایی بود... من هم فعلا خوبم!
تنها مشکلی که بااین کتاب داشتم این بود که بعد ناتور دشت و قبل جایی که عاشق بودیم خوندم! شبیه تکرار روی تکرار بود! تصور کنید که مزایای منزوی بودن و خورشید هنوز یک ستاره هست رو هم بعد اینا
مرسی واقعا عالیه❤ کاش این طرح ادامه پیدا کنه